eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 امام حسن عسکری میفرمایند: «او غیبتی طولانی خواهد داشت که در آن [غیبت] هیچ کس نجات نمی یابد، مگر کسی که خدا او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج، موفق سازد.» (بحارالانوار،ج ۵٢، ص ١۴٩) 💐 ولادت #امام_حسن_عسکری علیه السلام را به فرزندشان امام زمان تبریک میگوییم 🌷🌷🙏🌹🤲
🌹 🎊 🎊 🎊 🎊 🎊 🎊 🍃خورشید سپهر رهبری پیدا شد 🍃احیاگر فقه جعفری پیدا شد 🍃تبریک به مهدی که به عالم امروز 🍃رخسار امام عسکری پیدا شد 🌸 ولادت با سعادت عليه السلام مبارک باد. 🌸
🔰 ادامه داستان... 🔸 ♻️ ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رو به حضرت مسیح علیه السلام کرد و فرمود: ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیکا »🦋 را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری»💫 . ⚜ حضرت مسیح به شمعون گفت: به به 👏👏، سعادت به تو رو کرده، خود را با دودمان محمد (ص) پیوند بده، شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد(ص)✨ به منبر رفت و را خواند و «ملیکا»🦋 را به عقد 💫 علیه السلام در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح به این عقد گواهی دادند. «ملیکا»🦋 می‌گوید‌:از خواب بیدارشدم 🙄 ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم💂‍♂نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم🤔 ، و با خود می گفتم من در ، و امام حسن عسکری💫 علیه السلام در شهری بسیار _از_اینجا، چگونه به خانه 🏡 او راه می‌یابم، محبت امام حسن عسکری علیه السلام ، سراسر دلم را گرفته بود ❤️☺️ تنها به او می اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم 🤒، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند،😞 چرا که بیماری من، نبود! تا با معالجه آنها، خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آرزویی داری تا آن را برآورم،‌ ؟؟ گفتم‌: آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ، اسیر و دستگیر شده اند سخت نگیرید و آنها را از شکنجه، معاف دارید و آنها را آزاد کنید، تا شاید به خاطر این کار خوب، خداوند حال مرا نیک کند و سلامتی مرا به من بازگرداند، و و بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. 👌✔️ 🔶🔹 پدرم خواسته مرا برآورد بسیار مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، و آنها را آزاد کرد. بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد، همین موضوع باعث شد که پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی کنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند، از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم،‌ در خواب دیدم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌸💫 بانوی بزرگ دنیا و آخرت، همراه حضرت مریم علیها السلام ✨و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت که این بانو، مادر همسر تو است. 😳 بی اختیار به یاد امام حسن عسکری💫 علیه السلام افتادم، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه سلام الله علیها🌸💫 عرض کردم: از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم.😭😭 فاطمه سلام الله🌸💫 فرمود: اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند، را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری💫 علیه السلام روشن شود. . ادامه دارد....
روزها از پی یکدیگر می‌گذرند، ملیکا زیباترین روزهای زندگی اش را کنار جوانِ جوانمرد می‌گذراند، جوانی که نور را در چهره اش می‌توان دید، جوانی که او را با نام های زیبا صدا می‌زند؛ نرگس، سوسن، حدیثه، صیقل، ریحانه؛ نام های گل های بهاری؛ آیا امام حسن عسکری(ع) آغاز فصل تازه را مژده میدهد؟ فصل نور و گرما و بهار را؟ جوان به اتفاق همسر خود به منزل پدر نقل مکان می‌کند. پدر از دیدن آن ها شادمان است. از دیدن که آسمان او را برگزیده تا کودکی را به جهان هدیه کند. بانویی شایسته ی کشیدنِ بار امانت؛ «و به زودی خطرها او را فرا خواهد گرفت». . بهبودی از جسم و تن (ع) رخت بسته. زهر جانگداز درسراسر بدن پاکش پراکنده شده و جسم را نحیف و ناتوان کرده، امام در بستر احتضار است... و ، و مردی را دوست دارند که بیست سال میان آنها زیسته و قلبش به عشق آنها تپیده. اشک ها بر گونه جاریست... از اتاق مجاور ناله دلخراشی به گوش می‌رسد... امام هادی(ع) به خاک سپرده می‌شود. مدتی میگذرد... اینک آرامش به سامرا برگشته... (ع) به شدت تحت نظر است و باید هفته ای دوبار(دوشنبه و پنج شنبه) ناگزیر در کاخ خلافت حضور یابد. بسیاری از مردم از پیش گویی امام حسن عسکری(ع) درباره (ع) آگاهند. از سوی دیگر رابطه امام با مردم به تدریج از طریق نامه ها و گفتگو با نمایندگان مورد اعتمادش شکل می‌گیرد. رفتار امام، مهیا ساختن جامعه برای پذیرفتن امامی است که سالهای آینده از دیدگان پنهان خواهد شد. خانه امام به دژی محاصره شده می‌ماند. تنها حکیمه(عمه امام) با او و در خدمت اوست. به سبب هراس از نیروهای امنیتی کسی را جرات دیدار با امام نمانده است. نیز در حقیقت چشم به انتظار موعود است؛ پسری که طبق فرموده برادرش، زمان به دنیا آمدنش به درازا کشیده است... . ادامه دارد...