eitaa logo
سفیران غدیر
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
88 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 دانلود 👤 استاد 🔻 کلید ظهور امام زمان دست اباعبدالله است. 🏴 ویژه
⚫️ (۲۸) «عابس بن ابی شبیب» 🥀عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، اهل قبیله بنی‌شاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه ومردی شجاع،خطیبی تواناوعابدی پرتلاش ومتهجدوازمهتران ودلاوران وسخنوران وازشب زنده داران شیعه بود 🎋عابس از خاصان امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین علیه السلام بود.واز اوصاف پسندیده قومش درحدکمال بهره مندبود. ✍نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر می‌رسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده می‌شد. 🍀عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی‌ زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.  🌴مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند , در خانه مختار اجتماع کردند. 🍀مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیت‌شان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنان‌تان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم.». 👈پس از بیعت شمار زیادی از مردم کوفه با مسلم، او نامه‌ای به امام(ع) نوشته و آن حضرت(ع) را به کوفه دعوت کرد؛ در نامه از امام(ع) خواسته بود که هنگامی که نامه من به دست شما رسید فورا به سوی کوفه حرکت فرمایید، مردم خواهان آل معاویه نیستند. مسلم این نامه را توسط عابس بن ابی شبیب و قیس بن مسهر صیداوی به سوی امام ارسال داشت. 🎋عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش شوذب جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در مکه حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد.  👈پس از رساندن نامه، عابس با امام حسین(ع) و کاروانش همراه شد و از مکه تا کربلا امام(ع) را همراهی نمود. 🔥آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند،عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟» 👈شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع می‌کنم.» 🌿عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمی‌رفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.» 👈عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می‌کردم.» 👈سپس گفت: سلام بر تو‌ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید. ♨️ربیع بن تمیم همدانی (که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود)می‌گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می‌آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می‌دانستم که او از شجاع‌ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد می‌زد و مبارز می‌طلبید و کسی جرأت نمی‌کرد به میدان او برود. 👈هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمی‌آید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را بهم ریخت. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. 👈ربیع بن تمیم می‌گوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست می‌شد و هر یک از آنان با هم منازعه می‌کردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. 😭 👈تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمی‌توانست این مرد را کشته باشد.» 👈پیکر بی‌سر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشوراتوسط قبیله بنی اسدبه خاک سپرده شد.😰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 خانواده‌ات را بهانه نکن! ▪️ در کربلا عده‌ای خانواده را بهانه کردند و امام حسین را تنها گذاشتند. این درحالی بود که امام با اینکه می‌دانست سرنوشت خانواده‌اش اسارت است، آنها را همراه خود آورده بود. ▫️ گاهی ما به بهانه‌ی خانواده و با این توجیه که می‌خواهم خانواده‌ام راحت باشند، در یاری امام زمان کوتاهی می‌کنیم. اما اگر خوب نگاه کنیم می‌بینیم که هر کدام از ما، بارها خانواده‌یمان را اذیت کرده‌ایم؛ مثلاً با بداخلاقی دلِ آنها را شکسته‌ایم یا به خاطر شغلمان مجبور به نقل مکان به شهر دیگری شده و با این کار، خانواده‌یمان را از دوستان و آشنایانِ خود جدا کرده‌ایم و... ▪️ اینها چند مثال از صدها نمونه است؛ اما انگار سختی کشیدن خانواده در اینگونه موارد اشکالی ندارد و مشکل تنها زمانی است که آنها در راهِ امام سختی بکشند! ▫️ اگر به ما بگویند به شرطِ اینکه یک سال همراه خانواده‌ات سختی بکشی، چند میلیارد پاداش می‌گیری، آیا این سختی را قبول نمی‌کنیم؟ احتمالاً این بار راحتیِ خانواده‌ را بهانه نمی‌کنیم‌. پس چرا با اینکه می‌دانیم نتیجه‌‌ی کار برای امام زمان، عاقبت به خیری و خوشبختی است، خانواده‌یمان را با خود همراه نمی‌کنیم؟ 📎 ۲۸
👈 سعی کنید در کارهایتان نیت خود را نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت‌و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان‌ که خداوند، اسلام و امام میخواهند، انجام داده باشید این را هࢪگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود👌 السلام علی الحسین🏴وعلی علی بن الحسین🏴وعلی اولادالحسین🏴وعلی اصحاب الحسین هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷امام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران غدیر
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۲۲ *═✧❁﷽❁✧═* نُه ماهه🌙 بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۱۲۳ *═✧❁﷽❁✧═* خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب😴 آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم❌ فردا صبح، حاج آقایم 🧔رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم👀 انتظار آمدنش شدم. فکر 😇می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند. وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم😢 مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی😒 ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش😔 ـ آخر به این هم می گویند شوهر😏 این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت 💞می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم👌» از بس به در نگاه 👀کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه😭هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌹💫🌹 مبارکه ی كهف آیه ۳۰ 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 👈إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا . 👌بی‌تردید، كسانی كه ایمان آوردند و كارهای شایسته كردند، ما پاداش كسی را كه نیكوكاری كرده است ضایع نمیكنیم‌. 💫🌹💫🌹