✍
آیا بیشتر انسانها در آخرت اهل بهشتند یا اهل جهنم؟
از نظر قرآن کریم کسانی اهل بهشتند که دارای دو شرط باشند: یکی ایمان و دیگری عمل صالح: وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدْخُلُونَ ٱلْجَنَّةَ (نساء ۱۲۳)
از سوی دیگر قرآن کریم بیان فرموده که بیشتر انسانها ایمان نمیآورند: إِنَّهُ ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَ لَٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ (هود ۱۷) چنانکه بیشتر آنان اهل عقل و علم نیستند (عنکبوت ۶۳، یونس ۵۵)
بنابراین بیشتر انسانها به نوعی گرفتار عذاب الهی خواهند شد و لااقل گرفتار عذابهای هنگام جان دادن و فشار قبر میشوند: وَ جَآءَتْ سَكْرَةُ ٱلْمَوْتِ بِٱلْحَقِّۖ (ق ۱۹)
اما در ادامه، بعضی از انسانها در اوائل برزخ پاک میشوند و بعضی در طول برزخ و برخی در قیامت و بعضی هم پس از گذراندن مدتی در جهنم و چشیدن عذابهای دردناک آن.
در نهایت هر کسی که ایمان داشته باشد، خدا به اولیای الهی اذن میدهد که او را شفاعت کنند و با شفاعت شفاعت کنندگان از عذاب نجات پیدا کرده وارد بهشت میشود: مَن ذَا ٱلَّذِی يَشْفَعُ عِندَهُۥٓ إِلاَّ بِإِذْنِهِ (بقره ۲۵۵)
نتیجه آنکه در پایان امر بیشتر انسانها اهل بهشت خواهند بود.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
آیا براساس اسناد تاریخی پیامبر اسلام ۴۶ نوبت ازدواج کرده اند؟
نکته اول :
در این بخش، هدف ما بررسی علت و هدف ازدواج های پیامبر گرامی اسلام نیست
بلکه پاسخ به تحریف تاریخی این موضوع است.
نکته دوم :
پیامبر(ص) تا سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.
پس نمیتوان به ایشان تهمت شهوت رانی زد زیرا که اگر این بود باید در سنین جوانی و قبل از پیامبر شدن به این امر می پرداختند.
اکثر زنان پیامبر (ص) پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، ازدواج کرده بودند.
پیامبر(ص) با هیچ یک از زنان قبایل انصار ازدواج نکرد.
همه ی زنان آن حضرت پیش از آن که آیه ی مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شود به عقد ایشان درآمده بودند.
طبقات، ج 8، ص 132 ؛ الاعلام زرکلی، ج 7، ص 342.
نکته سوم :
درباره ی تعداد زنان پیامبر(ص) برخی به مبالغه سخن گفته اند؛ حاکم در کتاب مستدرک آن را به هیجده نفر رسانیده است، اما صاحب کتاب امتاع الاسماع تعداد آنان را پانزده نفر بر شمرده است.
پیامبر(ص) از بین این پانزده نفر، با چهار نفر، به عقد ازدواج اکتفا نمود (و با آنان همبستر نشد).
بن اسحاق همسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و دو نفر از آنان در هنگام حیات آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام رحلت آن بزرگوار، نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند.
امتاع الاسماع، ج 6، ص92.
سیرت رسول خدا (ص)ص 549.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
کانال ما در #تلگـــــرام
#دختـــــر_بایـد_خـانــــوم_باشد
راهکارهای جلوگیری از دوستی های پسر و دختر
وانواع دانستنی ها درمورد دختر خانوما را
فقط در کانال زیر دنبال کنید
👇👇🏃👇🏃👇🏃👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD8vS9Lg9w1r1ILz8w
هر کی اومده دیگه موندنی شده😍
✍
در بعضی از آیات قرآن آمده است که در قیامت، شفاعت وجود ندارد. آیا در قیامت، پیامبران و امامان(ع) گناهکاران را شفاعت نمیکنند؟
شفاعت دو گونه است:
۱. شفاعت باطل: شفاعت باطل یا به این معناست که موجودی مانند انسان در اراده خدا نفوذ کند و خدای متعال را وادار سازد که گنهکاری را ببخشد و او را از دوزخ نجات دهد و به بهشت ببرد و یا به این معنا که آن موجود به صورت مستقل و بدون اذن خدا گنهکاری را که مثلاً از خویشان یا همکیشان اوست شفاعت کند و او را بدون اینکه خدا بداند یا اذن بدهد با خود به بهشت ببرد.
چنین شفاعتی در قیامت وجود ندارد و در آیاتی که وجود شفاعت در قیامت نفی شده، منظور اینگونه شفاعت است، مانند: يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِیَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفَٰعَةٌ (بقره ۲۵۴)
۲. شفاعت حقّ: شفاعت حق به این معناست که خدای متعال به سبب رحمت گستردهای که دارد برای گنهکارانی که دارای ایمان و عقیده صحیح باشند، راه نجاتی قرار داده و به اولیای خودش مانند پیامبران و امامان(ع) اذن داده که آن گنهکاران را شفاعت کنند تا خدا با شفاعت آنان از گنهکاران بگذرد و به آنان اجازه دهد وارد بهشت شوند.
پس منشأ اصلی شفاعت حق، خود خدای سبحان است و شفاعت از جمله برنامههایی است که حضرت حقّ آن را قرار داده و به مقربان درگاهش اذن میدهد که گنهکاران را شفاعت کنند.
چنین شفاعتی در قیامت واقع میشود و آیات و روایات بسیاری بر درستی و وقوع آن در قیامت دلالت دارند، مانند: يَوْمَئِذٍ لاَّ تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحْمَٰنُ وَ رَضِیَ لَهُۥ قَوْلاً (طه ۱۰۹)
همچنین آیه ۲۸ سوره انبیاء که درباره شفاعت فرشتگان از گنهکاران است: وَ لاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ٱرْتَضَیٰ
تعبیر "لمن ارتضی" بیانگر این مطلب است که فرشتگان تنها از گنهکارانی شفاعت میکنند که دارای دین صحیح باشند.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
مگر خدا نفرموده است كه حقّ النّاس را رعايت كنيد من از حقّ اللّه مى گذرم حال اگر نماز نخوانيم خدا از حق خودش مى گذرد؟
اولاً: از قرآن كريم و ساير متون دينى استفاده مى شود كه، بخشش گناهان و گذشت خداوند از حق خود، در جايى است كه انسان گناهان و خطاهايى را از روى جهالت انجام دهد و توبه كرده و با عمل صالح، گذشته خود را جبران نمايد در اين صورت از حق خود مى گذرد، نه اين كه عمداً گناه كند و اصرار بر عمل خود داشته باشد به اين خيال كه خداوند او را مى بخشد. عفو و بخشش خداوند بدون دليل نيست بلكه با حساب و كتاب است.
خداوند متعال در اين باره فرموده است:
«امّا پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كرده اند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمده اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است».
و يا در آيه ديگر مى فرمايد:
«و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى آمرزم!».
بنابراين اگر كسى عمداً نماز نخواند براساس آنچه در روايات آمده موجب كفر او مى شود و ديگر زمينه اى براى بخشش و گذشت نمى ماند.
ثانياً: اگر قرار بود خداوند از حق خودش به اين راحتى بگذرد به گونه اى كه هر كس خواست به دستورات الهى عمل كند و هر كس دوست داشت آن را رها نمايد؛ در اين صورت چه لزومى داشت تا خداوند براى ابلاغ دستورات خودش به مردم صد و بيست و چهار هزار پيامبر را با آن همه مشقّت هايى كه براى آنها وجود داشت مبعوث نمايد.
ثالثاً: اگر قرار باشد خدا نسبت به حق خودش در خصوص نماز بى تفاوت باشد دليلى ندارد اين همه آيات و روايات مربوط به عذاب كسانى كه نسبت به نماز سهل انگارند و يا نماز نمى خوانند بيان نمايد.
البته در مقايسه ميان حقّ اللّه و حقّ النّاس، توبه و جبران حقّ النّاس بسيار مشكل تر است و اين گونه روايات سختى حقّ النّاس را بيان مى كند نه بى اهميتى و بى تفاوتى نسبت به حقّ اللّه باشد.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
اگر نماز نخوانيم آيا به جهنم ميرويم؟
طبق آموزههای دینی ما، نماز اولین فعل عبادی در میان اعمال دینی ما است؛
یعنی پس از اصول اعتقادی (اصول دین)، در مرحله عمل که از آن به فروع دین تعبیر میشود، اولین چیزی که موضوعیت دارد، نماز است که از آن به ستون و عمود دین تعبیر شده است.
نیز در تعابیر آمده است که اگر نماز انسان مورد پذیرش واقع شود، دیگر اعمال عبادی هم پذیرفتنی است. (کافی، ج 2، 268)
قرآن می فرماید در قیامت اهل بهشت از مجرمين مى پرسند ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ يعنى چه چيز شما را داخل دوزخ كرد؟
قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَمى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.(اگر نماز مى خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى انداخت، و نهى از فحشاء و منكر مى كرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى نمود)
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
حضور اين همه آدم با گذشتگان و آيندگان چطور در قيامت و بهشت وجهنم جا مي شود؟
خداوند متعال درباره گستره بهشت مى فرمايد: (وَ سارِعُوا اِلى مَغفِرَه مِن رَبِّكُمْ وجَنَّه عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقين)[1] ؛ و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن، آسمان ها و زمين است كه براى پرهيزگاران آماده شده است. مراد از «عرض» در آيه شريف، پهنا و گستره است. در زبان عربى، هنگامى كه مى خواهند بگويند فلان شئ از وسعت برخوردار است. واژه «عرض» را به كار مى برند.
عبارت (جَنَّه عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَرْضُ) كنايه از اين است كه بهشت از نظر گستره، به اندازه اى وسيع است كه به نهايت وسعت رسيده است و يا به قدرى است كه قوه واهمه بشرى از درك گستره آن ناتوان است. هر چند معاد جسمانى است و بهشتيان و جهنميان با وجود جسمانى، پاداش و كيفر داده مى شوند، ولى بهشت و جهنم ويژگى هاى اين جهان مادى را ندارد، زيرا با برچيده شدن اين جهان مادى و تمام كرات آسمانى و ويران شدن آنها، قيامت آغاز مى شود:
(يَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَيرَ الاَرضِ والسَّمـوتُ وبَرَزوا لِلّهِ الو حِدِ القَهّار)[2] ؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمان ها [به آسمان هاى ديگر] مبدّل مى شود و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر مى گردند؛ (اِذَا الشَّمسُ كُوِّرَت * واِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت)[3] ؛ هنگامى كه خورشيد در هم پيچيده شود و هنگامى كه ستارگان بى فروغ شوند؛ (اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت * واِذَا الكَواكِبُ انتَثَرَت)[4] ؛ هنگامى كه آسمان از هم شكافته شود و هنگامى كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند.
بنابراين بهشت و جهنم در عالَم ديگرى فوق اين جهان مادى است و ويژگى هاى اين جهان مادى را ندارد. آن عالَم از نظر گستره به اندازه اى است كه وسعت بهشت به مقدار آسمان ها و زمين است و جهنم نيز از وسعتى برخوردار است كه همه گنه كاران در آن جاى مى گيرند.[5]
در روايت است كه پيامبراكرم(ص) و حضرت على(ع) در پاسخ اين پرسش كه اگر وسعت بهشت، آسمان ها و زمين است، پس دوزخ كجاست؟ فرمودند: چون شب آيد، روز كجاست؟[6]
ب) منظور از «نزديك كردن» (ازلِفَت) يعنى در پيش رويشان باشد و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد. و اين كه بهشت را به آنها نزديك مى كنند، نه آنها را به بهشت، دَرك آن در شرايط اين دنيا قابل تصور نيست، امّا از آن جا كه اصول حاكم بر قيامت و آخرت، اصولى است كه با شرايط اين جهان بسيار تفاوت دارد، پس جاى شگفتى نيست.[7]
پي نوشتها:
[1] . آل عمران، آيه 133.
[2] . ابراهيم، آيه 48.
[3] . تكوير، آيه 1و2.
[4] . انفطار، آيه 1و2.
[5] . ر.ك: الميزان، ج 4، ص 20؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 83 و ج 66، ص 57؛ سيد شريف رضى، حقايق التأويل فى متشابه التنزيل، ص 241.
[6] . عبد على عروسى حويزى، تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 463؛ فضل بن شاذان قمى، الفضائل، ص 150.
[7] . الميزان، ج 4، ص 32 ـ 43.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
حکم آزار و دل شکستن چيست؟
عنوان آزار و دل شکستن عنوانی کلی است که می تواند بر اثر اتفاقات مختلفی به وجود آید؛ و به همین دلیل نباید به دنبال حکمی کلی در مورد آن، چه در قرآن و چه در روایات بود. به عنوان نمونه، اگر فردی به دلیل نصیحتی مشفقانه به او که در راستای امر به معروف و نهی از منکر انجام شده است، دل شکسته شود، نمی توان دل شکستگی او را نشانی از نامناسب بودن رفتار آمر به معروف و ناهی از منکر دانست، اما در طرف مقابل، موارد بسیاری وجود دارند که به ناحق، باعث دل شکستگی دیگران می شوند.
شكستن دل انسان مۆمن كه به تعبیر روایات، احترام او از كعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی كه شكست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است، پس در مرحله اول باید انسان مراقب باشد دل كسی را نشكند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد باید به سرعت جبران و تلافی كند و دل شكسته را التیام بخشد و آن را به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش كافی نیست مگر این كه آن فرد از انسان دور باشد و انسان قدرت جبران نداشته باشد كه در این صورت علاوه بر استغفار و طلب آمرزش از درگاه الهی باید در حق آن فرد دعای خیر كرد و خیر دنیا و آخرت او را از خداوند درخواست نمود و با این كار ان شاءالله قلب او در باطن از شما راضی و خشنود می گردد.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
آيا جنياني که اسلام آورده اند احکامشان مانند انسان هاست؟
مثلا نماز مي خوانند يا خمس مي دهند ؟!
در این که جنیان مکلف به تکالیفی هستند و می توانند خدا را عبادت کنند شکی نیست «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» [ذاریات56]
قرآن کریم از زبان خود جنیان میگوید که آنها نیز مانند انسانها به گروههای مؤمن و کافر تقسیم میشوند: «و اینکه در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحاند و ما گروههاى متفاوتى هستیم»! [جن 11]
اما درباره این که آیا احکام آنها چگونه است و آیا مانند ما نماز می خوانند یا نه اطلاع دقیقی نداریم و در روایات این بحث عنوان نشده است.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چرا هنگام شنیدن نام قائم از جا بلند می شویم آیا این بلند شدن بخاطر عملی است که امام رضا (ع) انجام داده بود؟ اما در حدیث که از امام رضا هست یعنی رفع راسه هیچ اشاره ای به این نشده است؟
برخاستن هنگام شنیدن نام قائم یک نوع عمل مستحبى است و در زمان امام صادق (علیه السلام) در میان شیعیان معمول بوده است. مرحوم محدث نوری رحمت الله علیه درباره قیام و دست گذاردن بر سر مینویسد: این نوع قیام تعظیم در هنگام ذکر لقب مخصوص حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از قدیم الأیام در میان تمام شیعیان؛ اعم از عرب و عجم و ترک و دیلم، در تمام شهرها و کشورها؛ ب مرسوم بوده است.
امام صادق (علیه السلام) در حکمت این امر فرموده اند: «غیبت ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را میرساند ـ یاد کند، امام به او نظر میکند و از جمله چیزهایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است.1
در روایتی که مربوط به امام رضا علیه السلام است، عبارت رفع راسه برای نام قائم نیست بلکه وقتی شاعری نزد امام شعر خواند حضرت سرش پایین بود وقتی شعرش نزد امام تمام شد ، حضرت سرش را بالا گرفت و برای او دعا کرد.
ولی در جایی دیگر نقل شده است که امام رضا (علیه السلام) وقتی نام مقدس حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شنیدند؛ قیام نمودند و دست بر سر نهاده و فرمودند: «اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه»2
پی نوشت ها:
1 منتخب الاثر، ص۶۴۱٫
2 الزام الناصب ، ج1، ص: 24
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
چرا در سوره بقره فرموده اند: ذلک الکتاب و گفته نشده هذا الکتاب؟
در باره این سؤال که چرا به جای هذا (این) از کلمه ذلک (آن) استفاده شده، جواب های متعددی داده شده است:
1. کلمه "ذلک" در این جا به معناى "ذا" (این) است و مورد اشاره در این جا قرآن حاضر است. چنین چیزی در اشعار و ادبیات عرب نظیر دارد؛ مانند: این شعر:
"اقول له و الرمح یأطر متنه تأمل خفافاً اننى انا ذلکا"
وقتى او را نیزه زدم و پشتش خم شد با نیزه خودم را به او معرفى کردم.
شاهد در کلمه "ذلکا" است که بمعناى "این" آمده است.
2. چون خدا به پیامبرش وعده داده بود که بر او کتابى نازل کند که آب آن را محو نکند و حوادث ایام ازبینش نبرد و کهنهاش نگرداند پس از نازل کردن قرآن فرمود این همان کتابى است که به تو وعده داده بودیم.
3. معناى "ذلک" این است که این همان کتابى است که ما در کتابهاى آسمانى قبلى وعده داده بودیم.[1]
نزدیک به این معنا و احتمال، مطلبی است که در تفسیر صافی آمده است: «یعنی قرآنی که با الف ، لام و میم شروع شده آن کتابی است که موسی و پیامبران (ع) بعدش به آن خبر دادند ای محمد آن ها به بنی اسرائیل خبر دادند که به زودی من کتابی را بر تو نازل می کنم که به خاطر آشکار بودنش نزد آن ها هیچ شکی در آن راه ندارد».[2]
4. گاهى از اسم اشاره بعید براى بیان عظمت چیز یا شخصى استفاده مىشود، یعنى آن قدر مقام آن بالا است که گویى در نقطه دور دستى در اوج آسمانها، قرار گرفته است، در تعبیرات فارسى نیز نظیر آن را داریم فى المثل در حضور افراد بزرگ مىگوئیم:" اگر آن سرور اجازه دهند چنین کاری را انجام می دهیم". در حالى که باید "این سرور" گفته شود، این تنها براى بیان عظمت و بلندى مقام است.
در بعضى دیگر از آیات قرآن تعبیر به" تلک" شده که آنهم اشاره بعید است؛ مانند: "تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ"[3][4].
به عبارتی دیگر: قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. در ادبیات عرب، «ذلک» اسم اشاره به دور است. در اینجا به قرآن که در پیش روى ماست، با «ذلک» اشاره مىکند که حکایت از عظمتِ دست نایافتنى قرآن مىکند.[5]
در هر حال این نظریات در مورد این آیه مطرح شده است که پذیرش و قبول آنها محذوری ندارد.
[1]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 58.
.[2] تفسیر الصافی، ج 1، ص 91.
[3]. لقمان، 2.
[4]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 66.
[5]. تفسیر نور، ج 1، ص 43.
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
✍
آيا حجاب دست و پاي ما را مي بندد و جلوي آزادي ما را مي گيرد ؟ آيا حجاب محدوديت است يا مصونيت مي آورد ؟
ما بايد آزادي را تعريف کنيم . اگر منظور از آزادي ، آزادي غرايز ، اميال و خواسته ها است ، بله حجاب مانع آزادي است . اگر من دلم خواست به هر کسي نگاه کنم ، با هرکسي ارتباط داشته باشم ، هرچه دلم خواست aبخورم ، هر جوري دلم خواست در جامعه برخورد کنم ، اين نوع آزادي را حتي کساني که خودشان مروج آزادي هستند و در منشور سازمان الملل هستند اين حرف را نمي زنند واين نوع آزادي را قبول ندارند . يعني در همان جامعه هم اگر کسي مشروب بخورد و در خيابان عربده بکشد جلوي او را مي گيرند . اگر شيشه ي مغازه را بشکند جلوي او را ميگيرند . اگر بخواهد از شما سلب آزادي بکند جلوي او را مي گيرند . آزادي ، آزادي غرايز و اميال نيست . آزادي اين نيست که هر جوري بخواهيم برخورد کنيم . آزادي به اين معنا است که انسان در محدوده ي خودش آزاد باشد ولي سلب آزادي از ديگران نکند و زحمت براي ديگران ايجاد نکند . در روايات داريم که چند چيز اگر در زندگي انسان نباشد زندگي انسان بهم مي ريزد . از معصوم روايت داريم که اگر در انسان چند ويژگي نباشد زندگي اش بهم مي ريزد . يکي سلامتي است . يکي امنيت است . يکي غناي مالي و پولداري است و ثروت داشتن در زندگي است . يکي ديگر آزادي است . دين به دنبال آزادي انسان است . دين آمده که انسان را از اسارت و زنجيرها نجات بدهد . بت پرستي يک جور اسارت و زنجير است . قرآن اشاره دارد که پيامبر اکرم مبعوث شد که شما را از آتش فساد نجات بدهد . از غل و زنجير شما را نجات داد . پس آزادي يعني اينکه انسان در خواسته هاي خودش مشروط به اينکه سلب آزادي از ديگران نکند مجاز است فعاليت بکند . من جلوي اگر جلوي بيان شما را بگيرم اين سلب آزادي است . من اگر جلوي فعاليت کاري شما را بگيرم اين سلب آزادي است . حجاب نه تنها با آزادي منافات ندارد بلکه عين آزادي است . اسلام مي گويد شما با حجاب خودتان باعث زحمت ديگران نشويد . که اين جوان به دنبال شما بيفتد و شهوتراني کند . و شما آزادي او را سلب مي کنيد . شما با ظاهر خودتان باعث بهم ريختن جامعه اسلامي نشويد . جامعه ي اسلامي يک وجه دروني و يک وجه بيروني دارد . وجه ي بيروني آن بايد وجه اسلامي داشته باشد . شماکه بدحجاب بيرون مي آيي عفاف عمومي را بهم مي ريزي . در واقع شما داريد از يک چهره ي ديني و اسلامي در جامعه جلوگيري مي کنيد . حجاب نه تنها با آزادي منافاتي ندارد بلکه به شکلي رعايت آزادي ديگران است .
از بیانات حجت الاسلام رفیعی
" کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313 "
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c