eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 قدرت و لذتی مضاعف
🌷🌷🌷🌷🌷 اگـه میخواهی محبوب‌خداشوی گمنام‌باش؛ ڪارڪن‌برای‌خدا، نه ‌برای‌معروفیت👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶۰ *═✧❁﷽❁✧═* بی تاب یک نگاه دیگر به آن دختر🧕 شده بو
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۱ *═✧❁﷽❁✧═* در یکی از روستاها ی اطراف بم بودم که خبر شروع جنگ📛 را شنیدم. با شنیدن این خبر به تهران آمدم و همراه با دکتر صادقی که در بندر عباس با او آشنا شده بودم و آقای زندی و برادر جرگویی و دو نفر از امدادگران دیگر راهی🚶‍♀ جنوب شدیم اول به جبهه ی غرب رفتیم اما سه روز بیشتر آنجا نماندیم چون به ما گفتند در جنوب بیشتر به ما نیاز💪 دارند. به اندیمشک رفتیم. وقتی رسیدیم، نیروگاه برق را زده بودند و همه جا پر از دود بود. با دیدن 👀آن وضعیت از گروه خواستم به دزفول برویم و شب را آنجا بگذرانیم. گروه هم موافق بودند✅ اما کسی را به پایگاه وحدتی دزفول راه نمی دادند❌فقط نیروهای ارتش در آنجا مانده بودند. زن ها و بچه ها👧👶 را از شهر خارج کرده بودند. به عمویم زنگ زدم. به کمک او توانستیم شب را در دزفول بمانیم. شب وحشتناکی😰 بود. تمام وجودم را ترس و دودلی فرا گرفته بود. از دودلی که به آن گرفتار شده بودم بدم میامد😖دلم میخواست زودتر تصمیم بگیرم. با خودم میگفتم کاش به حرف دایی ام گوش👂 داده بودم و به جبهه نمی امدم. آخر فقط دایی ام مرا از سختی های جنگ می ترساند و می گفت: احساساتی شده ای، جنگ به این سادگی ها نیست👌 کشته شدن دارد، مفقود شدن دارد، اسارت🙌 دارد. ولی حرف آخر را مادرم زد. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
به نیت حسین معز غلامی ۳ صدتا صلوات هدیه می کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙⭐️🌙⭐️ مبارکه ی توبه آیه ۱۲۲ 🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 👈وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ . 👈سزاوار نيست كه همه ى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دسته اى كوچ نمى كنند تادر دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش باز گشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند. 👌 در برنامه ريزى و مديريت ها، جامع نگر باشيم تا توجّه به مسئله اى سبب اخلال در مسائل ديگر نباشد. «ما كان المؤمنون لينفروا كافّة» - هجرت، ملازم ايمان است. يا براى دفاع از دين، هجرت كنيد، يا براى شناختِ دين.«فلولا نفر من كلّ فرقة» - بايد از هر منطقه، افرادى براى شناخت اسلام به مراكز علمى بروند تا در همه مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد.«من كل فرقة طائفة» - فقه، تنها فراگيرى احكام دين نيست، بلكه همه ى معارف دينى قابل تحقيق، دقّت و ژرف نگرى است. «ليتفقّهوا فى الدّين» 🌙⭐️🌙⭐️
🦋⃟📸  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ❤️ سر【فدای】قدمت ای مَه کنعانی من قَدَمی ‌رنجه ‌کن ای‌ دوست ‌به【‌مهمانی】من عمرمان رفت به 【تکرار】نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد از دست‌【مسلمانی】من 😞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم...🏝 ⚘وَ ارْمِهِمْ یَا رَبِّ بِحَجَرِكَ الدَّامِغِ وَ اضْرِبْهُمْ بِسَیْفِكَ الْقَاطِعِ وَ بَأْسِكَ الَّذِی لاَ تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ و اى خدا به سنگ درهم کوبنده ات آن ها را سنگباران کن. و با شمشير بُرنده ات، و سختی و عِقابى كه از قوم بدکار هرگز بر نگردانى، آنان را بزن.⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
🌷🌷🌷🌷🌷 بدانيد! اين دنيا نيست. اين دنيا قفس مؤمن و بهشت كافر ميباشد. مؤمن در اين دنيا بايد سختي بكشد. بايد خودمان را براي سراي هميشگي آماده كنيم. هر كس در اين دنيا داشته باشد و باشد، پيروز است. بايد جان را فدا كنيم و يا پيام شهيدان و حسينيان را به گوش عالم برسانيم👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
به نیت حاج حمید تقوی ۴ صدتا صلوات هدیه می کنیم✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅آیه‌ ای از سوره بروج 📖وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ...[بروج/۱] 🔸سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است. 🔹ابن عباس نقل می کند؛ رسول خدا آیه ی (والسماء ذات البروج) را تلاوت نمودند آنگاه فرمودند: ای ابن عباس! آیا چنین می پنداری که خداوند به آسمان دارای برجها سوگند یاد کند ومنظورش همین آسمان ظاهری وبرجهای آن باشد. عرض کردم یا رسول الله پس معنای آیه چیست؟ 🔹 رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: اما منظور از آسمان من هستم، ومنظور از برجها. امامان بعد از من می باشند که نخستین آنها علی (علیه السلام) است وآخرین آنها مهدی موعود (علیه السلام) است. 📚اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲۳ السلام
🖼 ◾️ نسیمی می‌وزد، پرچم چونان پروانه می‌چرخد / و باران می‌شود بر گونه‌ها صد دانه می‌چرخد ◽️ نگاه زائران خیره به سمت پنجره فولاد / و بر لب‌های آنان العجل مستانه می‌چرخد 🔘 ؛ ویژهٔ شهادت
🖼 ؛ 🗓 ما غرق فتنه‌ایم دعا کن برای ما... 🙏 یااباصالح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ اگه بهت بگن فقط دو روز دیگه قراره زنده باشی بهتره چیکار کنیم؟! 🔸 پاسخ امام صادق علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶۱ *═✧❁﷽❁✧═* در یکی از روستاها ی اطراف بم بودم که
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۲ *═✧❁﷽❁✧═* مادرم گفت: داداش اصرار نکن بگذار، با خیال راحت برود🚶‍♀ پدرم هم می دانست وقتی میگویم می خواهم بروم ، حتما به تصمیمم فکر 😇کرده ام. من به خاطر وظیفه ای که احساس کرده بودم، آمده بودم. به خدا توکل کردم👌 فاطمه ادامه داد: صبح روز بعد، از آن همه شک و ترس اثری نبود. بمباران تمام نشده بود ولی من دیگر نمی ترسیدم❌برای رفتن به خرمشهر آماده شدیم. بالاخره با بی میلی با نوک انگشتان دو لقمه ای را که سهم مان بود خوردیم😋 نگهبان در را باز کرد و کاسه را برد. یک ساعت ⌚️بعد نگهبان در را برای پنج شش دقیقه به منظور استفاده از سرویس بهداشتی🚽 باز کرد. به کمک همدیگر به سرعت همین طور که لباس هایمان به تنمان بود مقنعه و مانتوی خونی مان را شستیم. میخواستیم وضو داشته باشیمکه نگهبان پرید داخل دستشویی🚽 و دوباره یالا سرعه سرعه راه انداخت. برای اینکه مقنعه و لباس های خیسمان که هنوز ازشان خونابه میچکید، خشک شوند راه می رفتیم🚶‍♂ و لباس ها را در تنمان باد میدادیم و حرف ها و دل نگرانی ها و نگفته هایمان را میگفتیم. سرباز در را با عصبانیت😡 باز کرد و قیافه تهاجمی به خود گرفت و کفت: یا مجوسیات ماتدرن انتن مساجبین. اهنا العراق، تمشن؟ تحچن؟ کل شی ممنوع.( مجوس ها مگر نمیدانید شما زندانی هستتید. اینجا عراق است راه می روید؟ حرف می زنید❓ همه چیز ممنوع) ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا