💫🌺💫🌺
#سوره مبارکه ی حج آیه ۸
🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀
👈وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ
عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ .
👌و از میان مردم كسی است كه بدون
هیچ دانش و بیهیچ رهنمود و كتاب
روشنی در بارهی خدا به مجادله
میپردازد.
💫🌺💫🌺
#سلام_مولای_مهربانم❤
به انتظار لبخندی نشسته ایــم
که عطرش دنیا را بهشت می کند
پای هر گلــی که میرسیم؛
عطر نگاهت را بو می کشیم
هیچ گلی اما عطر نگـاهِ تو را
نــــــدارد..و نــــخواهد داشت...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#امام_حسین علیه السلام امام تحول ۴۷
#افزایش_استعداد_لذت برتر
بسم رب الحسین علیه السلام
چرا بعضی ها با خدا دوست نمیشن؟
چون فکر می کنند با خدا راحت نخواهند بود😖
خب اشتباه همینه دیگه
هرکسی سراغ گناه می ره؛ داره اشتباه میکنه❌
به چه هدفی داری سراغ گناه میری؟
خب به همون هدف برو نماز شب بخون✔️
مگه آخر گناه چیزی جز لذت بردن نیست؟؟؟
خب دین هم می خواد تو را به لذت برسونه دیگه😍
بهت میگه
👈 برای اینکه بیشتر لذت ببری؛
استعدادهای لذت بَری خودت را شکوفا کن👌
چجوری؟؟
با چشم پوشی از لذت های کمتر🙈
شما از کسانی که اربعین کربلا رفته اند
ازشون بپرسید که چقدر لذت برده اید؟؟
امسال چقدر این بزرگواران اروم و قرار ندارن😭
حالا آیا تو سفرهای تفریحی این قدر لذت بردید؟؟؟
سفر اربعین که خستگی راه با ماشین
نمیدونم معطلی در مرز و هزارتا دنگ و فنگ دیگه ای که داره
اما حاضره این همه سختی را به جون بخره😍
اونم نه خودش تنها
بلکه با زن و بچه و ایل و تبارش✅
بخدا یه مهمونی می خوایی بری
زن و بچه ات رو تا بخایی ببری خسته میشی😄
ولی حاضری این رنج رو قبول کنی
و ده روز با عشق و علاقه
زن و بچه و چندتا کوله و گاری را
همراه خودت ببری😍
طرف تو شهر خودش راضی نیست اصلا
به پدرش سر بزنه
ولی تو این مسیر، پدرش رو کول میکنه
و ماساژش میده👌✔️
این ها همش نشونه ی لذت هست
که این مسیر انقدر لذت داره✔️😍
ایا این لذت را جای دیگه میشه پیدا کرد؟؟؟؟
هزار بار هم بری لب ساحل و ......
حتی تو بهترین ویلا باشی با امکانات مجهز💢
بعد ازت بپرسن کدوم سفر بهت لذت داد
میگی اربعین سال ۹۸😭
نمیدونی چقدر لذت بخش بود
وقتی مسیر نجف کربلا را طی می کنی
این همه زائر میبینی
همه دارن حسین حسین میگن😭
عاشقانه بسمت کربلا میرن
تو اون سرزمین عشق قدم میزاری
حاضری ده شب پیاده روی بکنی🚶♂
اما تو اون سرزمین بمونی و عشق بازی کنی
خدایا!!!
هر چه زودتر سفر اربعین همه ی ما رو امضا بفرما😭
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
⚫️#شهدای _کربلا (۵۲)
«ابوالشعثا یزیدبن زیادکندی»
🎋یزید بن زیاد بن مهاصر مشهور به ابوالشعثاء کندی ازقبیله کنده،مردی شریف وجسوروتیراندازی ماهربود.
🍀در مورد زمان پیوستن او به امام حسین علیه السلام دو گزارش وجود دارد:
✍بنابر یک گزارش، او همراه لشکر عمر بن سعد از کوفه به کربلا آمد؛ ولی وقتی دید پیشنهادهای امام حسین علیه السلام پذیرفته نشد، به سپاه امام پیوست.
✍در گزارش دیگری آمده است او پیش از آنکه حر بن یزید و سپاهش به امام حسین (ع) برسند، از کوفه خارج شد و به امام پیوست.
👈وقتی ابن زیاد، برای حر نامه فرستاد، ابوالشعثاء، آورنده نامه را که همقبیلهاش بود، شناخت و به او گفت:
♨️مادرت به عزایت بنشیند؛ چه پیامی آوردهای؟ او گفت: من از امام خود اطاعت کرده و به بیعت خود با او وفا نمودهام. ابوالشعثاء گفت: پروردگارت را نافرمانی کرده و امام خود را در راه هلاکت خویش اطاعت کردهای و ننگ و آتش را کسب نمودهای. آیا این سخن خداوند را نشنیدهای که «وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَدْعُونَ الَی النَّارِ وَيَومَ القیامَةِ لا يُنْصَرُون»
🥀ابوالشعثا در روز عاشورا سوار بر اسب خود میجنگید و وقتی اسبش پِی شد، در برابر امام حسین روی زانو نشست و صد تیر به سوی لشکر عمر سعد پرتاب کرد. پس از هر تیری که میانداخت میگفت:
«من فرزند بهدله، قهرمان پیادهنظام هستم.»
💥امام حسین علیه السلام که او را در این حال دید در حق او چنین دعا کرد:
🤲خداوندا تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار ده.
👈وقتی تیرهایش تمام شد برخاست و گفت: تنها پنج تیرم به خطا رفت. سپس با شمشیر به سوی دشمن حمله کرد در حالی که چنین رجز خواند:
«من یزیدم و پدرم مهاصر است، دلیرتر از شیر بیشه هستم؛
خدایا من یاور حسینم، و ابن سعد را رها کرده و از او دوری گزیدهام».
او جنگید تا به شهادت رسید😭
اسماعیل16سال داشت.در کوچه ما عروسی بود و همه محله دعوت
گفتم باباآماده شو بریم....
-نه.نمیام.
-چرا؟
-چون دوستم سعیدنمیاد،آخه لباس نو نداره!
-از لباسهای خودت بهش بده.
گفت: این جور به روحیه سعید ضربه میخوره!
نیامد تا دل بچه #یتیمی نشکند!👌
#اسماعیل_شمالی
السلام علی الحسین🏴وعلی علی بن الحسین🏴وعلی اولادالحسین🏴وعلی اصحاب الحسین
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷امام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۴۱ *═✧❁﷽❁✧═* همان روز جلوی آشپزخانه، توی حیاط با دوست
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۴۲
*═✧❁﷽❁✧═*
میدانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست☹️ اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن❌
حتماً صلاح و مصلحتش بوده.»
بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود👌»
دو سه روز بعد رفت🚶♂، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد.
این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت💞 می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.»
یک روز طبق معمول مهدی را بغل🤗 کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم👂با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه😫 می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد😋»
گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.»
مهدی را داد بغلم🤗 و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.»
گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.»
گفت: «چی می گویی⁉️آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم💪حالا که به مرخصی آمده ام , خوردنش اشکال دارد👌》
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷