eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سهم صد_وسی_وهشتم : خطبه ۱۵۰ تا ۱۴۸ ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄ 📜 ۱۴۹ : (در بیستم رمضان در سال۴۰ هجری، قبل از شهادت فرمود: ) 1⃣ ياد مرگ ♦️ای مردم! هر کس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد. اَجل سرآمد زندگی و فرار از مرگ رسيدن به آن است. چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته اش بودم، امّا خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود. هيهات! که اين علمی پنهان است. 2⃣ وصيت های امام علی (علیه السلام) ♦️ امّا وصيّت من نسبت به خدا، آن که چيزی را شريک خدا قرار ندهيد. و نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين است که سنّت و شريعت او را ضايع نکنيد، اين دو ستون محکم را بر پاداريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان که از حق منحرف نشده ايد، سرزنشی نخواهيد داشت که برای هر کس به اندازه توانايی او وظيفه ای تعيين گرديده و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است زيرا: پروردگار، رحيم و دين، استوار و پيشوا، آگاه است. من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد. اگر از اين ضربت و در اين لغزش گاه نجات يابم که حرفی نيست، امّا اگر گام ها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخسار درختان، مسيرِ وزشِ باد و باران و زيرِ سايه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می شويم و آثارمان در روی زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم که چند روزی در کنار شما زيستم و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن، پس از آن همه تلاش و خاموش، پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند. پس بايد سکوت من و بی حرکتی دست و پا و چشم ها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد که از هر منطق رسايی و از هر سخن مؤثّری، عبرت انگيزتر است. وداع و خداحافظی من با شما چونان جدايی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است. فردا ارزش ايّام زندگی مرا خواهيد فهميد، و راز درونم را خواهيد دانست. پس از آن که جای مرا خالی ديديد و ديگری بر جای من نشست، مرا خواهيد شناخت. ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄ 📜 ۱۴۸ : ( این‌ خطبه درباره شهر بصره، مردمش و طلحه و زبیر ایراد شد.) 🔹روانشناسی طلحه و زبير در «شورش بصره» ♦️هر کدام از طلحه و زبير، اميدوار است که حکومت را به دست آورد و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمی آورد. آن دو نه رشته ای الهی را چنگ زدند و نه با وسيله ای به خدا روی آوردند. هر کدام بار کينه رفيق خود را بر دوش می کشد که به زودی پرده از روی آن کنار خواهد رفت. به خدا سوگند، اگر به آنچه می خواهند برسند، اين، جانِ آن را می گيرد و آن، اين را از پای در می آورد. هم اکنون گروهی سرکش و نافرمان بپاخاسته اند (ناکثين) پس خداجويان حسابگر کجايند؟ سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفته اند، در حالیکه برای هر گمراهی علّتی و برای هر عهدشکنی بهانه ای وجود دارد. سوگند به خدا ، من آن کس نيستم که صدای گريه و بر سر وسينه زدن برای مرده و ندای فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد. ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۹ *═✧❁﷽❁✧═* اردوگاه در بیابانی خشک و شوره زار بود
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۳۰ *═✧❁﷽❁✧═* اما نه خاطره برق نگاه👀 برادران اسیرمان که ازچشم های گود رفته آنها از پشت پنجره های اردوگاه موصل برخاسته بود به ما قدرت 💪و جراتی مثال زدنی می داد . سرم را مثل باد بزن تکان می دادم تا از شر هیولایی که افکار😇 مرا به بیغوله ها می برد خلاص شوم چهار کیسه سبز نظامی با دو پتو ویک کفش کتانی 👟و یک دست بلوز و شلوار به ما دادند بلوز👕 و شلوارها👖 را همانجا گذاشتیم و با کوله ای نظامی دنبال دو تا سرباز راه افتادیم اردوگاه از دوتا قسمت تشکیل شده بود حیاطی که پاسداران و بسیجیان در آن بودند و حیاط دیگری که افسران👨‍✈️ و خلبانان در آن نگهداری می شدند . سربازی جوان ، بلند قد وسبزه رو به نام حمزه را به عنوان سرباز نگهبان👨‍🏭 به ما معرفی کردند در طول مسیر همه نگاهمان به پنجره ها بود برعکس اردوگاه موصل پنجره ها خالی از هر سرو نگاهی بود با خودم گفتم : یعنی اینجا برادران منتظر ما نیستند❓ در کنار هر پنجره یک سرباز بعث عراقی با کابل ایستاده بود که حکایت از خشونت😡 و فشار و اختناق حاکم بر آن اردوگاه داشت در انتهای طبقه دوم اتاقی دوازده متری بود که ما در آن زندانی شدیم . اولین چیزی که در آن اتاق جلب توجه می کرد تسلط کامل برج دیده بانی بر ما بود وقتی سرباز خواست اتاق را ترک کند🚶‍♂ پرسید : - چیزی لازم ندارید ؟ - فقط یک تکه پارچه که پنجره را بپوشانیم . در🚪 را بست و آن روز هیچ صدایی و هیچ اثری از دیگر اسیران جنگی دیده و شنیده نمی شد ❌با گرسنگی و تشنگی دمساز بودیم ولی وحشت از نگا ه های محمودی نمی گذاشت به چیز دیگر فکر کنیم🚫 صبح روز بعد وقتی در آسایشگاه برادران باز شد همهمه زیادی بر خواست ما برای گرفتن خبر از موقعیت خودمان و بقیه اسیران جنگی کنجکاو 🤔بودیم ، از نگهبان خواستیم در را برای استفاده از سرویس بهداشتی 🚽و هوا خوری باز کند او گفت : فرمانده ناجی هنوز دستور نداده است . فردا صبح ناجی و محمودی و رفیق همیشگی اش آن سگ گرگی🐕 وارد اردوگاه شدند . به دستور آنها تمام اسرای قسمت بسیج و سپاه را با ضربه های بی رحم کابل به صف کردند و در آسایشگاه ما را باز کردند و ما هم همان طبقه بالا در گوشه ای ایستادیم . بعضی از نگهبان ها که استعداد و ابتکار عمل بیشتری در شکنجه دادن داشتند 😏، سر کابل های شان را قیر اندود کرده بودند تا پوست و گوشت را با هم قلوه کن کنند اگر یکی از برادران کوچکترین تکانی می خورد ، به بهانه در یک خط راست نبودن ، با همان کابل های قیر اندود آنها را روی دو پا 👣سیخ و صاف نگه می داشتند ، برادران آنقدر ضعیف و رنجور بودند که با یک نگاه 👀می شد اول تا آخر داستان آنها را دریافت . بعد از اینکه مجبورشان کردند یک ساعت در گرمای پنجاه درجه ایستاده سر به سوی آسمان بلند کنند وبا چشمان👀 باز بدون پلک زدن به خورشید زل بزنند ، فرمانده وارد اردوگاه شد و در جایگاه ایستاد و بعد از نگاهی به طبقه بالا یعنی سمتی که سلول ما قرار داشت ؛ درباره مقررات انضباطی اردوگاه نظامی عنبر را گوشزد کرد و گفت : - خوب گوش👂 کنید ، از امروز دستورات با انضباط بیشتری باید انجام گیرد و خلاف آن موجب تنبیه شدید متخلفین می شود . این دستورات و مقررات اردوگاه است ؛ نماز جماعت ممنوع 🚫 اجتماع بیش از دو نفر در خارج و داخل آسایشگاه ممنوع 🚫 حرف زدن با نگهبانان اردوگاه ممنوع 🚫 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۳ وهرگز بستگان و اولاد شما سودی به حالتان نخواهند داشت. زیرا خداوند روز قیامت میان شما و آنها جدایی می افکند. ( پس مبادا به خاطر آنها دست به گناهی بزنید)
❤️ دیریست دچار غم تو هستم سامان منی، بی‌سر وسامان توهستم ای در وادی غیبت صفت مانده به کنعان تو هستم ای حجت حق، جان جهان، لیلی عالم درمانده و پریشان تو هستم بردار دمی پرده ز آن چهره ی زیبا مشتاق نظر بر رخ رخشان تو هستم بیمار توام ای تو طبیب همه عالم باز آی، که محتاج به درمان تو هستم تو بارش رحمانی ، پایان زمانی خشکیده زمین،تشنه باران تو هستم گویند تو بهاران جهان است من منتظر فصل تو هستم اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝ما عمری است که در تاریک سرای هجرانتان، حیران کوچه‌های شب زده‌ایم ... ای کاش طلوع می‌کرد صبح روشن ظهورتان و لبخند معطر شمعدانی‌ها، بهار را در این جان‌های یخ زده، جار می‌زد‌‌‌...🏝 ⚘حَتَّى لاَ تَدَعَ لِلْجَوْرِ یَا رَبِّ دِعَامَةً إِلاَّ قَصَمْتَهَا وَ لاَ بَقِیَّةً إِلاَّ أَفْنَیْتَهَا تا آنجا كه ديگر پايگاه و نيرويى برای اهل ستم و جور نگذارى جز آنكه تمام را در هم بشكنى و اثری از بيدادگران عالم نماند جز آنكه نابود گردانى⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ۱۱روزمانده‌تاپرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 «امام محمد باقر (علیه‌ السلام)»: 🌤فَیاطوبی لِمَن أَدْرَكَهُ وَ كانَ مِن أنصارِهِ، وَ الوَیلُ كُلُّ الوَیلُ لِمَن خالَفَهُ وَ خالَفَ أَمرَهُ وَ كانَ مِن اعدائِه. 🌼 خوشا به حال آن کس که زمان حضرتش را دریابد و در جمع یاوران او باشد، و بدا و بسیار بدا به حال کسی که با او مخالفت و ستیزه کند و از حضرتش فرمان نبرد و در زمرة دشمنانش درآید. 📚بحار، ج ٥٢، ص ٣٤٨