اینکه روز اربعین
بعد مدت ها یکی از عزیزترین هامو دیدم:))
پر از حس قشنگ بود ...
الحمدلله از داشتنت!)
نپرس از این گیسوانی که سفید شده،
این قامتی که خمیده،
این صدایی که گرفته..
من آیینهی تمامنمایِ تو شده بودم
توی کوفه، توی شام.
همه میگفتند: «این حسین است در آیینهی تأنیث»
آیینهی تو شدن سخت است.
این سفیدیِ گیسو،این چشمهای کمسو،
این خمیدگیِ قامت از بار همان رسالت است.
من رسولی از میقات برگشتهام برادر! با الواحی از آیههای درد و صبر و ایستادگی.
اربعینم تمام شد.بر زینبِ تو چهل روز گذشته است.
باورم نمیشود؛ چهل روز بی تو...!💔
_سید مهدی شجاعی
📚آفتاب در حجاب