.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_چهلوسوم🌸/#ساکننجف🕌
خواهرش می گفت: هادی برای اینکه ما ناراحت نشویم هیچ وقت نمی گفت در نجف سختی کشیده همیشه طوری برای ما از اوضاعش تعریف می کرد که انگار هیچ مشکلی ندارد. فقط از لذت حضور در نجف و معنویات آنجا می گفت. آرزو می کرد که روزی همه با هم به نجف برویم. یک بار در خانه از ما پرسید چطور باید ماکارونی درست کنم؟ ما هم یادش دادیم. طوری به ما نشان داد که آنجا خیلی راحت است، فقط مانده که برای دوستان طلبه اش ماکارونی درست کند. شرایطش را به گونه ای توضیح میداد که خیال ما راحت باشد. همیشه اوضاع درس خواندن و طلبگی اش را در نجف آرام توصیف می کرد. وقتی به تهران می آمد آن قدر دلش برای نجف تنگ میشد و برای بازگشت لحظه شماری میکرد که تعجب میکردیم. فکر هم نمی کردیم آنجا شرایط سختی داشته باشد. هادی آن قدر زندگی در نجف را دوست داشت که می گفت: بیایید همه برویم آنجا زندگی کنیم آنجا به آدم آرامش واقعی می دهد. می گفت قلب آدم در نجف یک جور دیگر می شود. بعضی وقت ها زنگ میزد میگفت حرم هستم، گوشی را نگه می داشت تا به حضرت علی سلام بدهيم. او طوری با ما حرف می زد که دلواپسی های ما بر طرف و خیالمان آسوده می شد. اصلا فکر نمی کردیم شرایط هادی به گونه ای باشد که سختی بکشد. فکر می کردم هادی چند سال دیگر می آید ایران و ما با یک طلبه با لباس روحانیت مواجه میشویم با همان محاسن و لبخند همیشگی اش.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
#خــادم_الــشـهـیـد
🆔 @safiran_isAr