eitaa logo
سفیران محرم
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
87 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «چهره‌ی آشنا» 👤 استاد 🔻 آیا می‌شود در عصر غیبت هم امام زمان را ملاقات کرد؟ امام زمان چند کارگزار دارند؟ 📥 دانلود با کیفیت بالا
هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَهٍ (بِغَدِهِ) فَنَحْظَي آيا امروز به فردايي مي رسد كه به ديدار جمالت محظوظ شويم🌱♥️
🌷🌷🌷🌷🌷 👈خبر رسید که با حمله به روستایی نزدیک سنندج ، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش_مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند . باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند. یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت : - اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران محرم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۴۱ *═✧❁﷽❁✧═* به فکرم 😇رسید بهتر است سماور به این بزر
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۴۲ *═✧❁﷽❁✧═* شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر 😇کنم، به خواب😴 عمیقی فرو می رفتم. بعد از چند هفته صمد به خانه آمد🚶‍♂ با دیدن من تعجب😳 کرد. می گفت: «قدم😍 به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی🤒» می خندیدم😊 و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»☺️ اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار 💪کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد😢 گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ 🐔پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم 👀به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»😔 می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم☹️ دلم برایش تنگ 💔می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.» دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش💞 دارم و دلم برایش تنگ می شود. سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم. سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم💪 کند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد 🙈پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم. قول می دهم خانه🏠 خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.》✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🦋🌱🦋 مبارکه ی انعام آیه ۳ 🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀 👈وَ هُوَ اللهُ فی السَّمَواتِ و فی الارضِ یَعلَمُ سِرَّکم و جهرَکُم وَ یَعلَمُ ما تَکسِبونَ. 👈اوست خداوند در آسمان ها و در زمین. پنهان و آشکار شما را می داند; واز آنچه به دست می آورید با خبر است. 👌 🌱🦋🌱🦋
میشـود عالـم پُـر از آوازه‌ آقـایی‌اٺ یوسفان را محو خواهی ڪرد با زیبایی‌ات میشودتسلیم محضِ ذوالفقارٺ،شرق و غرب سجده خواهند ڪرد پای هیبت زهرایی ات اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──