eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۲ *═✧❁﷽❁✧═* هنوز یک ساعتی⌚️ از آنجا دور نشده بودی
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۹۳ *═✧❁﷽❁✧═* نمی‌دانستم چند ساعت دیگر در راه هستیم. هیچ کس و هیچ چیز برایم آشنا نبود😞انگار گم شده بودم. دیدن هیچ صحنه و منظره‌ای مرا از حس گمشدگی بیرون نمی‌آورد❌ تا قبل از اینکه به قهوه‌خانه برسیم اگر می‌دیدند عینک🕶 لعنتی را از چشممان برداشتیم چشم‌پوشی می‌کردند اما یک ساعت که از قهوه‌خانه دور شدیم خیلی بداخلاق و خشن😠 شدند. سربازی که کنار راننده نشسته بود دائماً فریاد🗣 می‌کشید: لیش نزعتن النظارات، لیش اتباو عن برّا، لیش تتحرکن رأسهن، لیش تحچن؟ (چرا عینکتان🕶 را درآوردید، چرا به بیرون نگاه می‌کنید، چرا سرتان تکان می‌خورد، چرا حرف می‌زنید، چرا به یکدیگر نگاه می‌کنید❓) ماشین آژیرکشان🚔 با سرعت بالا حرکت می‌کرد. از آنجا به بعد کوچک‌ترین حرکت ما را زیر نظر داشتند و دائماً عربده می‌کشیدند و تهدید می‌کردند. مانده بودم این غذایی که خوردند کباب بره🐑 بود یا کباب سگ 🐶که اینطور وحشی‌شان کرده بود. همه‌ی حواسمان متوجه آنها بود و اینکه با هیچ دست‌اندازی سرمان یا دست و پایمان👣 تکان نخورد. با شیب ناگهانی و شدید ماشین یک‌باره دلم💔 ریخت و ماشین توقف کرد. حالا دیگر با آن همه تشرهای امنیتی نمی‌توانستیم به عینکمان دست بزنیم. از ماشین پیاده شدیم. بی‌‌اختیار دست مریم را گرفتم، دوباره فریاد🗣 کشید. از فریادش جز لعن و لحن خشن 😠ممنوع گفتنش حرف دیگری نمی‌فهمیدم. دستم✋ را از دست مریم جدا کردم. وارد یک اتاق شدیم، عینک‌ها🕶 را از روی چشم‌مان برداشتند. یک نفر نظامی پشت میز نشسته بود و دیگری با لباس شخصی در کنارش ایستاده بود. گفتند: اشیای قیمتی و هرچه را که دارید تحویل دهید. جز ساعت مچی⌚️ چیزی نداشتیم. دوباره عینک‌های کوری‌مان را زدیم و وارد آسانسور شدیم. آسانسور آنقدر در طبقات مختلف، بالا و پایین رفت که نفهمیدیم در طبقه‌ی چندم پیاده شدیم😒 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۳۰ برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند , به خود ودیگران ظلم نکرده اند حتما پاداش خوبی است و سری آخرت از این هم بهتر است و چه خوب است آخرت پرهیزکاران که پاداششان در آنجا قابل مقایسه با پاداش این دنیایشان نیست
سلام مولای ما 🏝به تـو ســـــلام می دهم و به سـلام فکر می‌کنم ســـــلام یعنی آرزوۍ ســـلامتی… ســـــلام امام زمانم.. جانت ســـلامت عزیز️ دل ما… روز دیگری آغاز شد باز هم تشنه‌ی دیــدار تــوام🏝 ⚘صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ و بر جانشین پيامبران و امامان، آن هدايتگر هدايت يافته، پيشواي مؤمنان، و وارث رسولان، و برهان پروردگار جهانيان درود فرست⚘ 📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋⃟📸 ●صاحب‌عصر.. ●دگر‌طاقت‌مان‌رفت‌بہ‌باد، ●تا‌محرم‌نشده‌گر‌بہ‌صلاح‌است‌بیا..💔! ..✨
به نیت جواد الله اکرم ۳۶ صدتا صلوات هدیه می کنیم
🌷🌷🌷🌷🌷 همواره مي‌گفت : برخي سكوت‌ها و حرف‌هاي نابه‌جا ، كوچكي هستند كه تكرار مي‌كنيم و برايمان عادت مي‌شود ، بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه مي‌شود ، اين كوچك هستند كه متوجه نمي‌شويد 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضرارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۳ *═✧❁﷽❁✧═* نمی‌دانستم چند ساعت دیگر در راه هستیم.
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۹۴ *═✧❁﷽❁✧═* در یک راهروی دراز، مقابل یک در🚪 بزرگ آهنی قرار گرفتیم که میله‌های قطوری از بدنه‌اش عبور می‌کرد و محکم به زمین کوبیده می‌شد و قفل‌های🔒 بسیار سنگینی داشت. چند قفل در آن چرخید تا باز شد. از زیر آن عینک🕶 کوری بیرون آمده بودیم و به داخل صندوقچه‌ای تاریک فرستاده شدیم. مدتی طول کشید تا چشمان‌مان👀 به تاریکی عادت کرد و توانستیم اطراف را ببینیم. آنجا دیوارهایی کاشی شده داشت. کاشی‌های قهوه‌ای سوخته بودند دقیقاً رنگ صندوقچه‌ی بی‌بی😢 خدای من چه شباهتی😳مرا این همه راه به صندوقچه‌ای که بی‌بی جواهرات💍 و ظرف‌های عتیقه و میهمانی‌اش را در آن نگه می‌داشت آورده‌ای؟ صندوقچه‌ای که من و احمد و علی گاهی دور از چشم👀 بی‌بی چادرش را روی سرمان می‌انداختیم و به داخل آن می‌رفتیم و خاله‌بازی و قایم‌باشک بازی می‌کردیم، اما آخرش بی‌بی ما را پیدا می‌کرد😍 چشمم که به نور آنجا عادت کرد اولین کسی که در آن صندوقچه پیدا کردم مریم بود. چه خوب که هنوز خواهرم مریم با من بود😊 دستانش را فشردم. فاطمه و حلیمه را دیدیم که مثل کوه، مقاوم 💪و مغرور گوشه‌ای ایستاده بودند. سرباز رفته بود و ما تنها شده بودیم. بی‌آنکه حرفی بزنیم یک ساعت⌚️ تمام به چهار دیواری اطرافمان و تمام زاویه‌ها و رنگ و شکل و اندازه‌ها و پستی و بلندی ضندوقچه خیره بودیم. فضای آنجا آنقدر کوچک بود که وقتی دست‌هایم✋ را باز می‌کردم به دیوار می‌خورد. وقتی به دیوارهای بتنی و آن همه دژ و در و قفل 🔒و میله‌های آهنی نگاه کردم، احساس کردم گرانبها و قیمتی شده‌ام. روی در صندوقچه دریچه‌ای به طول و عرض دو وجب در یک وجب بود. معنی در🚪 را می‌دانستم اما نمی‌دانستم این دریچه برای چیست؟ هنوز به اندازه‌ی کافی اطراف را وارسی نکرده بودیم که دریچه باز شد و از آن سوی در، چهره‌ای مثل شبح 👻فریاد زد: تفتیش، تفتیش... و بعد از آن صدای چرخش کلیدها🔑 و قفل‌های در جادویی شنیده شد. فکر کردم کسی قرار است به صندوقچه وارد شود ولی نه😱 سربازی از پشت دریچه گفت: حجاب، نزعن کل الملابس و البنطلونات. (روسری، لباس‌ها و شلوار همه را درآورید😳) ما را که بی‌حرکت دید خانمی 👩‍🏭با لباس نظامی وارد شد. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۳۶ رسالت_پیامبران و البته مادر هر امتی از امتهای گذشته پیامبری برای رساندن دستورات الهی به مردم فرستادیم و دعوت همه این پیامبران این بود که به مردم بگویند خدای یکتا را بپرستیدو از اطاعت شیطان و هر متجاوزی بپرهیزید.
🦋⃟📸  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ❣️ نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی 🌼|↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای ما صبح جمعه دوباره از راه رسید و شما از راه نرسیده اید... خورشید بر آسمان تابید و شما بر چشمان ما نتابیدید... و باز هم باید انتظار را گوشه ی دلهایمان سنجاق کنیم تا روزی که شما بیایی و صبح زندگیمان آغاز شود... خدایا! پس کجا ماند طلوعی که پس از تاریکی است؟!
| به آقای رئیسی تبریک می‌گویم بخاطر این جمله که امروز در مجلس گفتند: "انتخابات نقطه آغاز مشارکت مردم است نه پایان آن" این یعنی: دوران ارباب رعیتی و دیکتاتوری تکنوکرات‌ها و دمکراسی‌خواهان غرب‌زده، که مردم را فقط برای صندوق رای می‌خواهند، پایان یافت و دوران دولت مردمی آغاز شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیت سیدسلمان‌موسویان‌فر ۳۷ صدتا صلوات هدیه می کنیم🌹
🌷🌷🌷🌷🌷 خدایا..! تو خود گفتی هرکس عاشقِ من باشد، عاشقش خواهم‌ بود و هرکه را عاشق باشم، شهیدش خواهم کرد و خون بهایِ شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت، خدایا من عاشق تو‌ام..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
نمازت که تمام می شود سجاده ات را به شهادت بگیر, که هیچ نمازی را بی دعا 🤲بر فرج او تمام نکرده ایی.....👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨در جمعه های حسرت دیدار آسمان هر جمعه کار دل شده الغوثُ الاَمان... ✨این هفته نیز منتظر جمعه مانده ام چشم انتظار جمعه موعود مهربان... ✨هر صبح جمعه با نوسانات این دلم می گریم از فراق تو ای ماه بی نشان... ✨بین دعای ندبه به آهنگ انتظار دارم توقّع فرج صاحب الزّمان... ✨حتما اگر وظیفه خود را عمل کنیم از پشت ابرهای جدایی شود عیان... ✨ترک گناه باشد و انجام واجبات رمز عبور دیدن روی امامِ جان..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا