eitaa logo
سفیران محرم
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
87 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم هر چقدر تلاش کرد، چاقو برای ذبح اسماعیل یاری نمیکرد. فکر کرد چاقو تیز نیست .تیزش کرد.بازهم نشد. پرتابش کرد. چاقو به صخره ای در همان حوالی خورد و از شدت تیزی سنگ را دو نیم کرد. کار که به اینجا رسید، چاقو خودش به زبان آمد که :خلیل به بریدنم امر میکند و جلیل(خداوند) نهی ام میکند. صحنه بعد را قرآن اینطور روایت میکند« وفدیناه بذبح عظیم» و او را به ذبحى بزرگ بازخريديم... ظاهر بینان نوشته اند این ذبح عظیم همان گوسفندی است که از آسمان آمده بود! توجه نکرده اند که چطور یک گوسفند میتواند از اسماعیل عظیم تر باشد. اسماعیل که در واقع ذبح نشد.گوسفند هم که ذبح عظیم به حساب نمی آید. پس ذبح عظیم کیست؟ اینجا را حافظ زیبا روایت کرده : مرید پیر مغانم زمن نرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد... ابراهیم متحیر مانده که خوابش چه شد؟ ماموریتش جبراییل نازل شد:لقد صدقت الرویا. خوابت تعبیر شد.مهم این بود که تعلقت از اسماعیل را ذبح کنی که کردی. طبیعی بود ابراهیم بپرسد خدایا پس ذبح عظیم کیست؟ وجبراییل در جوابش فقط توانست روضه بخواند : صلی الله علیک یا ابا عبدالله... حالا پدر و پسر هر دو فهمیده بودند که ذبیح الله کیست. به خانه برگشتند، واقعه را برای مادر اسماعیل تعریف کردند و جای چاقویی که نبرید، روی گردن اسماعیل را هم نشانش دادند. نوشته اند هاجر ،بعد از دیدن جای چاقو بر گردن فرزند دلبندش ،اینقدر گریه کرد که مریض شد و در اثر همین بیماری از دنیا رفت. مادر است دیگر! تحمل ندارد حتی روایت ذبح ناموفق پسرش را بشنود... صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا @madahi313
☀️ 🍉🌦💦☔️ ✅ امام علی علیه السلام: آنچه بخوری برود، و آنچه بخورانی فراوان و پر برکت شود. 🔰غررالحکم
‼️خنـده ملائـک ✍آیت‌الله مجتهدی تهرانی فرمودند: در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!! خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم. یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید" اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم ونامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
*═✧❁﷽❁✧═* ـ مهران ... کامران بدجور زرد کرده ... سرم رو آوردم بالا ... ـ واسه چی؟ .. ـ هیچی ... اون روز برگشت گفت ... باغ، پارتی مختلط داشتن و ... بساطِ ... الان که دید داشتی وضو می گرفتی... بد رقم بریده .. دوباره سرم رو انداختم پایین ... چشم روی تسبیح📿 و مهرم ... و سعی می کردم آرامشم رو حفظ کنم ... ـ خیلی ها قپی خیلی چیزها رو میان ... فکر می کنن خالی بندی ها به ژست و کلاس مردونه شون اضافه می کنه ... ولی بیشترش الکیه ... چون مد شده این چیزها باکلاس باشه میگن ... ولی طبل تو خیالین ... حتی ممکنه یه کاری رو خودشون نکنن ... ولی بقیه رو تحریک کنن که انجام بدن... خیلی چیزها رو باید نشنیده گرفت❌ ... سعید از در رفت بیرون ... من با چشم های پر اشک، سجده... نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه ... توی دلم ♨️آتشی به پا بود ... که تمام وجودم رو آتش می زد ... - خدایا ... به دادم برس ... احدی رو ندارم که دستم رو بگیره... کمکم کن ... بهم بگو کارم درسته ... بگو دارم جاده رو درست میرم ... رفقاش که داشتن می رفتن ... کامران با ترس اومد سمتم... و در حالی که خنده های الکی می کرد و مثلا خیلی رو خودش مسلط بود ... سر حرف رو باز کرد ... ـ راستی آقا مهران ... حرف هایی که اون روز می زدم ... همه اش چرت بود ... همین جوری دور هم یه چیزی می گفتیم ... چند لحظه مکث کردم ... ـ شما هم عین داداش خودم ... حرفت پیش ما امانته ... چه چرت ... چه راست ... یکم هاج و واج به من و سعید نگاه🙄 کرد ... خداحافظی کرد و رفت ... سعید رفت تو ... من چند دقیقه روی پله های سرد راه پله نشستم ... شاید وجود آتش گرفته ام کمی آرام تر بشه ... تمام شب خوابم نبرد ... از فشار افکار روز ... به بی خوابی های مکرر شبانه هم گرفتار شده بودم ... از این پهلو به اون پهلو ... بیشترین زجر و دردی که اون ایام توی وجودم بود ... فقط یه سوال بود ... سوالی که به مرور، هر چه بیشتر تمام ذهنم رو خودش مشغول می کرد ... - خدایا ... دارم درست میرم یا غلط؟ ... من به رضای تو راضیم ... تو هم از عمل من راضی هستی؟ ... بعد از نماز صبح ... برگشتم توی رختخواب ... با یه دنیا شرمندگی😥 از نمازی که با خستگی و خواب آلودگی خونده بودم ... تا اینکه ... بالاخره خوابم برد ... سید عظیم الشأن و بزرگواری ... مهمان منزل ما بودند ... تکیه داده به پشتی ... رو به روشون رحل قرآن ... رفتم و با ادب ... دو زانو روی زمین، مقابل ایشون نشستم ... قرآن رو باز کردند و استخاره با قرآن رو بهم یاد دادند ... سرم رو پایین انداختم ... ـ من علم قرآن ندارم ... و هیچی نمی دونم ... ـ علم و هدایت از جانب خداست ... جمله تمام نشده از خواب پریدم ... همین طور نشسته ... صحنه های خواب جلوی چشمم حرکت می کرد ... دل توی دلم 💔نبود ... دانشگاه، کلاس داشتم اما ذهن آشفته ام بهم اجازه رفتن نمی داد ... رفتم حرم ... مستقیم دفتر سوالات شرعی ... ـ حاج آقا ... چطور با قرآن استخاره می کنن؟ ... می خواستم تمام آدابش رو بدونم ... باورم نمی شد ... داشت ... کلمه به کلمه ... سخنان سید رو تکرار می کرد ... ♻️ادامه دارد... ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چه کار کنیم حجاب در جامعه گسترش پیدا کنه؟ 🎤  
. ✅ یه معمای قرآنی بهمراه جایزه ✅ ❓كدام آيه در قرآن كريم به آيه ولايت معروف است ؟🤔 👈 ازبین پاسخهای صحیح قرعه کشی میشه و به نفر اول جایزه تعلق میگیره.☺️حالا جایزه چی هست.خب معلومه باید تابلو فرش باشه . یه تابلو فرش سایز ۲۰در۲۰ به ارزش ۱۵۰هزار تومان . 💠 جواب معما رو به همراهِ نام ونام خانوادگی وبرای چند نفر ارسال کردی؟ به آیدی زیر بفرستید. @Mr_farsh313 👈 مهلت ارسال پاسخ نهایتا تا ساعت۱۲ عید ⚠️ 🔹پیشنهاد میدم این پیام رو به دوستان و آشنایان هم ارسال کنید تا در پاسخگویی و قرعه کشی شرکت کنن.😊 از تا 🔰 تابلوفرش چهره 👇👇👇👇 @tabloo_farsh313 لینک کانال
Meysam Motiei - Eyde Ghadir 32 (128).mp3
5.71M
🎧 سرود | ویژه ایام غدیریه 🎤 حاج میثم مطیعی به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
⭕️ خوبی هایمان نیز بدی است 👈 آيت الله احمدى ميانجى مى‏ فرمودند: در دعاى عرفه امام حسين (عليه السلام) جمله لطيفى است: الهى مَن كانَت مَحاسِنُه مَساويه فَكيف لايَكونُ مَساويهِ مَساويه خدایا کسی که خوبی های او است چگونه بدی های او بدی نباشد. 🔰 يكى از كارهاى خوب ما است، نماز ما با نماز على (عليه السلام) را نمى ‏گويم چقدر فاصله دارد. نماز ما با نماز قيس بن سعد بن عباده چقدر فاصله دارد كه مسعودى در مروج الذهب آنرا بيان كرده: ♻️ در مسجد نماز مى‏ خواند، در حال سجده یک مار آمد به دور گردن او پيچيد قيس نماز را به هم نزد و ما اگر یک سوسک را ببينيم نماز را به هم مى ‏زنيم. 📚 اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۸۳۸
بسم الله الرحمن الرحیم 《انَّ عبادی لیسَ لکَ علیهم سلطانُُ وکفی بربک وکیلا》 ای شیطان بدان که بربندگان من نمیتوانی تسلط داشته باشی و همین مقدار کافی است که پروردگارت سرپرست و نگهبان آنهاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟ چقدر ناله زنم  آه ، کجایی آقا..😔 منتظرهات همه منتظر ماه حسین پس قرار من‌وتو کی‌و کجا ای‌جانا💔 💠تعجیل در فرج آقا 3 صلوات 💠