#شهید_محمد_بلباسی
◾️◾️◾️◾️◾️
اینها روکه مینویسم بده نیروها تهیه ڪنند بعد بیان برای اعزام به #جبهه_فرهنگی!
۱⇦توکل
۲⇦توسل
۳⇦غیرت
۴⇦تهذیب نفس
۵⇦فرمایشات آقا
واز همہ مهمتر... اخلاص!👌
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#شهادت_امام_سجاد
#محرم
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
🏴#شهادت_امام_سجاد
▪️سر سفره به غذا که نظرش میافتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش میافتاد...
▪️شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد...
▪️گله میکرد ز چشم بد بازاریها
سر بازار همینکه گذرش میافتاد...
▪️گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال
به دلش روضهی ذبح پدرش میافتاد...
🏴اللّهُمَّ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ سَيِّدِ العابِدِینَ...
🥀شهادت وارث کربلا #امام_سجاد علیه السلام بر مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد. 🕯🕊
4_5868261980288059709.mp3
14.86M
🔊 #صوت_سخنرانی
👤 استاد #شجاعی
📝 موضوع: از قیام حسین علیهالسلام تا ظهور تمدن نوین اسلامی در قیام مهدی موعود علیهالسلام
#محرم ۱۴۰۰
📌 افسانه یا واقعیت؟
💠 آیا درست است که مکان سکونت حضرت در جزیرهٔ خضرا است؟
🏝 جزیرهٔ خضرا جزیرهای است که بر اساس داستانهای بیانشده در برخی منابع، محل اقامت امام زمان و فرزندان ایشان در دورهٔ غیبت کبری است. اما در بررسی منابع میبینیم که این نقلها اشکالات متعدد سندی، متنی و تاریخی دارند، بهطوری که آنها را از اعتبار ساقط میکند.
📗 علامه مجلسی در این خصوص میگوید: «رسالهای که مشهور است به داستان جزیرهٔ خضرا را در هیچکدام از اصول (کتابهای روایی) معتبر نیافتم.»
🌥 اعتقاد شیعه بر این است که کسی از محل اقامتِ حضرت در دوران غیبت اطلاع ندارد، مگر کارگزاران حضرت.
📖 اسحاقبن عمار از امام صادق نقل میکند: «برای قائم دو غیبت است؛ در غیبت کوتاه کسی غیر از خواص از شیعیان، از مکان او اطلاع ندارند. در غیبت طولانی نیز تنها خواصی از دوستدارانش از مکان او آگاهند»*۱
📚 کافی، ج ۱، ص ۳۴۰
شبهه_شناسی
ZiyaratAleYasin1399.mp3
10.28M
🤲 قرائت زیارت #آل_یاسین
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۲۰ *═✧❁﷽❁✧═* در یکی از روز های پایانی زمستان سرد ،ب
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۲۱
*═✧❁﷽❁✧═*
او شب های🌃 دیگر هم گاه
گاهی توی حال خودش می رفت .و با صدایش حال همه را سر جا می آورد . دیگر آن صدا نبود بلکه یک ندای ملکوتی بود که همه را به آرامش دعوت💌 می کرد تا آن جا که بعضی از نگهبان ها مثل قیس و حسن برنامه ی درخواستی به او پیشنهاد می دادند . عراقی ها هم که عاشق😍 ساز و آواز بودند به او می گفتند انت عبدالحلیم حافظ ، غنّی . ( تو عبدالحلیم حافظ هستی ، بخوان )👌
یک شب طبق معمول شب های دیگر فالگوش 👂زیر در چمباتمه زده بودیم که دوباره صدایی آشنا به گوش رسید اما شعر با آهنگ هم ساز نبود❌ خوب که دقت کردیم متوجه شدیم او اسامی زندانیانی را می خواند که اسم بعضی از آنها را روی دیوار سلول خودمان هم دیده👀 بودیم .
او می خواند و ما تند و تند اسامی را به خاطر می سپردیم . حتی گاهی درجه و تاریخ اسارات بعضی ها را هم با شعر می خواند و برای اینکه رد گم کند ، همراه با ترانه چهچهه های آب دار میزد ✅نگهبان ِ همراه قیس که یونس نام داشت از همان پشت میز داد 🗣زد : حیوان ! لیش تنهگ ؟ غِنّی حلو . ( حیوان چرا عرعر می کنی ؟ قشنگ بخوان )..😖
از زیر در همه ی سلول ها صدای خنده های ☺️ریز شنیده شد . بعد از شش ماه ، اولین بار بود که هر چهارتایی به چشم های هم نگاه👀 کردیم و از ته دل خندیدیم . به چهره های هر کدامشان ( فاطمه ، مریم ، حلیمه ) ، که نگاه می کردم ، چهره های متبسم😊 هر کدام زیباتر از دیگری بود . در برابر آن همه فشار و رنج و محرومیت ، خنده زیباترین تصویری بود که می توانست بر چهره های ما نقش ببندد و ما را متوجه قدرت و توانایی هایمان💪 کند .
هر چند در کنار صدای خنده ها گاهی ناله ای هم سرک می کشید .تا بگوید اینجا زندان است .
گردش طبیعت خبر از به شکوفه نشستن نهال ها را می داد و من به دنبال بوی گل های 🌺باغ حیاط خانه مان بودم . زمستان تمام زور خودش را در روزهای آخر سال زده بود . صدای بادهای بهاری توانسته بود سکوت سلول ما را بشکند و ما را از در 🚪به دیواری که به فضای بیرون صندوقچه یعنی خیابان اصلی منتهی می شد ، ببرد . چند روزی می شد که دوباره راهرو شلوغ شده بود .
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🍃🌸❁﷽❁🌸🍃
📖دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود👇🏻
📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
♻️ دعای غریق ♻️
♡🌸 دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🌸♡
💠یا اَللَّهُ یا رَحْمن
یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک💠
🌦 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً 🌦
🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_انبیاء_آیه_۸۳
#مبتلا_شدن_حضرت_ایوب_به_
انواع_ناگواریها
و به یاد بیاورید ایوب علیه السلام را هنگامی که پروروگار خود را خواند و عرضه داشت:
که ناراحتی وبیماری و مشکلات و گرفتاری رفتن مال و فرزندان به من روی آورده است
کرمی نما و به داد من برس زیرا که تو مهربان ترین مهربانانی.
🔮⃟🍇
#لسلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم 🖤
★حآلآدمخوبمیشودازصاحبداشتن..
★میشودوقتهایبیڪسی
★بہاوپناهبرد..وقتهایدرد
★بااونجواڪرد..
★امامپناهبندههاست..هزاریهمڪه
★مثلخورشیدپشتابرباشد . .
★خدارابرایداشتنششڪر . .(:♥️
#السلامعلیڪیابقیةالله..🌱
سفیران فاطمیه
🌹 سهم #روز بیست_وهشتم: از حکمت ۲۵۳ تا حکمت ۲۶۰ #نهج_البلاغه •┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 📒 #حکمت۲۵۳ : آنگ
🌹سهم #روز بیست_ونهم: از حکمت ۲۶۱ تا ۲۶۸ #نهج_البلاغه
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۱ : (آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامی كوفه (نخيله) حركت كرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای اميرمؤمنان ما آنان را كفايت می كنيم، فرمود:) شما از انجام كار خود درمانده ايد! چگونه كار ديگری را برايم كفايت می كنيد؟ اگر رعايای پيش از من از ستم حاكمان می ناليدند، امروز من از رعيت خود می نالم، گویی من پيرو و آنان حكمرانند، يا من محكوم و آنان فرمانروايانند. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يكی گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، ای اميرمؤمنان فرمان ده تا هرچه خواهی انجام دهم، امام فرمود:) شما كجا؟ و آنچه من می خواهم كجا؟
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۲ (حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پنداری كه من اصحاب جمل را گمراه می دانم؟ چنين نيست، امام فرمود:) ای حارث تو زير پای خود را ديدی، اما به پيرامونت نگاه نكردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی اهل حق چه كسانی می باشند؟ و باطل را نيز نشناختی تا باطل گرايان را بشناسی. (حارث گفت من و سعيد بن مالك و عبدالله بن عمر، از جنگ كنار می رويم، امام فرمود:) همانا سعيد و عبدالله بن عمر، نه حق را ياری كردند و نه باطل را خوار ساختند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۳ : همنشين پادشاه، شيرسواری را ماند كه ديگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می داند كه در جای خطرناكی قرار گرفته است.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۴ : با بازماندگان ديگران نيكی كنيد، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۵ : گفتار حكيمان اگر درست باشد درمان و اگر نادرست، درد جان است.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۶ : (شخصی از امام خواست تا ايمان را توصيف كند) و درود خدا بر او فرمود: فردا نزد من بيا تا در جمع پاسخ گويم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنی ديگری آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شكار رمنده است، يكی آن را به دست آورد و ديگری آن را از دست می دهد (پاسخ امام در حكمت ۳۱ آمد كه ايمان را بر چهار شعبه تقسيم كرد.)
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۷ : ای فرزند آدم! اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت۲۶۸ : در دوستی با دوست مدارا كن، زيرا شايد روزی دشمن تو گردد و در دشمنی با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى مُفَرِّجِ اَلْكُرُبَاتِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آخرین امید درماندگان، به دستان گره گشای توست.
سلام بر تو و بر روزی که گره از کار عالم باز خواهی کرد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
💚 #سلام_امام_زمانم 💚
✨مهدی جان✨
▫️دعایمان ڪنے راه بازمیشود!
▫️زمانه عجیب طوفانے است
▫️ونبودنت 😔
◻️برهجوم طوفان،دامن میزند!
◻️تودعایمان ڪنے
◻️ شایدصدایمان تا #خدا برسد!
سلام تنها پادشاه زمین ✋
◾️◾️◾️◾️◾️
رهبرمعظم انقلاب: #رئیسعلی_دلواری ، این مرد شجاع، در راه اعتقاد دینی خود، تنها و در غربت با دشمنان جنگید؛ آن روزگاری که ملت ایران، جز عده بسیار کمی در گوشه و کنارهای کشور، خواب بودند و بیگانگان از این غفلت مردم سوء استفاده میکردند و دشمن بر مناطق مختلفی از کشور عزیز ما تسلط پیدا کرده بود؛
در تهران، نمایندگان دولتهای انگلیس و روس، آزادانه حکمرانی میکردند و از پادشاهان آن زمان هم حساب نمیبردند و با ملت ایران با تحقیر برخورد میکردند؛
در یک چنین شرایطی، در هر گوشهیی از این کشور، مردان شجاعی پیدا شدند که به حکم دین، جهاد را بر خودشان واجب دانستند و فکر نکردند که با غربت و دست خالی نمیشود کاری را انجام داد؛ مردان خدا اینگونهاند.
یکی از این افراد، همین رئیسعلی شماست؛ که رئیسعلی ملت ایران است؛ اگرچه متعلق به دلوار است. اگر «رئیسعلیها» در غربت به شهادت نمیرسیدند، امروز ملت ایران به این عظمت نمیرسید! ۷۰/۱۰/۱۳
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۲۱ *═✧❁﷽❁✧═* او شب های🌃 دیگر هم گاه گاهی توی حال خ
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۲۲
*═✧❁﷽❁✧═*
دائم صدای چرخاندن کلیدها 🔑در قفل درها و صدای ضربه های پی در پی کابل ها بر تن و بدن زندانیان شنیده 👂می شد . به دنبال آن ناله ها ، به هر سلولی که می رفتیم بی توجه به حضور عراقی ها و جابجایی ها دعای " ام من یجیب " و دعای توسل 🤲می خواندیم . همه ی واژه ها برای اولین بار در ما تجربه می شد . نه جنگ دیده بودیم نه صدای کاتیوشا شنیده بودیم نه صدای ضدهوایی ✈️را می شناختیم و نه اصلا معنی اسارت را می فهمیدیم و آن جا همه را با هم تجربه و مشق می کردیم . فقط انقلاب را تجربه کرده بودیم . گوشم را محکم به دیوار مشرف به
خیابان چسباندم و آن یکی انگشتم را در گوش دیگرم فشردم تا هیچ گونه صدایی را از داخل نشنوم 🚫 چشم هایم را بستم که بتوانم بهتر تمرکز کنم . هر آنچه در تظاهرات خیابانی انقلاب خودمان می شنیدم در گوشم صدا🗣 میداد : بچه ها گوش کنید ! صدای انقلاب و تظاهرات و شعار✊ و الله اکبر ...
صداها نزدیک تر و نزدیک تر می شد . آنچه از پشت دیوار و آنچه از پشت در 🚪می شنیدیم به خیالاتمان رنگ واقعیت می داد . امیدوار به این که مجاهدین و مردم عراق در حال نزدیک شدن به زندان ها هستند و الان در زندان ها شکسته می شود و همه چیز تمام می شود و آن فردایی که منتظرش بودیم از راه خواهد رسید ، ماموریت استراق سمع 👂را به مریم می سپردیم . حالا من و فاطمه از آن سوراخ دانه عدسی زیر در ، حوادث راهرو و زندان را رصد می کردیم و حلیمه و مریم فالگوش به دیوار بیرون خیابان چسبیده بودند👌
از زیر در همه نوع صدا و ناله ای شنیده می شد .
آنچه می دیدم 👀گزارش می کردم . تعدادی زن و مرد و بچه و جوان را که همه عرب زبان بودند در قسمت راست راهرو پشت درهای ما به خط کرده بودند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️