سفیران رمضان
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۹۵ *═✧❁﷽❁✧═* بالاخره بعد از کلی پرس و جو و به این د
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۳۹۶
*═✧❁﷽❁✧═*
همه خندیدند 😄به جز من و رحمان و رحیم . رحیم به سرعت از جمع بیرون آمد و دوباره پرسید : چه خبر؟
من و رحمان به هر سختی که بود به کمک هم با لکنت زبان ،
یک جمله من و یک جمله او قصه را تا آخر گفتیم . رحیم که همیشه درسکوت🤐 بود و گزیده و سنجیده حرف می زد دهانش باز مانده بود و کنجکاوانه نگاه 👀می کرد و هی می گفت : خب بعدش...خب بعدش...
- بعدش اینه که الان اومدیم اینجا . فقط من و محمد و سلمان و تو می دونیم . نمی دونیم بین کشته ها دنبالش بگردیم یا بین زنده ها ، آبادان رو بگردیم یا شیراز رو؟ نمی دونیم کجا رو بگردیم.
رحیم هنوز دهانش باز و منتظر شنیدن 👂بود . فقط گفت : باهم بریم آبادان.
هر روز که می گذشت ، بار سنگین بی خبری ازتو در کنار حوادث تلخی که یکی پس از دیگری رخ می داد ما را بیشتر در خودمان فرو می برد . چطور ممکن بود خواهرمان درشهری که همه کوچه و پس کوچه ها و مردمانش را می شناسد ، گم شده باشد . نکند تکه ترکش💣 بی رحمی اورادر غربت و تنهایی غافلگیر کرده وجنازه اش مفقود شده باشد . وقتی این افکار 😇از ذهنم می گذشت خودم را نفرین می کردم و می گفتم پسر لال شی این چه فکریه که می کنی.
در طول آن مسیر دو ساعته⌚️ هیچ کدام حرفی نمی زدیم . همه مثل رحیم ساکت🤐 مانده بودیم . وقتی به خانه رسیدیم سنگر سفیدی که آقا درست کرده بود بغض مرا ترکاند😭 هر چیزی را که به دستش رسیده بود ، به توری بالای سنگر آویزان کرده بود . محمد هم به خانه آمده بود🚶♂
آقا بعد از چهارروز کار پی در پی از بیمارستان به خانه 🏡برگشته بود . او هم خوشحال بود از اینکه همه بچه هایش در جنگ مقابل رژیم بعث می جنگند 💪و با تن و بدن سالم دورش را گرفته اند و هم ناراحت ازاینکه مردم در به در و عزادار و گرفتارشده اند . همه از نگاه👁 کردن به چشمان آقا شرم داشتیم . می ترسیدیم نگاهمان در نگاهش گره بخورد و از ما بپرسد :
دور از چشم و گوش👂 آقا ، خواهرها را سؤال و جواب می کردیم .
خانه ای نبود که درش را نزنیم و تو را صدا🗣 نزنیم . اما آبادان انگار شهر دیگری شده بود . سال ها بود که تو را گم کرده ، نه تو را می شناسد و نشانی از تو دارد .
حالا دیگر همه فهمیده بودند و هر روز سراغت را می گرفتند . سؤالات مردم غم و نگرانی 😔ما را بیشتر می کرد . خدا را به خاک آبادان که هر گوشه اش آغشته به خون شهیدی🌷 شده بود ، قسم می دادم که آخر این رسم جوانمردی است؟ همه حدس ها 🤔و گمان ها را کنار هم می گذاشتیم اما جز هاله ای از ابهام و یک علامت سؤال بزرگ چیزی از آن بیرون نمی آمد❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_فصلت_آیه_۳۰
#حق_پرستان_در_دنیا_و_آخرت
_مورد_حمایت_خداوند_هستند
کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است, سپس استقامت کردند( و کمترین انحرافی در عمل و گفتار از خود نشان ندادند) فرشتگان الهی بر آنها نازل می شود
و به آنها می گویند: که نترسید و غمگین مباشید و بشارت بادبر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.
┅┅═•❥◎•🌹•◎❥•═┅┅
#عظمت_امام_زمان(علیه السلام)
💎 آیت الله محمد تقی بهجت💎
❤️ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)عین الناظره و اذنه السامعه و لسانه الناطق و یده الباسطه
✔️ امام زمان (علیه السلام) چشم بینا ، گوش شنوا ، زبان گویا و دست گشاده خداوند است
📚در محضربهجت،ج1،ص22
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣ #لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک
🏝خدا کند امروز
فرزند خوبی برایتان باشم ...
خدا کند باعث شادمانیتان گردم ...
خدا کند دیگران را با شما آشتی دهم ...
خدا کند رضایتتان،
بزرگترین دغدغهام باشد...🏝
⚘حَتَّى نَنْظُرَ إِلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ ظَاهِرَ الْمَقَالَةِ وَاضِحَ الدَّلاَلَةِ هَادِياً مِنَ الضَّلاَلَةِ شَافِياً مِنَ الْجَهَالَةِ
تا ما جمال ولى امر تو را - كه درودت بر او باد - ببينيم. در حالی که او سخنش آشكار و راهنماییش واضح باشد و ما را از ضلالت و گمراهى به طريق هدايت آورد و جهل و نادانی ما را درمان نماید.⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖐🏻 معنای سلام
🔻فلسفه سلام دادن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) چیست؟
🔻چه فایدهای دارد?
#دیدار_نخبگان
#امام_خامنه_ای
#واکسن_ایرانی
#شهید_حسن_باقری
🌷🌷🌷🌷🌷
شهید حسن باقری؛
همه چیز را لطف خدا بدانید...👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷