eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان دوستت دارم که کاش کسی اینگونه مرا دوست می‌داشت♥️ _ مصطفی _ صدر زاده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت هفدهم شب مرجانو راضی کردم و با زور بردمش خونمون دوست نداشتم تنها باشم در و دیوار اتاق مثل خوره، اعصاب و روانمو داغون میکرد😣 شاممونو بیرون خوردیم و رفتیم خونه. تازه رسیده بودیم که گوشی مرجان زنگ خورد! تا چشمش به گوشی خورد ذوق زده جیغ زد😍 -واااااای میلاده😍😍😍 -داداشت؟؟ -اوهوم -الو😍 سلام داداشی❤️ ممنون خوبم تو خوبی؟؟ چی؟؟😳 جدی میگی؟؟ وای مرجان فدات شه😍 کی میای؟؟ وای میلاد... نه خونه نیستم خونه ترنمم اره ادرسو میفرستم بیا دنبالم قربونت برم❤️❤️ بای گوشی و قطع کرد و مثل بچه ها جیغ میزد و بالا پایین میپرید!!😳 -چیشده؟چرا اینجوری میکنی؟؟ -میلاد ترنم!!میلاد!! داره میاد ایران😍 -واااایییی تبریک میگم مرجان😍 چقدر خوب پس عید امسال کلی خوش میگذره بهت😍 -اره وای ترنم خیلی ذوق دارم احتمالا صبح زود تهران باشه. میاد دنبالم اینجا اون شب مرجان کلی از خاطراتش با میلاد تعریف کرد. گاهی اوقات بغض میکرد و یاد مامان و باباش میفتاد و دلداریش میدادم....❤️ تا نزدیکای صبح حرف زدیم تا از خستگی بیهوش شدیم😴 ساعت حدودای هشت ،نه بود که گوشیم چندبار زنگ خورد، با دیدن اسم عرشیا گوشیو سایلنت کردم و خوابیدم تازه چشمام گرم شده بود که گوشی مرجان زنگ خورد😒 میلاد جلوی در خونمون بود،اومده بود دنبال مرجان. -خب بهش بگو بیاد تو دیگه! -تو؟؟نه بابا برای چی بیاد -دیوونه تا تو حاضر بشی وایسه جلو در؟؟ بیاد باهم صبحونه میخوریم بعد میرید دیگه😊 -اممممم...باشه پس من میرم درو باز کنم از صدای جیغ مرجان فهمیدم میلاد اومده تو.☺️ رفتم پایین و به میلاد خوش امد گفتم، پسر خوبی بود😊 قبل اینکه بره خارج از ایران،خیلی میدیدمش. همینجور که مشغول احوال پرسی بودیم، زنگ درو زدن. ممتد و طولانی خیلی هول کردم! رفتم سمت آیفون عرشیا بود!😰
چشماشو خون گرفته بود😰 داد زد : باز کن در این خراب شده رو😡 با ترس درو باز کردم، از توی حیاط داد و هوارش بلند شد... -ترنم... چه خبره اینجا😡 رفتم طرفش قبل اینکه بخوام چیزی بگم هلم داد تو خونه و اومد تو! -چرا لال شدی؟؟ این عوضی کی بود اومد تو؟؟😡 -عرشیا... میگم این کی بود؟؟😤 -داداش مرجانه -باشه،من خرم😡 مرجان و میلاد بدو بدو اومدن سمت ما. چشم عرشیا که به میلاد افتاد،خیز برداشت طرفش و یقشو گرفت میلاد هلش داد و باهم درگیر شدن دست و پام یخ زده بود. مرجان داشت سکته میکرد و سعی داشت جلوی عرشیا رو بگیره. سر و صورت هردوشون خونی شده بود😰 تمام توانمو جمع کردم و داد زدم -عرشیاااااا گمشوووو بیرووووون😡 یه دفعه هردوشون وایسادن، عرشیا همینطور که نفس نفس میزد اومد سمتم.... -من پدر تو رو در میارم... حالا به من خیانت میکنی دختره ی... دستمو بردم بالا،میخواستم بزنم تو گوشش که دستمو تو هوا گرفت و پیچوند... دادم رفت هوا😖 -نکن😭 شکست😫 میلاد اومد طرفمون و دستمو از دست عرشیا کشید بیرون. -نشنیدی چی گفت؟؟😡 گفت گمشو بیرون! هررررری!! عرشیا مثل یه گرگ زخمی نگام کرد و با چشماش برام خط و نشون کشید، یه نگاهم به میلاد انداخت -حساب تو هم بمونه سرفرصت شازده! اینو گفت و رفت...! قلبم داشت از دهنم میزد بیرون همونجا نشستم و زدم زیر گریه😭 روم نمیشد تو چشمای مرجان و میلاد نگاه کنم. نیم ساعتی سه تامون ساکت نشستیم. با شرمندگی ازشون معذرت خواهی کردم و هرچی از دهنم درمیومد به عرشیا گفتم. میلاد و مرجان سعی کردن ارومم کنن، اصرار کردن باهاشون برم بیرون،اما قبول نکردم و ازشون خداحافظی کردم. با رفتنشون دوباره نشستم و تا میتونستم گریه کردم. دلم میخواست عرشیا رو بکشم دیگه حالم ازش بهم میخورد... 🍁محدثه افشاری🍁 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼همسر شهید: در روز خواستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم ارادت خاصی به حضرت عباس (ع)داشت دغدغه اش کارفرهنگی بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود ✌️🏻 همسر شهید: بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود ⁩⁩⃟🇮🇷 ╭─✨♥️─↷ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
هیچ وقت یادم نمی رود علاقه اش را به سادات و این موضوع را که چقدر دلش میخواست سید باشد... ⁩⁩⃟🇮🇷کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌹پروفایل شهید مصطفی صدرزاده🌹 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 💐💚 @sadrzadeh1
🌹پروفایل شهید مصطفی صدرزاده🌹 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 .کانال فرهنگی انقلابی شهید مصطفی صدر زاده @sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظۀ اطلاع فرزندان شهید شهرکی از شهادت پدر و مادرشان 🔹سرگرد علیرضا شهرکی، رئیس پلیس آگاهی سراوانِ سیستان‌وبلوچستان و همسرش امروز بر اثر تیراندازی افراد ناشناس به شهادت رسیدند. •┈••❁••🇮🇷••❁••┈• 🆔 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت‌وگو با عاملان قتل شهید جوان غیرتمند و شهید سبزواری که به دست چند اوباش و اراذل به شهادت رسید کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯