🌷🌷🌷🌷🌷
ڪاش...
خنثی ڪردنِ نفس را هم،
یادمان مےدادید...
مےگویند:
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
عاشـق مےشویم...
عاشق کہ شدے شهیدمیشوی👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۴۶ *═✧❁﷽❁✧═* شرف پیش شما به پشیزی نمی ارزه. این چه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۴۷
*═✧❁﷽❁✧═*
با دیدن این دو برادر مجروح🤕 در یک لحظه موقعیت خودم را از فراموش کردم. اسارتم 🙌و اینکه این سرباز دشمن است که با اسلحه🔫 بالای سرم ایستاده است را از یاد بردم.
با دندان دستهایم را باز کردم. سپس دست خواهر بهرامی را نیز باز کردم. هرچه سرباز فریاد👂 میزد گویی گوشی برای شنیدن نداشتم🚫 تکه ای باند را که برای احتیاط دور جوراب و پایم بسته بودم ، باز کردم و با آبی💦 که در قمقمه ی کمری تکاور مجروح بود، صورت خون آلودش را شست و شو دادم. از ناحیه ی چشم 👁آسیب دیده بود بعد از شست و شوی چشم هایش مقداری گاز استریل را که به همراه داشتم روی زخم گذاشتم تا خونریزی اش موقتا قطع شد👌
موقتا قطع شد. ولی این مقدار گاز فقط برای یکی از چشمان او کافی بود. برادر دیگری چند متر آنطرف تر بر زمین افتاده بود.
به سمت او دویدم🏃♂ سرباز بعثی پی در پی فریاد زد: ممنوع، ممنوع 🚫و من هم در پاسخ فریاد زدم: مجروح، مجروح 🤕با خودم گفتم هرچه بادا باد، مگر من برای کمک به این مجروحان به آبادان برنگشته بودم؟ مگر برای ماندن در بخش به خانم مقدم التماس🙏 نمیکردم. تکاور هر لحظه رنگ پریده تر میشد.
اسمش را از روی لباسش خواندم:تکاور میر احمد میرظفرجویان. از شدت بغض😢 داشتم خفه میشدم. خون چنان در رگهایم به جوش امده بود که احساس میکردم هر لحظه ممکن است خون بالا بیاورم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_اعراف_آیه_۱۸۱
و از آنها که آفریدیم, گروهی بحق هدایت می کنند و به حق اجرای عدالت می نمایند.
سلام مولایما
🏝ما شب زدگان درپی نوریم آقا
از هجر تو درحالِ عبوریم آقا
روشن شده آسمان وپایان شب است
ما منتظرِصبحِ ظهوریم آقا🏝
⚘...وَ غُیِّرَ مِنْ سُنَّتِکَ، حَتَّى یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً صَحِیحاً لَا عِوَجَ فِیهِ وَ لَا بِدْعَهَ مَعَهُ، حَتَّى تُطْفِئَ بِعَدْلِهِ نِیرَانَ الْکَافِرِینَ.
و احکام و قوانینی که دستخوشِ تغییر و تحریف گشته را اصلاح فرما تا اینکه دین تو بهدست او تازه و نو و درست و خالی از کجی و بدعت شود تا با عدالتِ او، آتشهای کافران را خاموش سازی.⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌷🌷🌷🌷🌷
سخنی با شما مسئولین مملکت دارم ، شهدا خون خود را برای اسلام و پیاده نمودن قوانین الهی در جامعه و برای اینکه هیچ خط التقاطی در اداره کشور نقش نداشته باشد ، ریختند
و امیدوارم که با توفیق خداوند ، شما خواستههای شهدا را جامهی عمل بپوشانید 👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ZiyaratAleYasin1399.mp3
10.28M
🤲 قرائت زیارت #آل_یاسین
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۴۷ *═✧❁﷽❁✧═* با دیدن این دو برادر مجروح🤕 در یک لحظ
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۴۸
*═✧❁﷽❁✧═*
احساس غرور میکردم و برای زنده یودنش بیشتر به دست و پا افتادم.
دستهای✋ خونی ام را به سرباز عراقی که بالای سرمان ایستاده بود نشان دادم و به او فهمانئم که میخواهم دستهایم را بشویم.
اجازه داد. داخل خانه🏠 رفتم، در استانه ی در، روی یک چوب لباسی حوله ی بزرگ سفیدی دیدم. بی انکه جلوتر بروم سریع حوله را کشیدم و برگشتم🚶♀سرباز فهمیده بود که شست و شوی دست بهانه است اما نمیدانم ذاتش خوب بود یا تحت تاثیر قرار گرفته بود؛اصلا به روی خودش نیاورد😶
سرباز عراقی را نمی دیدیم فقط لوله تفنگش بود که به تناسب جابه جایی ما ، جابه جا میشد. حوله رو به سختی دور شکمش پیچیدیم. انقدر خون از دست داده بود که بدنش شل و سنگین و لب و دهانش خشک شده بود و اب💦 طلب میکرد.
خواهر بهرامی به سرباز گفت:مای، مای(اب،آب)
میرظفرجویان دوباره گفت:از اینها چیزی طلب نکنید، اینها کثیف😖 هستند.
ته قمقمه هنوز کمی اب مانده بود؛ ان را دور لب و دهانش ریختم. پرسیدم : سید بچه داری؟
با تکان سر گفت:بله.
مثل اینکه دلش❤️ میخواست از بچه اش حرف بزند گفت: اسمش سمیه است.
اشکی به ارامی از گوشه ی چشمش سر خورد😭 از خودم بدم امد. من که نتوانسته بودم جلوی خونریزی اش را بگیرم،
دیگر چرا او را به یاد دخترش👧 انداختم. چشم هایش را به سختی باز نگه داشته بود.
جمله ای که به سختی ادا میکرد این بود: به دخترم سمیه بگید پدرت با چشم باز شهید🌷 شد و به ارزویش رسید.
قلبم از شنیدن این جملات اتش گرفته بود💔
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#السلام_ایها_غریب
﷽🕊💐 #سلام_امام_زمانم 💐🕊﷽
🥀 خسته ام از درد یتیمی،
ولی ناامید هرگز ...!
🌼 یقین دارم که روزی ظهور خواهید کرد
و با نگاه پدرانه تان،
طومار دردهای زمین
درهم میپیچد...🌼🌾🌼
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره النّبأ
📖يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً ...[آیه ۱۸ سوره نباء]
🔸روزی كه در «صور» دميده میشود و شما فوج فوج (به محشر) میآييد.
💠از امام صادق علیه السلام سوال شد:
آيا رجعت (یعنی بازگشت به دنیا) حق است؟
حضرت فرمودند: آری،
عرض شد: اول كسی كه بر میگردد كيست؟
💢حضرت فرمودند: حسين بن علی(علیه السلام) است، كه پس از قيام "قائم" خارج ميشود،
آن شخص پرسید: مردم هم همراه ايشان هستند؟
💢 امام فرمودند: نه، چنانكه خداوند (در قرآن) میفرمايد: دسته دسته بيايند، به ترتيب خواهند آمد، قومی پس از قوم ديگر.
📚کتاب الوافی، ج۲ ص۲۶۷
🌷🌷🌷🌷🌷
به خدمت آن عدهای که تنها عبادت را بر خواندن ۱۷ رکعت نماز شبانهروز میدانند آنها سخت در اشتباهند.
تنها متکی به یک اصل نمیتوان بهشت جاودانه را خرید، باید هم اصول و هم فروع دین را مو به مو اجرا کنیم👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#مهدویتدرقرآن
🔅 سوره العصر
📖وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛
🔸سوگند به عصر که انسان قرین زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش کردند و همدیگر را به صبر سفارش کردند.[سوره العصر]
🔻امام صادق علیه السلام فرمودند:
منظور از العصر، عصر ظهور حضرت قائم(عجل الله) است که دشمنان در خسران هستند مگر کسانی که به آیات ما ایمان بیاورند و با مواسات با برادران (یعنی عمل صالح انجام دهند) و همدیگر را به حق (یعنی امامت) و به صبر (یعنی عترت) سفارش نمایند.
📚تفسیر الصّافی – فیض کاشانی – ص 574
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🌷🌷🌷🌷🌷
سر دو راهے گناه وثواب به حُب شهادت فڪر ڪن... به نگاه امام زمانتـــــ فڪرڪن...ببین میتونے ازگناه بگذرے...؟!از گناه ڪه گذشتے از جونت هم میگذرے...👌
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات