#نهضت_انتظار ۷۷
#فاجعه_بزرگ
🌷به نام خدای مهربان مهربان
چه جور میشه که نقش زن و مرد در
جامعه تغییر می کنه؟؟
با تضعیف بنیان خانواده
👈 چنین اتفاقی میفته و نقش ها جابه جا میشن
بعضی ها فکر می کنند که در آخرالزمان
فقط ظلم و کشتار به اوج خودش میرسه
و باید خون و خون ریزی باشه حتما❌
در آخر الزمان
دوتا فاجعه ی بزرگ پدید میاد
۱. ظلم طواغیت
طاغوت تا جایی که میتونه ظلم را ترویج میکنه☹️
۲. نابودی خانواده ها
که نتیجه اش فسادهای گسترده بین
زن و مرد هست📛
چرا در آخر الزمان ایتقدر فساد
در این زمینه گسترش پیدا میکنه؟؟؟
چون #صهیونیست ها
روی خانواده کار کردن😢
انواع و اقسام ترفندها رو به کار بردن
که خانواده را از بین ببرن😏
با عقیم کردن مردان
با تضعیف کردن نقش زن و مرد
با ترویج بی بند وباری
مخصوصا با گسترش فضای مجازی
انواع اقسام کانال ها و فیلم هایی را درست کردن
و بین مردم پخش کردن و به عنوان
حقوق بشر 👈 خانواده ها را تضعیف کردن
به عروس و داماد میگیم چرا بچه دار نمیشید؟؟
میگن حق ما اینه که چند سال اول زندگی
را به خوش گذرونی بگذرونیم😒
بابا تو اگه جلوگیری کنی و بچه دار نشی
بعد چند سال خیلی سخت میشه بچه دار شدن😖
چه فایده میگن حق ما اینه❌
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_عباس_دانشگر پنجم مهر ۱۳۹۰ وارد دانشگاه امام حسين(علیه السلام) شد و رخت رزمندگی به تن كرد. دوراني را شروع كرد كه او را تا #شهادت بالا برد.
«هميشه می گفت نكند ما به اندازهای كه حقوق دريافت می كنيم به همان اندازه كار نكنيم؟ همين كه در #سپاه خدمت می كنيم و توفيق خدمت در اين نهاد #انقلابی را داريم بايد #خدا را شاكر باشيم و حقوق و مزايا كمترين چيز برای ماست.»
او كه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ دختر عمويش را به همسری برگزيده بود، كمتر از سه ماه بعد در اول ارديبهشت سال ۱۳۹۵ عازم #سوريه شد.
خاطره ای در مورد شهید:
«پشت بيسيم شنيديم كه يكی از نيروهای #جبهه_النصره پارچهای به دست گرفته و روی خط خودنمايی می كند.
#عباس، قناسه (دراگانوف) درخواست كرد. با قناسه او را زد و به درك واصل كرد.»👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🔸توسل سراسری قرائت دعای فرج
🔹 توسل سراسری کلیهی مردم بزرگ ایران برای رهایی از بیماری #کرونا با قرائت دعای فرج
📢 لطفاً تا میتونید این پیام رو #نشر_حداکثری کنید
👥 قرار ما: ۵شنبه ۲۶تیرماه ساعت ۲۱
🙏 برای آمدنش از هیچ اقدامی کوتاهی نکنیم، چه قرائت دعای فرج و چه انتشار این پیام...
#قرار_عاشقی
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۶۰ *═✧❁﷽❁✧═* خدیجه که دید از پس من برنمی آید، طوری که
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۶۱
*═✧❁﷽❁✧═*
غذایش را که خورد😋، سفارش ها را دادم. تا جلوی در دنبالش رفتم. موقع خداحافظی ✋گفتم:
«پتو یادت نرود؛ پتوی کاموایی، از آن هایی که تازه مد شده. خیلی قشنگ😍 است. صورتی اش را بخر.»
وقتی از سر کوچه پیچید، داد🗣 زدم: «دیگر نروی تظاهرات. خطر دارد. ما چشم👀 انتظاریم.»
برگشتم خانه. انگار یک دفعه خانه آوار شد روی سرم. بس که دلگیر 💔و تاریک شده بود. نتوانستم طاقت بیاورم😰 چادر سرکردم و رفتم خانه حاج آقایم.
دو روز از رفتن صمد می گذشت، برای نماز📿 صبح که بیدار شدم، احساس کردم حالم مثل هر روز نیست. کمر و شکمم درد 🤒می کرد. با خودم گفتم: «باید تحمل کنم. به این زودی که بچه به دنیا🌍 نمی آید.»
هر طور بود کارهایم را انجام دادم. غذا گذاشتم. دو سه تکه لباس🧥 چرک داشتیم، رفتم توی حیاط و توی آن برف🌨 و سرمای دی ماه قایش، آن ها را شستم.
ظهر شده بود. دیدم دیگر نمی توانم تحمل کنم. با چه حال زاری😫 رفتم سراغ خدیجه. او یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانه🏡 ما.
از درد 🤕هوار می کشیدم. خدیجه تند و تند آب💦 گرم و نبات برایم درست می کرد و زعفران دم کرده به خوردم می داد👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🐠💫🐠💫
#سوره مبارکه ی اعراف آیه ۱۲۸
💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
👈قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ
وَاصْبِرُوٓا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَآءُ
مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ .
👈موسی به قوم خود گفت: از خداوند
یاری بجویید و صبر نمایید، مسلّما زمین
از آن خداست (ایجادش، حفظش و
اداره ساكنانش تحت اراده اوست) به هر
كس بخواهد به میراث میدهد و
سرانجام (نیك) از آن پرهیزگاران است.
👌عاقبت برای متقین است.
🐠💫🐠💫