🌷 #دختر_شینا – قسمت 4⃣4⃣
✅ فصل دوازدهم
💥 کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچهها را از خانهی همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمیرفت. میترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر میکردم کشی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشهی حیاطو با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: « میترسم. دست خودم نیست. »
💥 خانه بدجوری دلم را زده بود. بچهها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانهی او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصفشب بیدار بود و خانه را مرتب میکرد. گفتم: « بیخودی وسایل را نچین. من اینجا بمان نیستم. یا خانهای دیگر بگیر، یا برمیگردم قایش. » خندید و گفت: « قدم! بچه شدی، میترسی؟! »
گفتم: « تو که صبح تا شب نیستی. فردا پسفردا اگر بروی مأموریت، من شبها چهکار کنم؟! »
گفت: « من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحبخانه و خانه را پس بدهم. »
گفتم: « خودم میروم. فقط تو قبول کن. » چیزی نگفت. سکوت کرد. میدانستم دارد فکر میکند.
💥 فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: « رفتم با صاحبخانه حرف زدم. یکجایی هم برایتان دیدهام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا میکنم. »
گفتم: « هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم. »
فردای آن روز دوباره اسبابکشی کردیم. خانهمان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشیشده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچوقت فراموش نمیکنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را میدیدم. آنطرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحبخانه در آنجا گاو و گوسفند نگه میداشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق میپیچید. از دست مگس نمیشد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل میکردم. روی اعتراض نداشتم.
💥 شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: « قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم. بچهها مریض میشوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت روبهراه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.
💥 صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانهی مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. میگفت: « باید یک خانهی خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحبخانهی خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد. »
من هم اسباب و اثاثیهها را دوباره جمع کردم و گوشهای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: « بالاخره پیدا کردم؛ یک خانهی خوب و راحت با صاحبخانهای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد. »
با تعجب گفتم: « مبارکمان باشد؟! »
رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: « من امروز و فردا میروم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده. »
💥 این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیهی شهر. محلهاش تعریفی نبود. اما خانهی خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پستهای روشن. پنجرههای زیادی هم داشت. در مجموع خانهی دلبازی بود؛ برعکس خانهی قبل. صمد راست میگفت. صاحبخانهی خوب و مهربانی هم داشت که طبقهی پایین مینشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسبابکشی کردیم.
💥 اول شیشهها را پاک کردم؛ خودم دستتنها موکتها را انداختم. یک فرش ششمتری بیشتر نداشتیم که هدیهی حاجآقایم بود. فرش را وسط اتاق پهن کردم. پشتیها را چیدم دورتادور اتاق. خانه به رویم خندید. چند روز اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت میافتاد، خم میشدم و آن را برمیداشتم. خانهی قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانهای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگترین خانهای بود که در همدان اجاره کرده بودیم.
💥 عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایهای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشهها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشتهایش روی شیشه مانده بود. با اعتراض گفتم: « چرا شیشهها را اینطور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم. »
گفت: « جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمبارن کرده. این چسبها باعث میشود موقع بمباران و شکستن شیشهها، خرده شیشه رویتان نریزد. »
چارهای نداشتم. شیشهها را اینطوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پردهای سیاه روی قلبم کشیده بودند.
🔰ادامه دارد...🔰
#شهید_سعید_مسلمی
🌷🌷🌷🌷🌷
#از_شهداء
برای
#دوست_دارن_شهدا
بدانید روزی نوبت شما هم خواهد رسید
و باید برای آن روز از امروز خود را آماده کنید تا بتوانید برای ... !
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
مداحی آنلاین - باید از این هوا لذت برد - کرمانشاهی.mp3
9.81M
🎧 باید از این هوا لذت برد
🎤 امیر کرمانشاهی
#میلاد_حضرت_عباس علیه السلام
#میلاد_امام_حسین علیه السلام
#ماه_شعبان
به کانال آموزش صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇
@madahi313
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_نساء_آیه_ ۱۵۲
#قبول_کردن_تمام_پیامبران_از_شروط_ایمان است
کسانی که ایمان به خدای متعال و همه پیامبران آوردند
و در میان هیچ یک از آنها جدایی نینداختند,
بزودی خداوند پاداشهای آنان را خواهد داد
خداوند همواره آمرزنده ومهربان است.
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅🔶 معجزه ای که تمام سحرها رو میبلعه...
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز هشتاد وهشتم
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه27 : نامه به فرماندار مصر، محمد بن ابی بكر زمانی که او را در سال ٣٧ هجری به سوی مصر فرستاد.
1⃣ اخلاق اجتماعی
🔻با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش، در نگاههايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم به تساوی رفتار كن تا بزرگان در ستمكاری تو طمع نكنند و ناتوانها در عدالت تو مايوس نگردند، زيرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان پرسش می كند. اگر كيفر دهد شما استحقاق بيش از آن را داريد و اگر ببخشد از بزرگواری اوست.
2⃣ اعتدال گرایی زاهدان
🔻آگاه باشيد ای بندگان خدا، پرهيزكاران از دنيای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند اما مردم دنيا در آخرت آنها شركت نكردند. پرهيزكاران در بهترين خانه های دنيا سكونت كردند و بهترين خوراكهای دنيا را خوردند و همان لذتهایی را چشيدند كه دنياداران چشيده بودند و از دنيا بهره گرفتند آنگونه كه سركشان و متكبران دنيا بهره مند بودند. سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان و تجارتی پرسود به سوی آخرت شتافتند، لذت پارسایی در ترك حرام دنيا را چشيدند و يقين داشتند در روز قيامت از همسايگان خدايند. جايگاهی كه به هر درخواست كنند داده می شود و هر گونه لذتی در اختيارشان قرار دارد.
3⃣ ضرورت ياد مرگ
🔻ای بندگان خدا، از مرگ و نزديك بودنش بترسيد و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم كنيد كه مرگ جريانی بزرگ و مشكلی سنگين به همراه خواهد آورد، يا خيری كه پس از آن شری وجود نخواهد داشت و يا شری كه هرگز نيكی با آن نخواهد بود. پس چه كسی از عمل كننده برای بهشت به بهشت نزديكتر؟ و چه كسی از عمل كننده برای آتش به آتش نزديكتر است؟ شما همه شكار آماده مرگ می باشيد، اگر توقف كنيد شما را می گيرد و اگر فرار كنيد به شما می رسد، مرگ از سايه شما به شما نزديك تر است. نشانه مرگ بر پيشانی شما زده شد، دنيا پشت سر شما در حال درهم پيچيده شدن است، پس بترسيد از آتشی كه ژرفای آن زياد و حرارتش شديد و عذابش نو به نو وارد می شود، در جايگاهی كه رحمت در آن وجود ندارد و سخن كسی را نمی شنوند و ناراحتيها در آن پايان ندارد. اگر می توانيد كه ترس از خدا را فراوان و خوشبينی خود را به خدا نيكو گردانيد چنين كنيد، هر دو را جمع كنيد زيرا بنده خدا خوش بينی او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد و آن كس كه به خدا خوش بين است بايد بيشتر از همه از كيفر الهی بترسد.
4⃣ اخلاق مديران اجرایی
🔻ای محمد بن ابی بكر! بدان كه من تو را سرپرست بزرگترين لشكرم يعنی لشكر مصر قرار دادم، بر تو سزاوار است كه با خواسته های دل مخالفت كنی و از دين خود دفاع نمایی، هر چند ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد. خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نياور، زيرا خشنودی خدا جايگزين هر چيزی بوده اما هيچ چيز جايگزين خشنودی خدا نمی شود. نماز را در وقت خودش بجای آر، نه اينكه در بيكاری زودتر از وقتش بخوانی و به هنگام درگيری و كار آن را تأخير بياندازی و بدان كه تمام كردار خوبت در گرو نماز است. (قسمتی از این نامه: )
امام هدايتگر و زمامدار گمراهی هيچگاه مساوی نخواهند بود، چنانكه دوستان پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و دشمنانش برابر نيستند. پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود: (بر امت اسلام نه از مؤمن و نه از مشرك هراسی ندارم، زيرا مؤمن را ايمانش باز داشته و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود می سازد. من بر شما از هر منافقی می ترسم كه درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد گفتارش دلپسند و رفتارش ناپسند است.)
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄
MiladSardaranKarbala1399[02].mp3
3.38M
🎧 سلام عموی دلخستهها (سرود)
🎤 بانوای : حاج میثم مطیعی
#میلاد_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_جانباز
#ماه_شعبان
به کانال آموزش صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇
@madahi313
✨امام خامنه ای✨:
⚡️مصطفی چمران یک نخبه علمی بود⚡️
آنان که به من بدی کردند، مرا هشیار کردند.
آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.
آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند.
آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند.
پس خدایا 🤲
به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما.
«مصطفی چمران»
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات