بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_حجر_آیه_۴۹
#آمرزش_خدا_توام_با_مهربانی
ای پیامبر صلی الله علیه وآله, بندگانم را آگاه کن که من آمرزنده و مهربانم.
پس هر کس گناهی مرتکب شده توبه کند تا این نعمتها نصیب او گردد
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم💖
ای ماه در آسمان به دنبال توایم
ما بی خبر ازجهان به دنبال توایم
از مسجد سهله دور هستیم ولی
در مسجد جمکران به دنبال توایم
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرجـ
سلام مولای ما
🏝سلامتی؛
ارمغانِ سلام است!
و تـــو؛ جلوهی تمام و کمالِ سلام!
سَلامِ بر سلام؛
نورٌ علیٰ نور است
برای آنان که به تلالؤ
پسِ پردهات نیز، دلگرمند...
سلام بر تـــو
حضرت صاحب دلم؛🏝
⚘وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ،
و او را در جايگاه ستوده اي كه گذشتگان و آيندگان به آن رشك برند برانگيز⚘
📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌷🌷🌷🌷🌷
اگر خـواستی #زندگی کنی، باید
منتظر #مرگ باشی! ولی اگر #عاشق
شدی ، دوان دوان سمت #فدا شدن
در راه #معشوق میروی !
این خاصیت کسانی است که در
فکر #جاودانه شدن هستند ...👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۰ *═✧❁﷽❁✧═* سوار ماشین آمبولانس🚑 تویوتای نویی شدیم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۹۱
*═✧❁﷽❁✧═*
درمانگاه شلوغی بود. همهی مراجعین و کارکنان برای تماشا🙄 از درمانگاه بیرون آمده بودند. نمیدانم🤔 ما را به چه عنوانی معرفی کرده بودند. بعضی از آنها با غیظ و غضب😠 و بعضی دیگر شاد و سرمست به ما خیره شده بودند. هرکس به درجهی مستیاش مشتی، لگدی، سنگی به سمت ما پرتاب میکرد.
آنها هم با ناسزا و دشنام ✊و رفتارهای ناپسند ما را بدرقه کردند. اما در میان این جمعیت آدمهای محزون و متعجب هم بودند. نمیدانم آیا اسیر گرفتن چهار دختر، تا این حد میتوانست افتخارآفرین باشد؟ این حجاب🧕 بیشتر از آنچه برایشان معنی دینی داشته باشد معنی سیاسی و استراتژیک داشت.
فاطمه گفت: میخوای دکتر👩⚕ تو را هم ببینه؟
گفتم: نه، من همون چهار تا لوموتیل دلم را آروم کرده. حوصلهی سؤال و جواب ندارم☹️
فاطمه و مریم پیش دکتر رفتند. فاطمه که برگشت گفت: دکتر بیشتر از آنکه از وضعیت بیمار بپرسد مشتاق اخبار جنگ 📛است. مدام میپرسید شما را چرا گرفتهاند؟ کجا گرفتهاند؟ کِی گرفتهاند❓
از اوضاع ایران میپرسید. بعد هم بدون اینکه از وضعیت مریم بپرسد به او سرم وصل کرد.
یک ساعت⌚️ در آن درمانگاه منتظر بودیم. دکتر هر چند دقیقه یکبار سؤال جدیدی برایش مطرح میشد و دوباره فاطمه را سؤالپیچ میکرد. هنوز همه بیرون بودند و با همان فضاحتی که از ما استقبال کرده بودند بدرقه شدیم. حلیمه از برخورد مردم خیلی متأثر و مغموم شد. گریه کرد😭 و گفت: به چه گناهی با ما اینگونه رفتار میکنند؟ بیحرمتی به این اندازه؟ مگر ما دو تا کشور مسلمان نیستیم؟ مگر ما خواهر دینی آنها نیستیم❓
فاطمه گفت: یادتون نره اینجا سرزمین کوفه و کربلا🕌ست. همان جایی که اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را به اسیری در شهر چرخاندند و به آنها بیحرمتی کردند
اگر به ما محبت💞 میکردند باید تعجب میکردیم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_حجر_آیه_۸۸
#نکته_مهم_در_شیوه_برخورد_با_دشمنان
ای محمد صلی الله علیه وآله; هرگز چشم خود را به نعمتهای مادی که به گروههایی از کفار داده ایم ندوز
و از هدایت نشدن و ایمان نیاوردن مشرکان غمگین مباش
و بالهای مهر و محبت خود را برای مومنان بگستر
تا از پراکندگی و گزند دشمنان در امان باشند و گرمی محبت تو را دایما لمس کنند.
سلام مولای ما
🏝غمانگیزترین نقطه دنیا
صبحیست که
بی یاد دوست
آغاز شود.
سلام صمیمیترین رفیق🏝
⚘وَ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ، وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
و بر علي امير مؤمنان و وارث رسولان و پيشواي نيكان با چهره هاي درخشان و سرور اوصياء و برهان پروردگار جهانيان درود فرست⚘
📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#مولایمن
🍂می خواستم که قصّه حُسن تو سرکنم
با این بهانه شام فراقت سحر کنم...
🍂پایان مگر برای شب انتظار نیست؟
جانم به لب رسید چه خاکی به سر کنم...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شهید_مصطفی_چگنی
🌷🌷🌷🌷🌷
هر کس مهر امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در دل نداشته باشد
مطمئن باشد اگر در زمان یکی از امامان معصوم علیه السلام هم باشد مهر آنها را در دل نخواهد داشت👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#حلالت_نمیکنیم
#تنفیذ_سیزدهم
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🏝ذیالحجّه بعد از
این همه اتفاق زیبا
فقط آمدن تو را کم دارد.
تو بیایی و از این به بعد
ذیالحجّه را
نه فقط به خاطر «غدیر»،
نه تنها برای «مباهله»،
نه فقط برای نازل شدن «هَل اتی» و...
بلکه برای آمدن تو
نیز جشن بگیریم.
🏝بگذار قشنگترین حُسن ختامِ
این سال قمری، آمدن تو باشد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۱ *═✧❁﷽❁✧═* درمانگاه شلوغی بود. همهی مراجعین و کا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۹۲
*═✧❁﷽❁✧═*
هنوز یک ساعتی⌚️ از آنجا دور نشده بودیم که کنار یک قهوهخانه سرراهی توقف کردند.
ما با قیافههای خسته و ژولیده و مریض🤕 هرچه اصرار کردیم که میل به هیچ غذایی نداریم و داخل ماشین میمانیم قبول نکردند و گفتند: لازم اتگعدن علی الطاولة حتی لو ما اتریدون لو تاکلن شی. (باید بیایید سر میز بنشینید، حتی اگر نخواهید چیزی بخورید👌)
چند میز مستطیل شکل شش نفره در آن قهوهخانهی فرسوده و کثیف چیده شده بود. ما چهار نفر در یک ضلع میز بغل هم و آن دو نفر در دو ضلع دیگر میز نشستند. چهار پرس غذا شبیه کباب 🍖بره روی میز گذاشتند. آن دو با ولع دهان باز میکردند و نمیدانم این لقمهها را درسته به کجا میفرستادند😳 گاهی استخوانی را گاز میزدند و نیمهی دیگر را تعارف میکردند.
شبیه گرگهای🐺 آدمخوار بودند. بیاراده توجهم به آنها جلب شده بود. راستش ترسیده بودم😰
فاطمه که متوجه نگاه وحشتزده و خیرهی من شد، گفت: بیخیالشون شو.
گفتم: میترسم پرس بعدیشان ما باشیم، یا ما را به عنوان دسر بخورند😋
بعد از اینکه با فشار آب💦 لقمههای در راه مانده را به شکمبههای چرمی فرستادند، دستها را به پشت سیبیلهای خیس خود مالیدند و گفتند:
- یالّا روحن. اسرعن. (یالّا بروید🚶♀ عجله کنید.)
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️