شهید عارف شیخ محمود غفاری
آواز شاگردان آیت الله حق شناس بود صاحب طی الارض و سوز حسینی در حسینیه مرحوم میرزا اسماعیل اربابی چنان گریه های جان سوزی داشت که حسینیه را به آتش می کشید⬆️
✅در جلد ششم از کتـاب گنجینه دانشمندان از قـول مـرحوم آقا سیـدکـریم پینه دوز نقل می کنند:
« در یکی از شبهای جمعه در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به خدمت حضرت ولی عصر، حجه ابن الحسن العسکری علیه السلام مشرف شدم.
در آن تشرف حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام قریب به این مضمون به آقا سید کریم پینه دوز میفرمایند:
« سیدکریم! بیا به زیارت جدم حضرت رضا علیه السلام برویم. »
ایشان در آن شب فقط بعد از چند قدمی، خودش را با امام زمانش در صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام می بیند.
آقا سیدکریم همراه با حضرت، به حرم حضرت امام الرضا علیه السلام مشرف می شود و بعد از زیارت، با همان کیفیت به تهران بازگردانده می شود.
در این هنگام باز حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به آقا سیدکریم پینه دوز قریب به این مضمون می فرمایند:
« آقا سیدکریم! بیا به سر قبر حاج سید علی آقا مفسر ( یا قبر مرحوم حاج سیدعبدالکریم لاهیجی ) برویم. »
ایشان نیز به دنبال حضرت حجت علیه السلام به سوی قبر مرحوم آقا سید علی مفسر در شهرری، واقع در امام زاده عبدالله به راه می افتد.
آقا سیدکریم در نزدیکیهای قبر مشاهده می کند روح مرحوم آقا سیدعلی مفسر از قبر و از جایگاهش بیرون آمد و با عجله و شتاب و با اظهار خلوص و ادب و ارادت به ساحت مقدس آخرین امام و خلیفه الهی، به استقبال آن حضرت آمد ...
در آخراین ملاقات، مرحوم آیت الله حاج سیدعلی آقا مفسر، رو به آقا سیدکریم پینه دوز می کند و به او می گوید:
آقا سیدکریم! به آقا شیخ مرتضی زاهد سلام مرا برسان و به او بگو چرا حق رفاقت و دوستی را فراموش کرده ای و به سر قبر من و به دیدن من نمی آیی؟
در این هنگام، امام زمان علیه السلام جمله بسیار عجیب و پرمحبتی را بر زبان می آورند:
حضرت بقیه الله امام زمان علیه السلام به مرحوم حاج سیدعلی آقای مفسر قریب به این مضامین می فرمایند:
« آقا سیدعلی! آقا شیخ مرتضی گرفتار و از آمدن معذور است؛ من به جای او به دیدنت خواهم آمد! »مرقد آیت الله سید علی مفسر/تصاویر%0Ahttps://www.dana.ir/content/upload/87309092-bd79-4a4d-9962-b72720701160.jpg
قدمگاه امام عصر (روحی فداه )سرداب مزار آیت الله سید علی مفسردر امام زاده عبدالله تهران⬆️
مقتل حضرت ابالفضل العباس (ع)
منبع: بحار الأنوار، ج45، ص: 41
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از
اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.