eitaa logo
سبک و شعر سائل
649 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
42 فایل
سلام در این کانال به مدد حضرت مادر سلام الله علیها اشعار و سبک‌های کربلایی حسن رضا محمودی بار گذاری خواهد شد نیت برپایی مجالس با شما روضه خوانی مجلس با ما جهت ثبت درخواست روضه تلفنی به آی دی زیر پیام ارسال بفرمایید 👇👇 @hasanreza التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
عــــــــــشق‌ تـــــو‌ شـــــد‌ دنـــــیاے‌ مـــــن..؛ پـــــیداے‌ مـــــن! پنھـــــان‌ مـــــن! . . . 🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 لالـــــہ ے گلشـــــن، هَـــــل اَتـــــایے تـــــو بـــــہ درد دو عـــــالم دوایـــــے ڪُـــــنج زنـــــدان، بـــــہ دســـــتان بستـــــہ گـِــــره از ڪـــــار خلقتـــــ گـــــشایے بابـــــ المُراد مـــــایے آرامـــــش دلهـــــایے تـــــو یوسفـــــ زهرایے یـــــا سیدے یـــــا مظلوم ◾️ (ع) تسلیتـــــ بـــــاد
سبک و شعر سائل
لــقـمــه حـــلال #قسمت_سےســه ساعت از ۹شب به وقت عراق گذشته بود که به موکب موردنظرمان رسیدیم. هنو
لــقــمــه حـــلال پدرم هرچه که دیوید پرسید با فارسی روی برگه ای یادداشت کرد واینبار دختری زیبا باموهای طلایی که با,شال گردنش سعی کرده بود بپوشاندشان وبا سربند یا علی اصغر...جلوامد خودش را ماریان از امریکا معرفی کرد وسوال کرد:اقا غلام حسین,من خیلی خیلی سوال برام پیش امده ,میخواستم بدانم ،هماهنگ کننده ی این همایش کیست؟چه کسی افراد را برای خدمت رسانی به شرکت کننده ها سازمان دهی میکند؟چه کسی به انها حقوق میدهد؟ اخه من در میان کسانی که خدمت میکردند از همه نوع سن وجنسی دیدم,من دختربچه ی کوچکی را دیدم که با پای برهنه ,دستمال کاغذی وآب معدنی پخش میکرد,چرا دختر بچه ای دراین سن که حتی کفشی برای پوشیدن ندارد,مجبوراست اینجا کار کند وپول در اورد؟؟ من پیرمردی را دیدم که با پاهای معلول که برروی ویلچر نشسته بود ,با التماس وخواهش از شرکت کنندگان میخواست تا کفشهایشان را تعمیر کند وواکس بزند,اخه چرا این مرد دراین سن که باید در خانه استراحت کند,بااین وضعیت مجبور به کار کردن باشد؟ درسته از ما هیچ هزینه ای نمیگیرند ,اما بالاخره کسی این هزینه ها راپرداخت میکند ,اصلا شما گفتید همه ی خرج ومخارج با اقای شماست,این اقای شما کجاست؟نشانمان بدهید,مگر بیل گیتس است که چنین ثروت سرسام اوری دارد ودلیلش چیست برای برگزاری این همایش؟ با پرسش ماریان,همهمه ای در گرفت,انگار این سوال خیلی از,افراد شرکت کننده بود. ادامه دارد....
🍃حکمت۱۳: وقتی خداوند پی در پی بهمون نعمت میده میخواد امتحانمون کنه ببینه با نعمت هاش در راه خیر قدم بر می داریم یا شرّ! مبادا تو راه شر باشیم تا نعمت رو پس بدیم چون خداوند نعمت رو نمیگیره ما با ناشکری و اقدام اشتباه پس میدیم متاسفانه! https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
♥️ آمدم بهر گدایی به در خانه ی تو بده‌در راه‌ خدا هرچه‌صلاح‌است https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری.. خبر ز گریه عشاق در سحر داری به گردن تو فتاده همیشه زحمت من ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لــقــمــه حـــلال #قسمت_سےچـــهــار پدرم هرچه که دیوید پرسید با فارسی روی برگه ای یادداشت کرد وای
لـــــقـــمــه حــــلال ماریان که نشست ,مرد میانسال دیگری از جا بلند شد وبه سمت پدرم امد,مشخص بود خیلی در فکر است,اصلا خودش را معرفی نکرد ورفت سراصل مطلب وگفت:راستش دیشب خیلی زود خسته شدم ,میخواستم جایی استراحت کنم وباهزار زحمت منظورم را به اطرافیان فهماندم ,عده ای تا متوجه منظورم شدند دوره ام کردند وهرکس با ایما واشاره به من اصرار میکرد که همراه او بروم من به گمان اینکه اینان شاگرد هتل دارانی هستند که برای جذب مشتری,امده اند بایکی از انها که از همه سمج تر بود رفتم. درکمال تعجب مرا به خانه ی پیرزنی برد که در اوج بی امکاناتی,خدمات هتل پنج ستاره وحتی بیشتر را برایم انجام دادند,لباسهایم را باکمال احترام بردند وشستند واتوکردند ,چندین نمونه غذای لذیذ که درمنوی هیچ هتلی ندیده بودم ,برایم طبخ کردند,حتی پسرکی که درانجا بود وگویا نوه ی پیرزن بود,تمام بدنم را ماساژ داد,درست است که درخانه ای فقیر بودم اما احساسم چیز دیگری میگفت. فکر میکردم وقت رفتن هزینه ی تمام خدمات را از من خواهند گرفت اماهنگام رفتن, وقتی که به انها فهماندم که چقدر باید پرداخت کنم؟ با لبخندی انتهای این جاده را نشان دادند و میگفتند:حسین...حسین... به اینجا که رسید چهره اش برافروخته شد وگفت:اقا....این حسین کیست که بدون شناختن من,مخارجم را حساب کرده؟از صبح هرچه که پذیرایی میشم ,هرچه که میخورم ,میگویند از حسین است ودست درجیبش کرد جوراب نویی را دراورد وادامه داد حتی این پوشیدنیها را پیرمردی با اجبار به من داد وخوشحال ازاینکه من هدیه اش راقبول کردم ومیدانم اگر میگفتم بهایش چقدر است؟ جواب میشنوم که حسین حساب کرده..... بگو حسین کیست؟این مرد بزرگ کجاست؟که اگر الان نفهمم حتما دیوانه میشوم.... ادامه دارد....
‌∞🦋∞ یک گوشه از رواقِ تو،جا داشتن بس است مارا همین امام رضا داشتن بس است...! #امام‌رضای‌دلم #چهارشنبه_هاےامام_رضایے #مڪتب_الحــــســـن_ع https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
『 تَوَلُّدَتْ مُبارَکْ سَرْدارِ مَنْ♡ 』 # https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
🍃حکمت۱۴: هر طور فکر کنی باید فامیل رو برای خودمون نگه داریم و رفت و آمد کنیم... وگرنه اگر قدر نعمت فامیل رو نداشته باشیم غریبه ها برامون دوست میشن که شناختشون سخته. https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○•🌱 عشق‌آن‌دارم‌ڪه‌تا‌آید‌نفـس از‌جماݪ‌دلبـرم‌گویم‌فقط حـق‌پرستم،مقتدایم‌مهـدۍ‌است تا‌ابد‌ازسرورم‌گویم‌فقــط‌...😌♥️ 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
🌷 🌷مـــن بــراے رحمت مبعوث شده ام و دعـــــایم ایـــــن است ڪہ خـــــدایا امتم را هدایت فـــــرما 📗 الاحتجاج علے اهـــل اللجاج، ج۱ ص۲۱۲ عیــــد مبعث پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) مبارڪ بــــاد https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبعث‌ پیامبر مهربانے ها حضرت‌ محمدمصطفےﷺمبارک مداح اهل بیت کربلایی حسن محمودی https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لـــــقـــمــه حــــلال #قسمت_سےپنج ماریان که نشست ,مرد میانسال دیگری از جا بلند شد وبه سمت پدرم ا
لـــقـــمه حــلال با نشستن این مرد,زنی از میان جمع گروه بلند شد و همانطور که سرجای خود ایستاده بود ,شروع به صحبت کرد وگفت:اقا غلام حسین ,تمام چیزهایی که دوستان تعریف کردند وحتی بیش از این را من هم دیده ام وشنیده ام ,ذهنم پر از سوالات ریزودرشتی است که برای هیچ کدام جوابی پیدا نکرده ام,اقا غلام حسین من جمعیتی را دیدم که همه برسینه وبرسر میزدند وبا هم شعری اهنگین را میخواندند,من بااینکه از زبان انها وشعرشان هیچ سردرنمی اوردم ,باانها گریه کردم ,اصلا اشکهایم ناخوداگاه برصورتم جاری شد ,انگار اینجا عیسی مسیح را برصلیب کرده اند,همان حسی را داشتم که درعید پاک مسیحیان به من دست میداد....من نمیدانم ان جمع برای چه گریه وعزاداری میکردند....اما انتهای کلام همه شان حسین بود وگاهی هم عباس وگاهی,زینب..... اقا غلام حسین,تورا به خدایی که میپرستی,برای من ,برای ما بگو اینجا چه خبر است؟نکند قیامت شده و ما بیخبریم؟تو را به جان عزیزانت بگو (این حسین کیست). با تکرار مکرر این سوال,از دهان ان زن مسیحی,ولوله ای درجمعیت افتاد ,نگاهم از جمعیت کشیده شد به سمت پدرم که صورتش,پوشیده از اشک بود,بابا احمد از جایش بلند شد وبا گفتن این جمله,ولوله جمع خاموش شد وهمه سراپا گوش شدند: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست... این چه شمعی ست که جانه همه پروانه ی اوست.. ادامه دارد....