⚫️ #شهدای_کربلا (۲۱)
«ابوبکربن الحسن علیه السلام»
🥀ابوبکر بن حسن فرزندامام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش اُم وَلَد است.برخی مورخین نام مادرش رانفیله یانجمه گفته اند. وی در ۱۰ محرم در کربلا به شهادت رسید. نام وی بنا به مشهور ابوبکر است، ولی برخی او را عبداللّه، یا عبداللّه الاکبر نیز نوشتهاند. به اعتقاد برخی وی و قاسم بن حسن از یک مادر بودند. به روایت برخی منابع، حسین بن علی دخترش سکینه را به ازدواج وی در آورد.
🌴او از مدينه همراه عمويش امام حسين عليه السلام به کربلا آمد و در روز عاشورا پس از شهادت قاسم بن حسن خدمت سيدالشهدا آمد و اجازه ميدان طلبيد و به ميدان رفت و پس از نبردي دلاورانه به شهادت رسيد. شهادت او را بعد از شهادت قاسم بن حسن عليهالسلام دانسته اند.
👈ابوبکر بن الحسن عليهالسلام هنگام شهادت شانزده ساله بود - طبق روايت مورخين - ايشان خوش چهره و زيبارو بود، در صحنه مبارزه و کارزار بسيار متهور و شجاع بود.
🎋 در مبارزه چنين مي سراييد:
من فرزند امامي هستم که پسر علي ميباشد و تا کند شدن شمشير با شما مبارزه ميکنم خاندان ما به پيامبر نزديکتر هستيم به شما با نيزه در ميان ميدان ضربه خواهم زد.
🍀ابوبکر وارد کارزار شد و ميمنه و ميسره - چپ و راست - سپاه دشمن را درهم ريخت و بسياري از دشمنان را به قتل رساند، سپس به سوي امام حسين شتافت و در حالي که چشمانش از عطش فرو رفته بودند، فرياد برآورد: اي عمو، آيا آب در دسترس داريد تا جگر خود را خنک کرده و قدرت تازه اي بازيابم تا بتوانم با دشمنان خدا و رسولش، مبارزه کنم؟ امام حسين فرمودند: اي برادرزاده ام، لختي صبر کن تا با جدت (پيامبر) ديدار کني و با آب بهشت تو را سيراب کند تا ديگر تشنه نشوي،😰
👈 اين نوجوان به سوي دشمنان شتافت و چنين سرود:
اندکي صبر کن شهادت پس از عطش فرا ميرسد و روحم در جهاد فشرده ميگردد هراسي ندارم، اگر چه مرگ وحشتناک باشد و در هنگام ديدار با مرگ نخواهم لرزيد.
👈سپس به سوي دشمنان يورش برد و تعدادي از آنان را کشته و همچنان رجز خواني ميکرد. دشمنان او را محاصره و به شهادت رساندند.😭
🍃ابوجعفر - حضرت امام باقر عليهالسلام - ذکر ميکند که حرمله بن کاهل الاسدي، ابابکر را به قتل رساند و برخي گفته اند عبدالله بن عقبه الغنوي قاتل فرزند امام حسن عليه السلام بوده است.
👈چون مختار ثقفی قیام کرد و در کوفه به حکومت رسید، به جستوجوی عبدالله غنوی پرداخت، ولی به وی اطلاع داده شد که به «جَزِیرَه»
گریخته است. مختار نیز فرمان داد خانهاش را ویران و با خاک یکسان کرد
⚫️#شهدای_کربلا (۲۳)
«ابوثمامه عمروصائدی
🎋عمرو بن عبدالله بن کعب معروف به اَبوثُمامه صائِدی ازتابعین وازیاران امیرالمؤمنین علیه السلام که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت شرکت کرد.وازیاران امام حسین علیه السلام که درواقعه کربلا به شهادت
رسید😰
👈پس از مرگ معاویه، ابوثمامه در ماجرای دعوت امام حسین(ع)شرکت داشت و در خانه سلیمان بن صُرد خزاعی در کوفه حضور یافت و چون امام حسین(ع) به مکه رفت، نامهای خطاب به آن حضرت به مکه فرستاد.
🍀وی هنگام مأموریت مسلم بن عقیل از سوی امام حسین(ع) در کوفه، کمکهای مالی مردم را دریافت میکرد و تهیه اسلحه را بر عهده گرفت.مسلم بن عقیل پس از قیام در کوفه، فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را به او واگذار کرد. پس از شهادت مسلم بن عقیل تحت تعقیب ابن زیاد قرار گرفت و چند روزی در قبیله خود پنهان شد. سپس با نافع بن هلال، مخفیانه از کوفه بیرون رفت و در راه مکه به کربلا، به امام حسین علیه السلام پیوست و همراه آن حضرت، به کربلا رفت.
🥀ابوثمامه در واقعه کربلا مانعِ حضورِ مسلحانه کثیربن عبدالله شعبی، قاصد ابن سعد، نزد امام حسین علیه السلام شد و در روز عاشورا، هنگام ظهر، فرا رسیدن وقت نماز را به اردوگاه امام حسین علیه السلام اطلاع داد امام حسین علیهالسلام سر مبارکشان را به سوی آسمان بلند کرده و فرمودند: از نماز یاد کردی خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد. آری، این آغاز وقت نماز است. از آنها بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بگذاریم.
👈درباره جزئیات نبردهای ابوثمامه مطالب اندکی هست. طبری میگوید که وی، پسرعموی خود را که در لشکر عمر سعد بود به هلاکت رساندو پس از مالک بن دودان رهسپار میدان شد.وی چنین رجز میخواند:
«تعزیت میگویم به آل پیامبر و دخترانش به خاطر گرفتاری نوادگان پیامبر که بهترین انسانها هستند.
تعزیت بر حضرت زهرا و همسرش که خزانه علم الهی بود پس از پیامبر.
تعزیت بر همه مردمان مشرق و مغرب زمین و اندوه برای گرفتاری حسین راستگو و درست کردار
کیست رساننده این پیام از من به حضرت نبی و دخترش که فرزندتان در رنج و سختی است و چه رنج و سختی بزرگی».
✍از گفتگوی او با امام حسین علیه السلام در کربلا که منابع تاریخی نقل کردهاند، برمیآید او آگاهانه و مشتاقانه جنگ در رکاب امام حسین علیه السلام و شهادت را پذیرفته است.وی به دست قیس بن عبدالله به شهادت رسید.😭
⚫️#شهدای_کربلا (۲۴)
«بریربن حضیر(خضیر)
🥀بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی مردی زاهد ،عابد و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت پیامبر (ص) و ازتابعین و یاران امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین(ع) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در دفاع از خاندان پیامبر(ص) دارد
بُرَیر بن خُضَیر، مردی زاهد و عابد و از بزرگان و قاریان مسجد کوفه و مفسری پرهیزگار بود؛ او از بزرگان و اشراف قبیله همدان و ساکن شهر کوفه به شمار میآمد.
🎋بریر وقتی خبر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه آگاه شد، از کوفه به سوی مکّه حرکت کرد تا این که سرانجام موفق شد در مکه به جمع یاران امام حسین علیه السلام بپیوندد و ایشان را از مکه تا کربلا همراهی نماید.
🍀چون امام حسین(ع) مجبور شد در کربلا فرود آید، بریر گفت:ای پسر رسول خدا، خداوند بر ما منّت نهاده است که بتوانیم پیش روی تو جنگ کنیم و کشته شویم و چه سعادتی است که جدّ تو در قیامت شفیع ما خواهد بود.
✍روایت شده که پس از ورود کاروان امام حسین(ع) و یارانش به کربلا آن حضرت خطبهای ایراد فرمودند. پس از ایراد خطبه، یاران امام(ع) به پا خاسته و با مولای خویش تجدید بیعت کردند.
بریر هم پس از زهیر از جای برخاست و خطاب به اباعبدالله الحسین(ع) گفت:
«ای پسر رسول خداصلی الله علیه وآله: خداوند به واسطه وجود شریفتان بر ما منت نهاده است، بدرستی که ما در رکاب شما نبرد میکنیم، تا آنجا که در راه دفاع از شما اعضای بدنمان تکه تکه شود. پس جد شما [بواسطه این عمل]در روز قیامت شفیع ما خواهد شد.»
👈در شب عاشورا، امام حسین(ع)به اصحاب و یاران خودفرمودند:
«...بدانید که من گمان یاری از این مردم کوفه را ندارم. من بیعتم را از شما برداشتم، شما آزادید به هر جا که میخواهید بروید. این شب که شما را گرفته است برای شما فرصتی خواهد بود تا آن را شتر خویش قرار داده و به هر سو که میخواهید بروید!»
👌پس از سخنان امام(ع) هریک از یاران برخاسته و بر حمایت از اباعبدالله الحسین(ع) تأکید ورزیده، با امام خویش تجدید پیمان نمودند. پس از پایان جلسه، بریر از حضرت(ع) اجازه خواست تا برود و عمر بن سعد را موعظه کند، امام علیه السلام پذیرفتند.
👈آنگاه بریر نزد عمر بن سعد رفت و به چادرش وارد شد و بدون آن که سلام کند، نشست. عمر خشمگین شد و گفت:
«ای برادر همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن بر من بازداشت؟ آیا مسلمان نیستم و خدا و رسولش را نمیشناسم و به حق گواهی نمیدهم؟!»
👌بریر گفت:
«اگر آنطور که تو میگویی خدا و پیغمبرشناس بودی، عازم کشتن خاندان پیامبر(ص) نمیگشتی، وانگهی این فرات زلال است که امواجش مانند شکم مار درهم میپیچد و حیوانات عراق از آن مینوشند؛ اما حسین بن علی علیه السلام و برادران و زنان و خاندانش- از تشنگی میمیرند. تو آنان را از نوشیدن آب فرات مانع گشتهای و فکر میکنی که خدا و رسول(ص) او را میشناسی؟»
♨️عمر سعد گفت:
«ای بریر به خدا قسم یقین دارم که هر کس با آنان بجنگد و حقشان را غصب کند ناگزیر در آتش است؛ ولی ای بریر! آیا از من میخواهی که ولایت ری را واگذارم که به دیگری برسد؟ به خدا سوگند نفس من چنین چیزی را نمیپذیرد.»........
👈پس بریر نزد امام(ع) بازگشت و گفت:
«ای فرزند رسول خدا(ص)! عمر بن سعد در برابر ملک ری به کشتن تو رضایت داده است.»
🌴صبح عاشورا بریر بر خلاف همیشه بسیار بذلهگو و شوخ شده بود. ودربرابراشکالی که به اوگرفته شد بریر در پاسخ گفت:
«ای برادر! اقوام و خویشان من میدانند که زمانی که جوان بودهام اهل بذله گویی نبودهام، چه رسد به زمان پیری و کهولت سن. اما من واقفم به آنچه که بهزودی ملاقاتش خواهیم کرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعین حمله این قوم با آن شمشیرهایشان است، چقدر مایلم که آن زمان هماکنون باشد
در حین نبرد بریر با رضی بن منقذ، بریر او را بر زمین کوبید، رضی از یاران خود کمک طلبید کعب بن جابر بن عمرو اسدی به یاری او شتافت.
🍀عفیف بن زهیر (که خود از سپاهیان ابن سعد بود) فریاد زد: «این مرد بریر بن خضیر قاری است که در مسجد کوفه مینشست و ما را قرآن میآموخت »؛ اما کعب توجّهی نکرد و با نیزهاش به بریر حمله کرد و او را به شهادت رساند.😰
📚 در برخی از منابع آمده بریر به میدان رفت و جنگید و پس از به هلاکت رساندن سی نفر از دشمنان به دست بجیر بن اوس ضبی درسن ۶۰ سالگی
به شهادت رسید😭
⚫️ #شهدای_کربلا (۲۶)
«سیف بن حارث»
🥀سیف، فرزند حارث بن سُرَیْع مى باشد. پدرش، حَرْث، أبی حارث و أبی حَرْث نیز نام دارد. نسبت جابرى كه به او داده شده به جابر، تیره اى از قبیله هَمْدان برمى گردد. این قبیله در اصل یمنی بوده و در کوفه مى زیسته اند.
🎋سیف بن حارث، از یاران سیدالشهدا علیه السلام بوده است، برخی از متقدمان؛ او را در شمار یاران امام علی علیه السلام نیز آورده اند.
👈وی پیش از آغاز جنگ در روز عاشورا با شَبیب، از کوفه به کربلا آمد و به امام حسین علیه السلام پیوست.
🍀 هنگامی که بسیاری از اصحاب کشته شده بودند و سپاه کوفه به خیمه گاه اباعبدالله علیه السلام نزدیک می شد، سیف با پسرعمو و برادر مادری اش، مالک بن عبد بن سُرَیْع جابری با چشم اشکبار خدمت امام حسین علیه السلام آمد و اجازه میدان گرفت. امام علیه السلام فرمود: چرا می گریید؟ امیدوارم به زودی از فرط شادی دیدگانتان روشن شود. گفتند: سوگند به خدا برخود نمی گرییم. بلکه گریه ما برای شما است که دشمن شما را محاصره کرده و ما جز جان، چیزی که در راه شما تقدیم کنیم نداریم.
👈 امام علیه السلام بر ایشان دعای خیر کرد و فرمود: برای علاقه و همدردی تان، بهترین پاداش پرهیزکاران نصیبتان باد.
🍀 در این حال حنظلة بن سعد به میدان رفت و دشمن را موعظه کرد و در حال نبرد به فیض شهادت نایل گردید. سیف و مالک در حالی که متوجه امام علیه
السلام بودند به سرعت به سوی دشمن رفته و خطاب به امام علیه السلام گفتند:
🍃 ای پسر رسول خدا درود و رحمت الهی بر تو باد! امام علیه السلام فرمود: بر شما نیز درود و رحمت الهی باد! آنگاه هر دو با مواظبت از یکدیگر جنگیدند و به درجه رفیع شهادت نایل گشتند. 😭
👌درسي كه ميتوان گرفت: مؤمنان دو گونهاند: برخي امام را براي منافع خود ميخواهند و برخي خود و تمام هستي خويش را براي امام ميخواهند. گروه اول، خودپرستانياند كه از امام و دينشان براي خود و دنياي خويش سرمايه مياندوزند، ولي گروه دوم، بحق مسلماناند و امام را پيشوا و رهبر واقعي خود دانستهاند. و از اين راه، اهل ولايت و معرفتاند.
⚫️#شهدای_کربلا (۲۷)
«عمرو بن خالد اسدی صیداوی »
🥀عمرو از اشراف کوفه وازمخلصین اهل بیت علیهم السلام بود که در واقعه
کربلا با مسلم بن عقیل بیعت کرد و پس از شهادت مسلم، همراه غلامش سعد در عُذَیبُ الهِجانات به کاروان امام حسین علیه السلام پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به همراه غلامش به شهادت رسید.😰
🎋عمرو با مسلم بن عقیل قیام کرد و چون اهل کوفه به او خیانت کردند و مسلم را تنها گذاشتند، عمرو به ناچار زندگی مخفیانهای را آغاز نمود تا این که شنید فرستاده امام حسین علیه السلام، قیس بن مسهر، به شهادت رسیده است و خبر داده که امام در راه است.
👈از این رو به همراه غلامش، «سعد»، به سوی امام شتافت و در راه به او پیوست.
🍀از دیگر افرادی که او را همراهی کردند، مجمع عبدالله عائذی و فرزندش، عائذ بن مجمع، جنادة بن حارث سلمانی بودند و و پسر نافع بن هلال که اسب پدرش را میبرد. سپاه کوفه این گروه را محاصره و از دیگر یاران امام جدا کردند.
💥امام حسین علیه السلام که چنین دید، برادرش، حضرت عباس علیه السلام، را فرستاد تا آنان را با شمشیر از حلقه محاصره نجات دهد.
🌴حضرت عباس علیه السلام به تنهایی به سوی دشمن رفت و آنان را از محاصره دشمن رها ساخت. آنها مجروح و خونین بازگشتند ولی دشمن در بین راه دوباره به آنها حمله کرد و سرانجام همهی آنها را به شهادت رساند.😭
🎋حضرت عباس به سوی امام بازگشت و خبر شهادت آنان را رساند. امام علیه السلام چندین مرتبه فرمود:« خداوند آنها را رحمت کند.»
⚫️#شهدای_کربلا (۲۸)
«عابس بن ابی شبیب»
🥀عابِس بن ابیشَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، اهل قبیله بنیشاکر از قبیله هَمْدان. او از مشاهیر کوفه ومردی شجاع،خطیبی تواناوعابدی پرتلاش ومتهجدوازمهتران ودلاوران وسخنوران وازشب زنده داران شیعه بود
🎋عابس از خاصان امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین علیه السلام بود.واز
اوصاف پسندیده قومش درحدکمال
بهره مندبود.
✍نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر میرسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده میشد.
🍀عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.
🌴مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند , در خانه مختار اجتماع کردند.
🍀مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.».
👈پس از بیعت شمار زیادی از مردم کوفه با مسلم، او نامهای به امام(ع) نوشته و آن حضرت(ع) را به کوفه دعوت کرد؛ در نامه از امام(ع) خواسته بود که هنگامی که نامه من به دست شما رسید فورا به سوی کوفه حرکت فرمایید، مردم خواهان آل معاویه نیستند. مسلم این نامه را توسط عابس بن ابی شبیب و قیس بن مسهر صیداوی به سوی امام ارسال داشت.
🎋عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش شوذب جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در مکه حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد.
👈پس از رساندن نامه، عابس با امام حسین(ع) و کاروانش همراه شد و از مکه تا کربلا امام(ع) را همراهی نمود.
🔥آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند،عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟»
👈شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع میکنم.»
🌿عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمیرفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان میفرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»
👈عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.»
👈سپس گفت: سلام بر توای ابا عبدالله(ع)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.
♨️ربیع بن تمیم همدانی (که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود)میگوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان میآید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و میدانستم که او از شجاعترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد میزد و مبارز میطلبید و کسی جرأت نمیکرد به میدان او برود.
👈هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمیآید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را بهم ریخت. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند.
👈ربیع بن تمیم میگوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. 😭
👈تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»
👈پیکر بیسر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشوراتوسط قبیله
بنی اسدبه خاک سپرده شد.😰
⚫️#شهدای_کربلا (۲۹)
«عبدالرحمن الارحبی»
🌾عبدالرحمن بن عبدالله بن کدن بن ارحب همدانی، از تیره بنی ارحب از قبیله همدان و از اهالی کوفه بود. پدرش عبدالله از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله بود. عبدالرحمن مردی فداکار و پاکباز، شیفته و محب اهلبیت، شجاع و رزمآزموده ،دلاور،صاحب نفوذدرکوفه وازتابعین ویاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمارمی رفت.
🥀عبدالرحمن به همراه قیس بن مسهّر صیداوی و عمارة بن عبدالله سلولی از اعضای دومین دسته از فرستادگان کوفیان به سوی امام حسین علیه السلام بودند که در مکه به امام پیوستند.
👈امام او را به همراه مسلم بن عقیل راهی کوفه کرد او پس از شهادت مسلم به کاروان امام پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به شهادت
رسید😭
💢زمانی که مردم کوفه از بیعت نکردن امام(ع) با یزید و ورود ایشان به مکه با خبر شدند نامههایی به سوی امام(ع) گسیل داشتند. عبدالرحمان بن عبدالله و قیس بن مسهر از جمله فرستادگان مردم کوفه همراه با پنجاه و سه نامه و بنا به قولی ۱۵۳ نامه و بنا به نقل اخبارالطول پنجاه نامه به سوی امام حسین(ع) بودند؛ مضمون همه این نامهها دعوت از امام علیه السلام برای رفتن به کوفه بود.
👈آنان روز دهم یا به روایتی دوازدهم ماه رمضان سال ۶۰ قمری وارد مکه شدند و با دیگر سفیران عراق که برای امام نامه آورده بودند در مکه دیدار نموده و نامهها را به امام علیه السلام رساندند
💥امام حسین در پاسخ به نامههای کوفیان مسلم بن عقیل را به همراه قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمان بن عبدالله و عمارة بن عبید سلولی به کوفه فرستاد.
🥀 عبدالرحمن روز عاشورا با اجازه از سیدالشهدا به میدان رفت. و پس از کشته و زخمی کردن چند تن از سپاه کوفه، به شهادت رسید. 😰
👌وی، جزو شهدای حمله اول، شمرده شده است. بنیاسد پیکر او را نیز همراه دیگر شهدای کربلا در مقبره دسته جمعی به خاک سپردند.
⚫️#شهدای_کربلا (۳۰)
«حنظله بن اسعد»
🌴حنظله بن اسعدشبامی از چهرههای سرشناس و شجاع شیعه کوفه و سخنوری فصیح و قاری قرآن بود. وی
ازیاران باوفای امام حسین علیه السلام
ازقبیله هَمْدان میباشد.
🥀حنظله پیک امام حسین علیهالسلام در کربلا بود و در روزهای قبل از جنگ از طرف آن حضرت برای عمر بن سعد پیام میبرد
👈روز عاشورا نزد امام حسین علیهالسلام آمد و مقابل آن بزرگوار ایستاد. صورت و سینه خود را سپر شمشیرها و تیرها و نیزه ها قرار داد.
و خطاب به سپاه کوفه آیات ذیل را تلاوت کرد:
✨یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ• مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبَادِ• وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِی• یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَکُمْ مِنْ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ✨
⭐️ای قوم! من از روزی مثل روز دسته های مخالف خدا بر شما میترسم. از سرنوشتی نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها آمدند. و گرنه خدا بر بندگان خودستم نمیخواهد. و ای قوم! من بر شما از روزی که مردم، یکدیگر را -به یاری هم ندا در میدهند بیم دارم؛ روزی که پشت کنان باز میگردید در حالی که برای شما در برابر خدا هیچ حمایتگری نیست؛ و هر که را خدا گمراه کند او را راهبری نیست.⭐️
👈آنگاه گفت: ای قوم! حسین را میکشید پس خداوند شما را به عذابی سخت هلاک کند. وَقدْ خابَ مَنِ افْتَری
و هر که دروغ بندد نومید می گردد.
💥امام علیهالسلام به او گفت: ای پسر اسعد! خدا تو را رحمت کند. این مردم، هماندم که دعوت حقّت را نپذیرفتند و حمله کردند که کشتن تو و یارانت را جایز بشمارند مستحقّ عذاب شدند، چه رسد به حال که برادران نیکوکارت را کشتهاند. حنظله عرض کرد: راست گفتی، فدایت شوم.
شما از من داناتر و در خواندن دشمن به حقّ شایستهتری. آیا ما به سوی آخرت نمیرویم و به برادرانمان ملحق نمیشویم❓
👈حضرت فرمود: سوی ملک جاودان روان شو که از دنیا و آنچه در آن است بهتر میباشد.
🍀حنظله گفت: «سلام بر تو ای اباعبدالله، درود خدا بر شما و خاندانت باد. خدا ما را در بهشت به یکدیگر بشناساند. امام علیهالسلام فرمود: آمین، آمین.🤲
👈 آنگاه حنظله از سیّدالشهدا علیهالسلام رخصت طلبید وعازم میدان شدوپس از
کشتن تعدادی ازدشمنان،به شهادت
رسید😭
⚫️#شهدای_کربلا (۳۱)
«نافع بن هلال»
🥀نافع بن هلال بجلی یانافع بن هلال جملی از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام بودودرجنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت جست. گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بوده و نقل شده که امیرمؤمنان او را آیین رزم آموخته بود.
او در سخنانی حمایت و وفاداری خود را نسبت به امام حسین نشان میداد.
🎋نافع بن هلال قبل از شهادت مسلم بن عقیل از کوفه خارج شد، او یکی از چهار نفری بود که در عذیب الهجانات، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از آنان احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوههایی که گرفتهاند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.
👈روز دوم محرم، امام حسین علیه السلام وارد کربلا شده، یارانش را جمع کرد و خطاب به آنان سخنانی ایراد نمودند. پس از سخنان امام(ع) اصحاب در حمایت از آن حضرت، یکی پس از دیگری برخاستند و بر بیعت مجدد خود با ایشان پای فشردند. نافع، پس از زُهِیر بن قِین سخنانی در حمایت از امام ایراد کرد.
♨️پس از این که به دستور عمر بن سعد، آب را بر اردوگاه امام حسین(ع) بستند، امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی فرات برای آوردن آب فرستاد. نافع در جلوی آنان در حرکت بود تا به شریعه فرات رسیدند. آنان مقداری آب به خیمهها رساندند.
👈وهنگام تهیه آب، عمرو بن حجاج
زبیدی به نافع گفت گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر،گفت:
نه به خدا سوگند، قطرهای از آن آب نمینوشم، در حالیکه حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه
تشنهاند😔
🌿در نیمههای شب عاشورا که امام حسین(ع)، برای بررسی تپهها و گردنههای اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد. در راه بازگشت حضرت(ع) به نافع فرمود: «آیا نمیخواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدمهای امام(ع) انداخت، گفت:
🗡🗡شمشیری دارم که به هزار درهم میارزد و اسبی دارم که به همین اندازه میارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمیشوم.
👌همچنین گفته شده است نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین نگران وفاداری اصحاب آن حضرت هستند. با مشورت حبیب بن مظاهر اصحاب امام را نزدیک خیمه آن حضرت جمع کردند و آنان وفاداری خود را نسبت به امام اعلام کردند.
✍گفته شده است در روز عاشورا پس از آنکه عَمرو بن قَرَظَه انصاری به شهادت رسید، برادرش علی، که از سپاهیان عمر بن سعد بود، به امام اعتراض کرد و به آن حضرت حمله کرد. اما نافع بن هلال او را مجروح ساخت.
📛لشکر عمر بن سعد در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیر و سنگ قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند. عمر بن سعد به او گفت: ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟
👈نافع در حالیکه خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» به خدا سوگند، من دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمیکنم، اگر بازوان من سالم بود نمیتوانستید مرا اسیر کنید.
📛عمر بن سعد به شمر دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالیکه خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس میگویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» سپس به دست شمر به شهادت
میرسد.😭
✍گفته شده است که نافع در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته بود، آنها را مسموم و به سوی دشمن پرتاب میکرد. و در حین پرتاب تیرها این رجز را میخواند:
«تیرهایی پرتاب میکنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالیکه مسموم و مستانه جلو میرود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.»
«من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات میکنم.»
«اگر مرا نمیشناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جملی هستم،وآئین و
دینم همان دین حسین بن علی علیه السلام هست»❎
⚫️#شهدای_کربلا (۳۳)
«شوذب بن عبدالله»
🎋شوذب بن عبدالله ازقبیله بنی شاکرو مردی عابد، زاهد، مخلص، شناخته شده در کوفه و از شخصیتهای شیعی و از با ارزشترین و با نفوذترین آنان بود.
👈 همچنین از نظر خلوص و پاکی و حماسه و شورانگیزی از بزرگترین انقلابیون شیعی به شمار میآمد. او راوی روایات، بابصیرت، رزمآور و شجاع، دشمنشناس، قهرمان نبردهای جمل، صفین و نهروان، حافظ و حامل احادیث امام علی علیه السلام، سوارکار، تیرانداز و نیزهاندازی ماهر بود.
🍀شوذب که از بستگان عابس بن ابی شبیب بهشمار می رفت، بعد از ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به همراه عابس که حامل نامهای از سوی مسلم به امام حسین بود، از کوفه به مکه آمد و همواره در رکاب امام بود تا به کربلا آمد.
🥀روز عاشورا پس از آن که تعدادی از اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب در حالی که یکی از بستگانش به نام شوذب بن عبدالله همراهش بود به میدان آمد.
او به شوذب گفت:چه در سر داری و چه خواهی کرد؟
👈شوذب پاسخ داد: چه کنم؟ به همراه تو در پیشگاه پسر دختر پیغمبر می جنگم تا کشته شوم.
🌴عابس گفت:« درباره تو همین گمان را داشتم. بنابراین اینک به حضور امام حسین علیه السلام برس تا تو را نیز در شمار یاوران خویش ببیند، همان گونه که دیگران را بهشمار میآورد و من نیز به وسیله شهادت تو آزمایش شوم و در مصیبت تو پاداش الهی نصیبم شود.
👈 اکنون اگر کسی را نزدیک تر از تو با خود داشتم او را پیش از خود به میدان میفرستادم تا در مصیبت او اجر یابم که امروز روزی است که باید در حد توان، در تحصیل پاداش الهی بکوشیم؛ چرا که فردا روز عمل نیست، بلکه روز حساب است و بس.
👈آن گاه شوذب پیش رفت و برامام حسین علیه السلام سلام کرد و به میدان نبرد شتافت و همانند دلیران مبارزه کرد تا به شهادت رسید.😭
⚫️#شهدای_کربلا (۳۵و۳۶)
«جناده بن حارث مذحجی و واضح»
🥀جناده ازشخصيت هاى معروف شيعه و از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام به شمار مى آمد.
🎋 او با مسلم بن عقیل درشهرکوفه بیعت و دست به قيام زد ولى زمانى كه پراكنده شدن مردم وعهدشکنی آنهارا ملاحظه كرد، به اتفاق غلام پدرش واضح و جمعى ديگر، به سوى امام حسين عليه السلام رهسپار گرديد
👈با فرا رسيدن روز عاشورا، اين افراد به ميدان جنگ شتافتند و تا قلب سپاهيان كوفه پيش رفتند به گونه اى كه سپاه دشمن آنان را به محاصره در آوردند.
💥امام حسين عليه السلام برادرش حضرت عباس عليه السلام را به يارى آنان فرستاد، آن بزرگوار بدان ها رسيد و آنان را از چنگ دشمن رهانيد ولى حاضر نشدند سالم از ميدان برگردند و نظاره گر حمله دشمن باشند.
👈 از اين رو، بسان شيرانى خشمگين با دشمن به مبارزه پرداختند تا اين كه همگى در يك مكان به فيض شهادت نايل آمدند.😭
⚫️#شهدای_کربلا (۳۷و۳۸)
« عبدالله بن عروه » و « عبدالرحمن بن عروه غفاری »
🥀این دو برادر از بزرگان و شجاعان کوفه بودند و نسبت به اهل بیت علیهم السلام ارادت می ورزیدند. جدشان « حراق » از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است که در جنگهای جمل و صفین و نهروان در کنار امام مبارزه می کرد.
🎋این دو برادر با هم از کوفه به کربلا آمده
بودندصبح عاشورا نزد امام حسین علیه السلام آمده و اظهار نمودند: دشمن نزدیک شده است، اجازه دهید پیش روی شما بجنگیم تا کشته شویم. امام حسین علیه السلام فرمود: ”مَرحباً بِکم اُدنوا مِنّی“ . جمله امام حسین علیه السلام نشان میدهد که آنها مقام و منزلت و قربی نزد ایشان داشته اند.
✍نقل شده عبدالله با گریه نزد آن حضرت آمد. امام حسین (ع) فرمود: برای چه میگریی؟ تا ساعتی دیگر چشمانت روشن خواهد شد. گفت: من برای خود گریه نمیکنم. برای شما میگریم که دشمن، اینگونه شما را در محاصره گرفته است. امام حسین علیه السلام فرمودند: ”فَجَزاکُمَا اللهُ یا بَنی اَخی بِوَجدِکُما مِن ذالِکَ وَ مُواساتِکُما اِیای بِاَنفُسِکُما اَحسَنَ جَزاءَ المُتَّقینَ“ای فرزند برادرم! خدا تو را به خاطر این همه یاری، بهترین پاداشی که به متقین میدهد، عطا کند🤲
💥 امام حسین علیه السلام او را اهل مواسات معرفی کرد و دعای محشور شدن با متقین را بدرقه راهش ساخت. پس از حکایت گریه کردن و پاسخ امام حسین (ع)، عبدالله طبق رسم عرب سلام خداحافظی داد: ”السلام علیک یابن رسول الله“ امام حسین (ع) پاسخ داد: ”و علیکما السلام و رحمة الله“
👈. در میدان نبرددوبرادر این اشعار را میخواندند،(ترجمه اشعار):
«بنی غفار خوب میدانند و اهل خندف و بنی نزار هم آگاهند که با شمشیرهای جانشکاف و دشمنشکار با تبهکاران و ستمپیشهگان میجنگم.
ای قوم از پاکسیرتان و نکوکارزیستگان دفاع کنید و با شمشیرها و نیزههای بیدادسوز، حریم ابرار و اخیار را پاس بدارید.»
🍀در روز عاشورازمانی که به محضر امام علیه السلام رسیدند ، پس از سلام، گفتند دشمن به شما نزدیک شده ، دوست داریم که در برابرت مبارزه کنیم و از حریم شما دفاع کنیم. امام علیه السلام به آنها فرمود: آفرین بر شما. و این دو برادر در دررفتن به میدان نبرد،ازهم سبقت می جستند،وبعدازمبارزه ای شجاعانه عاشقانه وخالصانه به شهادت رسیدند.😭
⚫️#شهدای_کربلا(۴۱و۴۲)
«سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»
🥀سعدوابوالحتوف دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمر بن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند.📛
👈اما هنگامی که یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟»
زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند.😭
🎋سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟»
💢 آنگاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. گروهی را کشتند، گروهی را مجروح ساختند و سرانجام خودشان نیز به شهادت رسیدند.😰
⚫️#شهدای_کربلا (۴۳)
«زُهَیر بن قَین بَجَلی»
🎋زهیر از بزرگان قبیله بجیله؛ و عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین(ع) چند روز قبل از واقعه کربلا، به او پیوست و در روز عاشورا به شهادت رسید. وی از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود.
👈 در سال ۶۰ قمری، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از حج به کوفه، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند، روبرو شدند.
💥امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاده و خواستار ملاقات با او شدند زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه همسرش به محضر امام حسین(ع) حاضر شد. این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین(ع) منتقل کنند.
🍀زهیر با همسرش نیز وداع کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت: «نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
👈زهیر بعد از وداع با همسرش، به همراهانش گفت: هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، و گرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست.
💥امام حسین(ع) پس از برخورد با سپاهیان حر، در منزل ذو حُسَم خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند: «...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»
👌پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت اعلام داشت؛ و گفت:
«ای پسر پیامبر که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم، به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.» امام علیه السلام نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.🤲
✨شب عاشورا، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛ پس ازاعلام وفاداری چندنفر زهیر بن قین برخاسته و گفت: «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!
🌿صبح عاشورا پس از اقامه نماز صبح، امام حسین(ع) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکرنمودند
👈روز عاشورا وقتی دو سپاه رو در روی هم قرار گرفتند، پیش از آغاز جنگ امام(ع) به نصیحت سپاهیان دشمن پرداخت.
پس از سخنرانی امام(ع) زهیر بن قین از امام(ع) اجازه سخنرانی گرفته و خطاب به مردم کوفه سخنانی درخصوص حقانیت امام حسین علیه السلام و..وبرعلیه عبیدالله زیادایرادنمود
♨️سپاهیان عمر سعد، به زهیر دشنام دادند و ضمن ستودن عبیدالله بن زیاد، گفتند: «به خدا قسم از این جا نمیرویم تا این که مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.»
🍀زهیر گفت: «ای بندگان خدا، فرزند فاطمه(س) به دوستی و یاری سزاوارتر است و اگر هم یاریاش نمیکنید به خدا پناه ببرید و دست خود را به خون او آلوده نکنید....
🐙شمر بن ذی الجوشن به سوی او تیراندازی کرد و گفت: «ساکت شو خدا، ساکتت کند پرگوییهایت ما را خسته کرد.»
👈زهیر گفت: با تو حرف نمیزنم. تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمیکنم دو آیه از قرآن را درست بدانی! بدان که در قیامت به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.
شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.»👇👇
⚫️#شهدای_کربلا (۴۴)
«شبیب بن عبدالله»
🌴شبیب از تابعین و از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده ودرجنگهای جمل، صفّین و نهروان
شرکت داشته است.
👈بعد از شهادت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام پیوست و در کنار او بود.در زمان امام حسین (ع) وی جزء اصحاب آن حضرت به شمار میآمد.
🌿شبیب غلام سیف بن حارث ومالک بن
عبدالله ازشهدای کربلا میباشد.
👌هنگامی که امام (ع) از مدینه به سوی مکه و سپس کربلا حرکت کرد او در کنار امام بود.
👈در روز عاشورا در نبرد با دشمنان در حمله اول به شهادت رسید😰
⚫️#شهدای_کربلا (۴۵)
«حجاج بن مسروق»
🥀«حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج» از شیعیان مشهور امیرمومنان علیه السلام است. او از صحابه حضرت علی علیه السلام بود که در کوفه زندگی میکرد. حجاج از شیعیان خالص بود و با امیرمؤمنان در کوفه هم صحبت شده بود
🎋حجاج مؤذن لشگر امام حسین علیه السلام و به گفته برخی رکاب دار آن حضرت بوده است، وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری و حافظ قرآن بود.
👈چون از حرکت امام حسین علیهالسلام به سوی کربلا با خبر شد، خود به استقبال امام از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام ملحق شد.
💢در قصر بنی مقاتل که بیستمین منزل در راه کربلاست، امام، خیمهای برافراشته دید. فرمودند: این از آن کیست؟ پاسخ داده شد که آن برای «عبیدالله بن حر جعفی» است.
👈وی در گذشته از هواداران عثمان بوده و در جنگ صفین در سپاه معاویه حضور داشت و بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه مسکن گزیده است
💥امام علیه السلام به «حجاج بن مسروق» امر فرمود که عبیدالله بن حر جعفی را دعوت کند تا با او و یارانش همراه شود. حجاج وارد خیمه عبیدالله بن حر شد، پس از تعارفاتی گفت: برای تو یک هدیه و گرامیداشتی دارم، اگر پذیرای آن باشی! این حسین است که تو را برای یاری فراخوانده، اگر دشمنانش را بکشی، اجر و پاداش نصیب تو میشود و اگر خود کشته شوی به مقام شهادت نائل آمدهای. ابن حر گفت: به خدا قسم از کوفه خارج نشدهام مگر بدین سبب که فراوان دیدم افرادی را که برای جنگ با او خارج شدهاند و شیعیان او به ذلت کشیده شدهاند، پس از آن دانستم که او کشته خواهد شد و من قادر به یاری او نخواهم بود و البته مایل نیستم که او مرا ببیند و من او را ببینم
🍀حجاج در تمام اوقات نماز، مؤذن امام حسین علیه السلام بود. در جریان ملاقات حرّ با امام حسین علیه السلام چون ظهر شد، امام علیه السلام به حجّاج فرمود که اذان بگوید و او نیز گفت.
🍃حجاج تا کربلا لحظهای از امام جدا نشد تا این که روز عاشورا، به شهادت نائل آمد.
✍بن شهر آشوب و دیگران گفتهاند: وقتی که روز دهم محرم شد و جنگ آغاز شد، حجاج بن مسروق جعفی به نزد امام حسین علیه السلام آمد و برای ورود به میدان اجازه خواست. امام به او اجازه داد. پس از شهادت انس، حجاج وارد میدان جهاد شد، و پس از نبردی خونین در حالی که محاسن شریفش به خون چهرهاش رنگین شده بود، به نزد امام بازگشت و گفت:
«ای حسین! ای امامی که هم هدایت یافتهای و هم دیگران را هدایت میکنی و امروز جدت پیامبر را ملاقات خواهی کرد.
سپس پدرت علی را که صاحب فضل و جود و احسان است، آن عزیزی که ما او را وصی رسول و جانشین بر حق او میدانیم.»
👈سپس امام به او فرمودند: آری، من هم آن دو بزرگوار را پس از شما ملاقات خواهم کرد. او بار دگر رهسپار میدان رزم شد و پس از نبردی افتخار آفرین به شهادت رسید. 😰
✍مرحوم محدث قمی در منتهی الامال فرموده: حجاج بیست و پنج نفر از لشگر دشمن را بخاک هلاکت افکند صف دشمن بسته شد و لشگریان از ضرب تیغش به تنگ آمدند بناچار از دور و نزدیک تیر بارانش نمودند آن شیر دل رجز را اعاده کرد و کارزار سختی نمود تا از کثرت زخم و خستگی مفرط از پای در آمد آن روباه صفتان حال را که چنین دیدند دورش را احاطه کرده با نوک سنان بدن مبارکش را سوراخ سوراخ و باشمشیرپاره پاره وقطعه قطعه کردند.😭
⚫️#شهدای_کربلا (۴۶)
«عمروبن قرظه»
🍀عَمرو بن قَرَظَه بن کعب انصاری، که اصل او از مدینه بود ولی در کوفه میزیست.
🌿پدرش قرظه انصاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام و همچنین از راویان احادیث آن بزرگواران بود. قرظه در غزوات زمان پیامبر (ص) شرکت داشت. او از جمله ده نفری بود که عمر بن خطاب در زمان حکومت خود آنان را به کوفه فرستاد تا مردم آن خطه را با احکام اسلام آشنا سازند و آیین دینداری را به آنان بیاموزند. قرظه در محله انصار شهر کوفه منزلی ساخت و در آن سکونت کرد.
👈 سپس در دوران خلافت امام علی علیه السلام از سوی آن حضرت مناصبی را بر عهده گرفت. گویند او کارگزار خراج آن حضرت در عینالتمر بود. وی در جنگهای جمل، صفین و نهروان در رکاب امام علی (ع) شرکت فعال داشته و در صفین پرچمدار انصار بود. مدتی نیز از طرف امام علی (ع)، حاکم فارس بود و در سال 51 هجری درگذشت. قرظه دو پسر به نامهای عمرو و زبیر داشت که در کربلا عمرو در سپاه امام حسین (ع) و برادرش در سپاه عمر بن سعد بود.
🥀عمرو ششم محرم وارد کربلا شد و به امام حسین علیه السلام پیوست. او از یاران بسیار فعال امام حسین (ع) محسوب میشد و عاشقانه از امام حسین (ع) دفاع میکرد. به طوری که همراه سعید بن عبدالله پاسداری و حفاظت از جان امام حسین (ع) را به عهده گرفت و در این راه مورد اصابت چندین چوبه تیر قرار گرفت و مجروح شد.
👈او قبل از اینکه عازم میدان شود، هر تیر و شمشیری که به جانب امام حسین (ع) میآمد، به جان میخرید.
💥امام حسین (ع) که میدید پیدرپی برای عمر بن سعد کمک میآید و آنان آماده کارزار هستند، عمرو بن قَرَظَه انصاری را برای تعیین وقت مذاکره با پیامی بدین مضمون نزد عمر بن سعد فرستاد که: من میخواهم چند کلمهای با تو گفتوگو نمایم. بنابراین شبانگاه در محلی بین دو لشکر منتظر تو هستم. عمر بن سعد پذیرفت و شبانه با بیست نفر از همراهان خود حرکت کرد. امام حسین (ع) نیز با بیست نفر از یارانش از جمله عمرو از اردوی خود بیرون آمدوتحت شرائطی گفتگوصورت گرفت.
👈پس از نماز ظهر عاشورا، عمرو بن قرظه با اذن امام حسین علیه السلام به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، جنگید و چند نفر را از پای درآورد.
🎋 او تعریضاً بر عمر بن سعد که خانه و داراییاش را بهانه نپیوستن به امام حسین (ع) کرد، این رجز را خواند:
«سپاه انصار دانستهاند که من از کسی که مسئولیت حفظ جانش با من است، حمایت و حفاظت میکنم.
ضربههای من همانند ضربههای جوانی است که از صحنه نمیگریزد. جان و مال من فدای حسین باد!»
🌴عمرو با هشیاری تمام در برابر تیرها و نیزهها میایستاد تا از امامش دفاع کند. سرانجام در اثر خونریزی بسیار از میدان بازگشت و از امام حسین علیه السلام پرسید: آیا وظیفه خود را بهجا آوردم؟ حضرت فرمودند: آری! سلام مرا به رسول الله (ص) برسان که من نیز به زودی در پیشگاه او حاضر خواهم شد. او چند لحظه بعد به شهادت رسید. 😰
👈زبیر برادرعمروفریاد زد و امام حسین (ع) را به گمراه کردن برادرش عمرو متهم کرد. امام حسین (ع) فرمود: خدا او را هدایت کرده است. آن شخص بر امام حسین (ع) حمله آورد که نافع بن هلال با ضربهای او را مجروح کرد.
⚫️#شهدای_کربلا (۴۷)
«محمد بن عبدالله »
🌴 محمدفرزندعبدالله (فرزند جعفر طيار) و مادرش خوصاء مى باشد.(بعضی هم اورافرزندحضرت زینب دانسته اند.
👈او همراه با برادرش عون در راه مكه به كربلا در وادى عقيق به امام حسين علیه السلام پيوست ونامه پدرشان رابه
امام رساندوهمراه ایشان به کربلا رفت ودرروزعاشورابه دست عامربن نهشل
تیمیبه شهادت رسید.😥
✍نوشته اند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد گفت : اگرچه من توفيق يارى حسين را نيافتم ، ولى با تقديم پسرانم او را يارى كردم .
⚠️مقبره محمدبن عبدالله در کنار سایر شهدا در مقبره شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است.
👈از امام سجاد (ع) نقل است، پس از آنکه ما از مکه خارج شدیم، عبدالله بن جعفر نامهای برای امام حسین(ع) نوشت و آن را توسط دو فرزندش محمد و عون خدمت امام فرستاد.
✍بر اساس گزارش ابن اعثم کوفی، عبدالله در این نامه از امام درخواست کرد از عزم خود باز گردد و در مقابل او از یزید و تمام بنی امیه برای امام، همراهان و اموالش امان میگیرد؛ ولی امام حسین علیه السلام این پیشنهاد را نپذیرفتند.
👈عبدالله به فرزندانش سفارش کرد، اگر امام بر حرکت خود به سمت کوفه مصمم است، با او همراه شوند و در کنار او جهاد کنند.
🍀عبدالله بن جعفر شهادت فرزندانش کنار امام حسین(ع) را از منتهای خدا بر خود میدانست و همواره خداوند را شکر میگفت که اگر خود نتوانست همراه امام باشد فرزندانش امام را یاری کردند.
⚫️#شهدای_کربلا (۵۳و۵۴)
«مسلم بن کثیرازدی»و«رافع بن عبدالله ازدی»
🌴مُسلم بن كَثیر اَزْدی، ازقبیله ازد ملقب به اَعْرَج ازدلاوران کوفه واز تابعین وازیاران امیرالمؤمنین بوده است .
🎋مسلم در جنگ جمل در سپاه امام علی علیه السلام حضورداشته وتوسط عمروبن ضبه تمیمی ازناحیه پاآسیب وفلج شدواعرج لقب گرفت.
🍀 مسلم همچنین از کوفیانی بود که به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به اتفاق غلامش رافع بن عبدالله با او همراه شد و پس از شهادت مسلم، به کاروان امام حسین علیه السلام پیوست.مسلم بن کثیر روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید.😰
🌿قابل ذکرست رافع بن عبدالله
ازاصحاب شجاع وجنگجوی امام حسین علیه السلام وایرانی تباربوده،روزعاشورا
پس ازبه هلاکت رساندن شماری ازسپاهیان دشمن به شرف شهادت نائل گردید😭
⚫️#شهدای_کربلا (۵۷و۵۸)
«عبدالله بن عمیرکلبی»و«ام وهب النمریه»
🎋عبدالله بن عُمَیر کَلبی به همراه همسرش ام وهب، شبانه خود را از کوفه به سپاه امام حسین(ع) رساند. بنا بر گزارش طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید کربلا روز عاشورا بود. همسرش اموهب نیز نخستین زنی بود که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
✍به گزارش ابومخنف هنگامیکه سپاه کوفه در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) میشد. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آنها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین بن علی میرویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
👈وی نزد همسرش رفت و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست.
💥در روز عاشورا که عمر سعد با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد؛ «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابیسفیان و «سالم» غلام آزاد شده عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جا برخاستند؛ اما امام حسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمیشناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمیآید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد.
👈در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند تا عبدالله از حمله او آگاه شود ولی عبدالله متوجه نشد، سالم به او ضربهای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربهای او را به قتل رساند.
🥀همسرش اموهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله میخواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و میگفت: تو را رها نمیکنم تا همراه تو به شهادت برسم.
👈 در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زده و فرمودند: «خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.» پس او نزد زنان بازگشت.
♨️پیش از ظهر عاشورا، شمر بن ذیالجوشن که فرمانده جناح چپ سپاه کوفه بود، با افراد تحت فرمان خود به سپاه امام هجوم بردند. در این حمله هانی بن ثبیت و بکیر بن حی تیمی عبدالله بن عمیر را به شهادت رساندند. بنا بر گفته طبری، او دومین شهید کربلا بود.😭
👈پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. گفتهاند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.😰
⚫️#شهدای_کربلا (۵۷و۵۸)
«عبدالله بن عمیرکلبی»و«ام وهب النمریه»
🎋عبدالله بن عُمَیر کَلبی به همراه همسرش ام وهب، شبانه خود را از کوفه به سپاه امام حسین(ع) رساند. بنا بر گزارش طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید کربلا روز عاشورا بود. همسرش اموهب نیز نخستین زنی بود که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
✍به گزارش ابومخنف هنگامیکه سپاه کوفه در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) میشد. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آنها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین بن علی میرویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
👈وی نزد همسرش رفت و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست.
💥در روز عاشورا که عمر سعد با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد؛ «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابیسفیان و «سالم» غلام آزاد شده عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جا برخاستند؛ اما امام حسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمیشناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمیآید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد.
👈در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند تا عبدالله از حمله او آگاه شود ولی عبدالله متوجه نشد، سالم به او ضربهای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربهای او را به قتل رساند.
🥀همسرش اموهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله میخواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و میگفت: تو را رها نمیکنم تا همراه تو به شهادت برسم.
👈 در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زده و فرمودند: «خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.» پس او نزد زنان بازگشت.
♨️پیش از ظهر عاشورا، شمر بن ذیالجوشن که فرمانده جناح چپ سپاه کوفه بود، با افراد تحت فرمان خود به سپاه امام هجوم بردند. در این حمله هانی بن ثبیت و بکیر بن حی تیمی عبدالله بن عمیر را به شهادت رساندند. بنا بر گفته طبری، او دومین شهید کربلا بود.😭
👈پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. گفتهاند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.😰
⚫️#شهدای_کربلا (۵۹و۶۰)
«نعمان بن عمروازدی»و«حلاس بن عمرو»
🥀نعمان بن عمرو ازدی راسبی، منسوب به تیره راسب بن مالک تیرهای از قبیله ازد که اگرچه یمنیالاصل و از اعراب قحطانی جنوب بودند، اما در کوفه ساکن شدند.
🌿نعمان از یاران و اصحاب امام علی علیه السلام بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت جنگید. او مردی شجاع و دلیر و سوارکاری رزمدیده و شیعهای مخلص و پاکباخته بود.
✍قابل ذکرست حُلاس بن عمرو راسبی و برادرش، نعمان بن عمرو، از اهالی کوفه و از اصحاب حضرت علی (علیه السلام بودند. گفتهاند در زمان حضرت علی علیه السلام در کوفه رئیس شهربانی این شهر بود. سپس او و برادرش نعمان، همراه عمر سعد بودند. اما سرانجام متحول شده و به اردوگاه امام حسین علیه السلام پیوستند. حُلاس زمانی در کوفه فرمانده نیروهای امیرالمومنین علیه السلام بود، با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمد ولی قبل از آغاز جنگ همراه برادرش درشب هشتم ماه محرم به سپاه امام حسین (ع) پیوسته و در حمله اول سپاه یزید درصبح روزعاشورابه شهادت رسیدند😭
⚫️#شهدای_کربلا (۶۱)
«هانی بن عروه»
🌴هانی بن عُرْوَة بن غران مرادی، از بزرگان کوفه و یاران خاص امام علی علیه السلام که در جنگ جمل و صفّین حضور داشته.،وی ازطایفه بنی مرادوازقبیله مذحج بودونزدمردم کوفه،بسیاروجیه ودارای اعتباربود. هانی از ارکان قیام حُجْر بن عَدی در برابر زیاد بن ابیه بود.
👈 خانهٔ او از زمان ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی بود، وی نقش مهمی در قیام مسلم بن عقیل داشت.
🍀دربارهٔ زندگی او تا ورود مسلم بن عقیل به کوفه، به عنوان سفیر امام حسین(ع) در جریان واقعهٔ کربلا، اطلاعات اندکی وجود دارد. وی در جنگ جمل و صفّین حضور داشت و در صفّین، امام علی(ع) با او مشورت میکرد.زمانی که معاویه برای پسرش،
ازمردم کوفه بیعت می گرفت،هانی از
مخالفان بود.
🎋مسلم بن عقیل، پس از آگاهی از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و تهدیدهای او، از خانهٔ مختار بن ابوعبید ثقفی به خانهٔ هانی بن عروه رفت.
✍بنا بر نقلی، هانی مایل نبود مسلم وارد خانهٔ او شود، اما پس از ورود مسلم، با تمام وجود از او دفاع کرد. خانهٔ هانی از این رو انتخاب شد که از نظر اجتماعی، او بانفوذتر از مختار بود. خانهٔ هانی از زمان ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی بود و شیعیان به خانهٔ او آمد و شد می کردند.
👈عبیدالله بن زیاد یکی از بردگان شامی خود را مأمور تحت نظر گرفتن خانهٔ هانی کرد و چون هانی به دیدار ابن زیاد نرفت، با مکر و حیله، به واسطهٔ محمد بن اشعث و اسماء بن خارجه و عمرو بن حجاج زبیدی – که هر سه از اقوام و دوستان هانی بودند – او را به دارالاماره کشاند و بین او و مسلم بن عقیل جدایی افتاد و به شکست قیام مسلم انجامید.
💢از آنجا که هانی حاضر نشد مسلم بن عقیل را به عبیدالله تسلیم کند، شکنجه شد، به طوری که بینی او شکستند و وی را به زندان انداختند.
✨در هشتم ذیحجهٔ سال۶۰ و پس از شهادت مسلم بن عقیل، هانی را دست بسته به بازار قصابان بردند و به دستور عبیدالله بن زیاد، غلام ترک عبیدالله، به نام رشید، سر از بدنش جدا واورابه شهادت رساندند😭
♨️عبیدالله بن زیاد سر مسلم و هانی را، توسط هانی بن ابی حَیه همدانی و زبیر بن اَروَج تمیمی، نزد یزید فرستاد ویزید او را تشویق کرد.
🌿خبر شهادت هانی و مسلم در میانهٔ راه کوفه، به امام حسین علیه السلام رسید. امام بر مرگ آن دو گریست و آیه استرجاع را تلاوت فرمودندو چندین مرتبه از خداوند برای آنان درخواست رحمت کردند.🤲
🎋هانی را در کنار دارالامارهٔ کوفه به خاک سپردند. اکنون مزارش به مسجد کوفه متصل است و پشت قبر مسلم بن عقیل و در جهت شمال آن قرار دارد. آستانهٔ هانی بن عروه هم اکنون یکی از زیارتگاههای شیعیان است. هانی دارای زیارت نامه مخصوصی است که در آن، وی عبدصالح و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام خوانده شده است.
⚫️#شهدای_کربلا(۶۲،۶۳،۶۴)
«یزیدبن ثبیط»و«عبدالله بن یزید» و«عبیدالله بن یزید»
🥀یزید بن ثبیط عبدی ازشیعیان بصره از قبیله عبدالقیس بود.ودرمیان قومش شریف وبزرگواربود.
🎋یزید همراه دوپسرش عبدالله و عبیدالله و تعدادی دیگرازبصره بیرون آمده و درمحلی بنام ابطح به کاروان امام حسین(ع) پیوستند و در روز عاشورا به شهادت رسیدند.
✍پس از رسیدن نامه امام حسین(ع) به بصره برای دعوت به یاری، یزید بن ثبیط در جمع عدهای از شیعیان بصره که در خانه ماریه دختر سعدکه محل اجتماع وگفتگوی شیعیان بصره بود اعلام کرد قصد دارد برای یاری امام حسین به مکه برود.وازآنجاکه راه ها زیرنظرماموران حکومت بود،دوستانش خطردستگیرشدن رابه وی یادآورشدند،ولی اوبرتصمیم خوداستوارماند ،و با دو تن از پسرانش به نامهای عبدالله و عبیدالله در ابطح در نزدیکی مکه به کاروان امام پیوستند.
✍ نقل شده است وقتی خبر رسیدن یزید بن ثبیط به امام حسین رسید، امام برای دیدن او به سمت خیمهاش رفت، در حالیکه یزید نیز برای دیدن امام به سوی خیمهگاه امام رفته بود.
💥 امام علیه السلام در خیمه یزید به انتظار بازگشت او نشستند. وقتی یزید به خیمهگاه امام رسید به او گفتند امام برای دیدن او رفته است. او به خیمهاش بازگشت و وقتی امام را دید، این آیه را خواند:
✨«بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا»✨ (یونس، ۵۸)
👈 سپس سلام کرد و نزد امام نشست و آنچه رخ داده بود به اطلاع ایشان رساند. امام در حق او دعای خیر کردند.🤲
👈 از آن پس آنها با کاروان امام حسین همراه شدند. در برخی منابع گفته شده است غلامش نیز به همراه او بوده است.
🍀در روز عاشورا او و پسرانش به شهادت رسیدند. 😰
📚برخی منابع شهادت او را در نبرد تن به تن و برخی در حمله نخستین ذکر کردهاند.
⚫️#شهدای_کربلا (۶۵و۶۶)
«عامربن مسلم عبدی»و«سالم»
🌴عامرفرزند مسلم عبدي ،و از شخصیتهای برجسته شیعه در شهر بصره بود. نام کاملش عامر بن مسلم بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه السعدی البصری بود. وی از طایفه عبدی و به روایتی از طایفه سعدی میباشد. عبدی و سعدی هر دو از تیره های قبیله عبدالقیس و عدنانی بودند. پدرش مسلم در خدمت امام علی علیهالسلام بود که در جنگ صفین شهید شد.
🌿 وقتی عامر بن مسلم بصری از خیانت مردم کوفه به مسلم بن عقیل، سفیر حسین بن علی علیهالسلام باخبر و مطلع شد، همراه غلامش «سالم» به همراهي «يزيد بن ثبيط» به سوي امام حسين عليهالسلام شتافت و به آن حضرت ملحق شد. او امام را از ابطح تا كربلا همراهي كرده است.
🍃عامر در کربلا و در روز عاشورا، به همراه سالم (غلامش) و دیگر دوستانش در گروه یاران امام علیهالسلام در یورش اولیه و همه جانبه لشگر عمر سعد به میدان جنگ رفت و آنقدر جنگید تا به شهادت رسید،غلام وی سالم نیزدرهمان
حملات نخستین دشمن شهیدشد.😭