🔰 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمیرسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم یا صاحب الزمان!
🔆 ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت.
یادم آمد انقدر درگیر روزمرگیهایم شدهام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکردهام. لحظهای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم.
🔺 امام غریب است که منِ پُر از ادعا، خود را منتظر و عاشق او مینامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظهای از یاد معشوق خود غافل میشود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسانها باز میکند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگیهایمان او را فراموش کردهایم.
🌍 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بیوفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد میبریم.
🖼 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛ کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای ظهور او؛ کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور مهدی است.
🌸 #دلنوشته_مهدوی
سلام تنهاترین سنگ صبور،❤️
پر از بهانه برای گریستنم.
پر از حرفهای ناگفته 🥀
و بغض های ناگشوده ام
و چه دلنشین است
که هر روز با شما درد دل می کنم ...
السلام علیڪ یا عین الحیاة ...💐
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج🌼
#عاشقانه_های_شهدا_۵۴
#سردار_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷🌷🌷🌷🌷
👈شرط شهیدشدن شهید بودن است.
اگرامروز کسی رادیدید، که بوی شهید
از کلام
رفتار
واخلاق اواستشمام شد،بدانید او شهید خواهدشد؛
وتمام شهدا این مشخصه راداشتند👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#طرح_مشارکتی
#جمعه_به_جمعه_قربانی_ظهور
📝شما داستان آن زنبور را شنیدید که وقتی ابراهیم را در اتش می انداختند؛گفت🐝 آبی به اندازه ظرفیت دهان خود جمع کردم تا به کمک ولی خدا بیایم🌻
من هم خیلی دوست داشتم برای سلامتی امام زمان (عج) گوسفند قربانی کنم...ولی امکان مالی نداشتم.😔
ولی یه اتفاق خوب افتاد🤗و الان می توانم هر هفته تو این نذر شریک بشم و با یک هزینه ی کم می توانم ثواب زیادی ببرم😊
به صورت تصادفی وارد یک مجموعه شدم که یکی از فعالیت هاش قربانی کردن برای سلامتی و ظهور امام زمان است ✅
ما هم به نیت یاری🤲 امام زمان عج و خوشحالی آن حضرت در این طرح شرکت کنیم.
به عشق❤️ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به اشتراک بگذارید. 🌹
۶۱۰۴۳۳۷۹۶۴۸۹۷۲۲۵
به نام هواسی بانک ملّت
تخصصی ترین مجموعه طبی وتربیتی در فضای مجازی
👇👇👇
طب و تربیت « خانواده تمدن ساز»
https://eitaa.com/Tebvatarbiyat
آمادهای پا به پای امام زمانت بدوی؟.mp3
1.56M
⁉️آمادهای پا به پای امام زمانت بدوی؟
#امام_زمان(عج)
#ولایت_فقیه
🎤استاد ماندگاری
سفیران رمضان
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۴۲ *═✧❁﷽❁✧═* شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم ب
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۴۳
*═✧❁﷽❁✧═*
می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن، من بهت نگاه👀 می کنم.»
می گفتم: «تو حرف بزن.»
می گفت: «نه تو بگو. من دوست😍 دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم😇 و کمتر دلم برایت تنگ💔 شود.»
صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی💪 می کردم همه چیز را تحمل کنم.
دوقلوها کم کم بزرگ می شدند😍 هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود
اغلب حمید را بغل 🤗می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه 😭کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم😍.
مردمی که ما را می دیدند👀 با خنده☺️ و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم⁉️»
****
یک ماه 🌙بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان 🥖بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش💪 باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب😴 می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد👌 در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷