eitaa logo
سفیران محرم
1.6هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
91 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
‍🍀🌼به روی انور مهدی منتظر صلوات 🍀🌼به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات 🍀🌼به یمن مقدم آن منتقم که در عالم 🍀🌼کند حکومت الله مستقر صلوات 🍀🌼الّلهُمَّ 🍀🌼صَلِّ عَلَی 🍀🌼مُحَمَّدٍ 🍀🌼وَآلِ مُحَمَّدٍ 🍀🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌴
🔹چگونه «محبت‌مان به امام زمان(ع)» را افزایش دهیم؟ خواندن داستان‌های و جزئیات زندگی ائمه(ع)،محبت ما به آنها را افزایش می‌دهد. اما از امام زمان(ع) که همیشه غائب بوده‌اند، مطالب زیادی نقل نشده. در عوض، باید از قدرت «تفکر» بیشتر استفاده کنیم! مثلاً بیایید کمی در مورد میزان علاقۀ امام زمان(ع) به خودمان «فکر» کنیم. چرا حضرت پروندۀ ما را به‌صورت هفتگی مرور می‌کنند؟ از سرِ کنجکاوی؟ یا از سرِ علاقه، و مانند پدر و مادر مهربانی که وضعیت تحصیلی فرزندش برایش مهم است؟ از کنار این موضوع به سادگی عبور نکنیم، در موردش تأمل کنیم. این تفکر-اگر برایش وقت بگذاریم- ما را متحول می‌کند و علاقۀ ما به آن حضرت را افزایش می‌دهد. 📌
🌷🌷🌷🌷🌷 خاطره ایی از آزاده حاج مرتضی حاج باقری، آزاده اردوگاه 12 که از ناحیه دست راست جانبازهستند(قطع دست) 👈یک روز در فرودگاه شهید حاج احمد کاظمی را دیدم. ایشان بعد از احوال پرسی از من پرسیدند: حاج مرتضی چطور است؟ مواظبش هستی? گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصب های دستم آسیبی نرسد و زیاد درد نکند. حاج احمد گفتند: خدا پدرت را بیامرزد این را نمیگویم میگویم مواظبش هستی که با ماشینی، ایی، پست و مقامی تعویضش نکنی؟ سرم را به پایین انداختم و سکوت کردم. ایشان ادامه دادند: اگر یک بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی یک مرتبه به یادت بیفتد سریعا را از فرمان بر نمیداری و روی جیبت نمیگذاری که ببینی سکه سر جایش هست یا نه?! آیا این دستی که در داده ای ارزشش به اندازه یک سکه نیست که هر شب ببینی دستت را داری، دستت چطور است؟ سر جایش هست یا با چیزی کرده ای؟ پس مواظب باش با چیزی عوضش نکنی👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد رائفی پور؛ استاد شجاعیکلید ظهور.mp3
زمان: حجم: 6.85M
📌 زیبای کلید ظهور اگر اهل هیئت و روضه و خلوت و سحر و... هستی، اما در رابطه‌ی تو و امام زمانت، این چند تا نکته وجود داره؛ ۱ـ ❓ ۲ـ ❓ ۳ـ ❓ و .... از خودت خیلی بتـــرس ! 🔸 👤 استاد 👤 استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 آیت الله بهجت(ره) : ☘️ چقدر امام زمان مهربان است به کسانی که اسمش را می برند وصدایش می زنند و از او استغاثه می کنند ؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربانتر است! 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران محرم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۷۱ *═✧❁﷽❁✧═* اما صبح که برای نماز بیدار شدم، دیدم بدجو
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۷۲ *═✧❁﷽❁✧═* پنج شنبه بود و دل توی دلم نبود💔 طبق عادت همیشگی منتظرش بودم. عصر بود. کسی در 🚪زد. می دانستم صمد است. خدیجه، زن داداشم، توی حیاط بود. در را برایش باز کرد. صمد تا خدیجه را دید. شستش😇 خبردار شده بود، پرسیده بود: «چه خبر! قدم راحت شد؟» خدیجه گفته بود بچه به دنیا 🌍آمده، اما از دختر یا پسر بودنش چیزی نگفته بود. حوری توی اتاق بود. از پشت پنجره صمد را دید👀 رو کرد به من و با خنده☺️ گفت: «قدم! چشمت روشن، شوهرت آمد.» و قبل از اینکه صمد به اتاق بیاید، رفت بیرون. بالای کرسی خوابیده😴 بودم. صمد تا وارد شد، خندید و گفت: «به به، سلام قدم 😍خانم. قدم نو رسیده مبارک. کو این دختر قشنگ 👧من!» از دستش ناراحت بودم. خودش هم می دانست. با این حال پرسیدم: «کی به تو گفت😒 خدیجه⁉️» نشست کنارم. بچه را خوابانده بودم پیش خودم. خم شد و پیشانی بچه را بوسید😘 و گفت: «خودم فهمیدم! چه دختر نازی😍 قدم به جان خودم از خوشگلی به تو برده👌 ببین چه چشم👁 و ابروی مشکی ای دارد. نکند به خاطر اینکه توی ماه محرم به دنیا آمده این طور چشم و ابرو مشکی شده😳» بعد برگشت و به من نگاه👀 کرد و گفت: «می خواستم به زن داداشت مژدگانی خوبی بدهم. حیف که نگفت بچه دختر👧 است فکر کرد من ناراحت می شوم.» بلند شد و رفت🚶‍♂ بالای سر خدیجه که پایین کرسی خوابیده بود. گفت: «خدیجه من 😍حالش چطور است؟!» گفتم: «کمی سرما🤒 خورده. دارویش را دادم. تازه خوابیده.» صمد نشست بالای سر خدیجه و یک ربعِ تمام⏰، موهای خدیجه را نوازش کرد و آرام آرام برایش لالایی خواند. فردا صبح زود صمد از خواب بیدار شد و گفت: «می خواهم امروز برای دخترم👧 مهمانی بگیرم.» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷