4_310226054725763578.mp3
765.4K
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣ اینکه لذت نبری از خداااا....
يه فاجعه اس😔
🔻چرا ما نمی تونیم، مثل رفیق های خدا....
ازش لذت ببریم
و باهاش شاد باشيم؟؟👇
💠آیت الله بهجت (ره):
🔸تکان میخوری بگو *یا صاحب الزمان*
🔸مینشینی بگو *یا صاحب الزمان*
🔸برمیخیزی بگو *یا صاحب الزمان*
*صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاریام کن*
👈 شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک *یا صاحب الزمان*"بعد بخواب.
🍃شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمیتوانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی.
🔻و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم میمانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند."
🔺سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج).
🤚السَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللَّهِ في ارضه.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۴ *═✧❁﷽❁✧═* اماخواهرها🧕 من مأمور به پرسیدن یک سؤال
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۲۵
*═✧❁﷽❁✧═*
یک روز از پشت دریچه ، پسری 🧑نسبتا کم سن وسال را دیدیم که قدش تا کمر عدنان بود وبه پر و پای او می پیچید . سریک قوطی🥫 بین دستهای کوچک پسر بچه و دست های پهن عدنان کشمکش بود ، او به قوطی آویزان شده بود و التماس و خواهش 🙏می کرد و عدنان با لگد و تشر جواب می داد و چیزی از داخل قوطی بر می داشت و به دهان می گذاشت . دلم ❤️می خواست پنجره را می شکستم و زورم را به زور آن پسر اضافه می کردم اما در و پنجره به رویمان بسته بود .
دیدن 👀آن پسر بچه برایمان خیلی عجیب و پرسش بر انگیز بود اما هرچه بود لباس👕 برادران را بر تن داشت مریم می گفت :
- نگاه کن ، نگاه کن ! دارن می آن سمت ما😳
هرچه به ما نزدیک تر می شدند پسر بچه خوشحال تر و خندان تر😊 و پرزورتر می شد تا اینکه وقتی به پشت در سلول ما رسید قوطی را از دست عدنان چنگ زد . چهار نفرمان آمدیم پشت پنجره تا ببینیم چه خبر است . در 🚪اتاق باز شد پسر گفت :
- اسم من قنبر است . بچه های مجروح بیمارستان برایتان کمپوت🥫 فرستاده اند . آنها فهمیده اند شما هم دو ماه🌙 در بیمارستان بستری بوده اید ، می خواستند بیایند عیادت شما اما خلاصه ببخشید این قوطی پر بود ، توی راه خالی شد🙊
وجود سید بزرگوار، حاج آقا ابوترابی فضای اردوگاه را بسیار تلطیف کرده بود . حتی عراقی ها متوجه عظمت نگاه و رفتار😍 او می شدند ، عبای خود را روی سر همه کشیده بود و همه را زیر این عبا جا داده بود اما در عوض سر خودش در تیررس همه ترکش ها و رنج ها و دردها بود .
مرد بزرگی که درد 🤕می کشید اما دلداری می داد . گویی تکه ای از خدا بود که بر روی زمین جا مانده است .
عدنان فقط روز اول غذا 🍲را به اتاق ما آورد اما به اصرار ما روزهای بعد غذا را یک اسیر ایرانی به همراه عدنان می آورد کاملا اتفاقی متوجه شدیم...😇
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤یافاطمه من عقده دل وانکردم
گشتم ولی قبرتوراپیدانکردم😭
#نوحه
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_حدید--۲۳
آنچه که از دست داده اید غمگین نشوید و به آنچه خداوند به شما داده بیش از حد شاد و دلبسته نباشید.
( زیرا همه می آیند و می روند و این برخورد درست شماست که به یادگار می ماند)
و خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد.
السلام علیک یا صاحب الزمان💙
اول صبح سلامت میدهم آقا
و منتظر جواب سلامی از سوی شما
که واجب است...
‹اللهم عجل لولیڬ الفرج به حق حضرت مادر›
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#ایام_فاطمه