#خبر_فوری
💢 فرمانده خستگیناپذیر جبهه میانی تفحص شهدا " #سردار_علیرضا_گلمحمدی" بههمراه همرزمش " #محمودحاجی_قاسمی" به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.
🌷 در شب لیله الرغائب، فرمانده دلاور جبهه میانی تفحص شهدا " سردار شهید علیرضا گلمحمدی" بههمراه همرزمش "محمود حاجی قاسمی" در جریان عملیات تفحص شهدا به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"خدایا! گناهایی که مرا از #اربابم
محروم میکند؛به کَرَمت ببخشا...🌱
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
#حسیݩجاݩ♥️.•°
آرزوےایݩدݪم
امشب فقط یڪ¹واژهسٺ
ڪـربݪا
ڪـربݪا
ڪـربݪا
#اےآرزوےآرزو✨.•°
#شـــبآرزوها🌙.•°
#شبٺوݩڪربݪایی🌹.•°
التماس دعا داریم از همه خوبان
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
.
چه خوش است صبحِ جمعه
ز ڪنارِ بیتِ ڪعبه ؛
به تمام اهلِ عالم ،
برسد صدای مهدے...
أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم إِنّی أَنَا الْمُنْتَقِم، أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً🥀
#اللهمعجللولیڪالفـرج ♥️
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
#استوری
.
{پناهدلمحبّعلیوآلاوست...🌱🎉}
.
.
6روزتاولادتامیرالمومنینعلی(ع)
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لقمه حلال #قسمت_پانزدهم درست به موقع بیدارشدم ابی به سروصورتم زدم ویه مانتو شلوار مشکی پوشیدم,بای
لقمه حلال
#قسمت_شانزدهم
اصلا باورم نمیشد این بابا با یه کاپشن کهنه وشلوار زوار دررفته ویک کلاه بافتنی روسرش وپیکان باری کجا واون بابا باکت وشلوار اتوکشیده وپیراهن سفید وماشین بنز ,اززمین تااسمان فرقش بود.
پیکان بار سفیدی که بابا سوارش بود حرکت کرد ومنم سایه به سایه دنبالش بودم.
گوشیم هم اماده کرده بود تا به محل مورد نظرش رسید ازش فیلم بگیرم,هم از,قیافه اش که تغییر,داده بود وهم از اون خانوم خانومایی که قاپش را دزدیده....
باخودم فکرمیکردم بیچاره مادرم,چقدر به شوهرش اعتماد داره واینم از,بابای مهربون ومذهبی ما ...
هرچه جلوتر میرفتیم از مرکز شهر دورتر میشدیم ,واخ یعنی این خانوم کوچکه مال دهات هست؟؟
پایین شهر رسیده بودیم که بابا داخل یک خیابان شلوغ شد,سایه به سایه اش بودم که یکهو یه پسر بچه پرید جلوی ماشین....زهره ام ترکید,اخه تازه گواهینامه گرفته بودم وماشین هم تازه دوماهی بود بابا برام گرفته بود,میترسیدم بزنم یکی راداغون کنم,محکم پام راکوبوندم روترمز وسریع پیاده شدم وپسره را دیدم که از,زمین پاشده بود وداشت خاک شلوارش را میتکاند.
من:اقا پسر طوریت نشد؟
پسره:نه یه کم پام درد گرفت.
من:چرا پریدی جلو ماشین؟
پسره:خانم عجله داشتم,ببخشید.
دیدم که مرغ از قفس پرید وبابا وماشینش در دید نیست ,گفتم حالا,بمونه برای,یه شب دیگه,به پسره اشاره کردم وگفتم :بشین, سوارشو میرسانمت.
پسره اول روش نمیشد گفت:نه من خوبم مزاحم نمیشم، اما چون اصرار من را دید سوار شد....
من:حالا اسمت چیه؟؟چرا عجله داشتی؟...
ادامه دارد....
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍بنا نیست ما تکلیفمان را فقط در یک جا انجام دهیم
تکلیف برای من نه زمین میشناسد نه زمان...
🕊 شهید حسین یوسفالهی
🌷یادش با ذکر #صلوات
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
شناخت امام زمان (عج)
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3