eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_310226054725763578.mp3
765.4K
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣ اینکه لذت نبری از خداااا.... يه فاجعه اس😔 🔻چرا ما نمی تونیم، مثل رفیق های خدا.... ازش لذت ببریم و باهاش شاد باشيم؟؟👇
💠آیت الله بهجت (ره): 🔸تکان می‌خوری بگو *یا صاحب الزمان* 🔸می‌نشینی بگو *یا صاحب الزمان* 🔸برمی‌خیزی بگو *یا صاحب الزمان* *صبح که از خواب بیدار می‌شوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری‌ام کن* 👈 شب که می‌خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک *یا صاحب الزمان*"بعد بخواب. 🍃شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمی‌توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی. 🔻و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می‌مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند." 🔺سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج). 🤚السَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللَّهِ في ارضه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۴ *═✧❁﷽❁✧═* اماخواهرها🧕 من مأمور به پرسیدن یک سؤال
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۲۵ *═✧❁﷽❁✧═* یک روز از پشت دریچه ، پسری 🧑نسبتا کم سن وسال را دیدیم که قدش تا کمر عدنان بود وبه پر و پای او می پیچید . سریک قوطی🥫 بین دستهای کوچک پسر بچه و دست های پهن عدنان کشمکش بود ، او به قوطی آویزان شده بود و التماس و خواهش 🙏می کرد و عدنان با لگد و تشر جواب می داد و چیزی از داخل قوطی بر می داشت و به دهان می گذاشت . دلم ❤️می خواست پنجره را می شکستم و زورم را به زور آن پسر اضافه می کردم اما در و پنجره به رویمان بسته بود . دیدن 👀آن پسر بچه برایمان خیلی عجیب و پرسش بر انگیز بود اما هرچه بود لباس👕 برادران را بر تن داشت مریم می گفت : - نگاه کن ، نگاه کن ! دارن می آن سمت ما😳 هرچه به ما نزدیک تر می شدند پسر بچه خوشحال تر و خندان تر😊 و پرزورتر می شد تا اینکه وقتی به پشت در سلول ما رسید قوطی را از دست عدنان چنگ زد . چهار نفرمان آمدیم پشت پنجره تا ببینیم چه خبر است . در 🚪اتاق باز شد پسر گفت : - اسم من قنبر است . بچه های مجروح بیمارستان برایتان کمپوت🥫 فرستاده اند . آنها فهمیده اند شما هم دو ماه🌙 در بیمارستان بستری بوده اید ، می خواستند بیایند عیادت شما اما خلاصه ببخشید این قوطی پر بود ، توی راه خالی شد🙊‌ وجود سید بزرگوار، حاج آقا ابوترابی فضای اردوگاه را بسیار تلطیف کرده بود . حتی عراقی ها متوجه عظمت نگاه و رفتار😍 او می شدند ، عبای خود را روی سر همه کشیده بود و همه را زیر این عبا جا داده بود اما در عوض سر خودش در تیررس همه ترکش ها و رنج ها و دردها بود . مرد بزرگی که درد 🤕می کشید اما دلداری می داد . گویی تکه ای از خدا بود که بر روی زمین جا مانده است . عدنان فقط روز اول غذا 🍲را به اتاق ما آورد اما به اصرار ما روزهای بعد غذا را یک اسیر ایرانی به همراه عدنان می آورد کاملا اتفاقی متوجه شدیم...😇 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤یافاطمه من عقده دل وانکردم گشتم ولی قبرتوراپیدانکردم😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم --۲۳ آنچه که از دست داده اید غمگین نشوید و به آنچه خداوند به شما داده بیش از حد شاد و دلبسته نباشید. ( زیرا همه می آیند و می روند و این برخورد درست شماست که به یادگار می ماند) و خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد.
السلام علیک یا صاحب الزمان💙 اول صبح سلامت میدهم آقا و منتظر جواب سلامی از سوی شما که واجب است... ‹اللهم عجل لولیڬ الفرج به حق حضرت مادر›