او روزی خواهد آمد...
〰〰〰〰〰〰〰〰
منتظر باشید بتها، یک نفر خواهد رسید
از تبار بت شکنها، با تبر خواهد رسید
باز برپا کرده اید این روزها بتخانه را
چون نمیدانید ابراهیم سرخواهد رسید
دیر آمد با نیامد فرق دارد، انتظار
گرچه عمر نوح باشد باز سر خواهد رسید
زیر پای کینهی اهل ستم له میشوند
پاسبانِ لالههایِ خون جگر خواهد رسید
این شب یلدای دوری از امام عاشقان
گرچه طولانی ست، اما تا سحر خواهد رسید
ابرها آمادهی باریدن رحمت شوید
از حضور حضرت باران خبر خواهد رسید
در زمین سینهها، بذر صبوری کاشتیم
باغبان ها همتی، فصل ثمر خواهد رسید
قصههای کودکی پایان خوبی داشتند
عاقبت آن مرد روزی از سفر خواهد رسید
〰〰〰〰〰〰〰〰
اندکی صبر سپیده سر خواهد زد
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
#سلام_امام_مهربان_زمانم 🌷
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه میخواهد؟
تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد
#اللهم_عجّل_لولیڪ_الفرج
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
⭕️ قتل نفس زكيه
🔹 كشته شدن «نفس زكيه» كه فردی بیگناه و پاک است، از ديگر نشانه هاى ظهور است كه در روايات اهل سنت و شيعه از آن نام برده اند.
🔸 ابن ابى شيبه از پيامبر نقل میكند: «مهدى ظهور نخواهد كرد، مگر آنكه نفس زكيه كشته شود؛ پس آن هنگام آسمانيان و اهل زمين بر آنان (قاتلها) غضب میكنند و به دنبال آن، مردم به حضور مهدی آيند... و او زمين را پر از عدل و داد میكند.»
📚 ابن ابى شيبه، المصنّف، ج ٨؛ «كتاب الفتن»، ص ۶٧٩؛ درسنامه مهدویت، جلد ١، ص ٩٣
#مهدویت_در_نگاه_اهل_سنت ٢٢
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🔰تنها راه خلاصی از گرفتاریها
📌آیت الله بهجت(ره):
راه خلاص از گرفتاریها منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
نه دعای همیشگی و لقلقه زبان و صِرف گفتن «عَجلْ فَرَجَهُ؛
در فرج او تعجیل فرما»،
بلکه دعای با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه.
🔻در محضر بهجت، ج۲، ص۳۴۷
-------------------------------------
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 یه خبری هست!
🔻 شاید به همین سادگی اتفاق بیفتد ..
#تصویری
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#داستان_واقعی
#قصه_دلبری
#قسمت_۲۳
*═✧❁﷽❁✧═*
ظاهراً با حاج محمود سروسّری داشت.
رفت🚶 وبا او صحبت کرد.
نمی دانم 🤔چطور راضی اش کرده بود.
می گفتند تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده❌
قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده برویم داخل .
فردا ظهر طبق قرار رفتیم
و واردشدم.
اتاق روح داشت.
می خواستی همان وسط بشینی و زار زار گریه 😭کنی.
برای چه, نمی دانم!
معنویت موج می زد.
می گفتند چندین سال🗓 , ظهر تاظهر در🚪 چوبی این اتاق باز می شود,
تعدادی می آیند روضه
می خوانند واشکی می ریزند
و می روند✅
در قفل🔒 می شد تا فردا.
حتی حاج محمود , مستمعان را زود بیرون می کرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت وگناه👹 پیش نیاید.
انتهای اتاق دری باز می شد
که آنجا را آشپزخانه کرده بود.
به زور دونفر می ایستادند پای سماور وبعد از روضه چایی☕️ می دادند.
به نظرم همه کاره ی اونجا
همان حاج محمود بود👌
از من قول گرفت به هیچ کس نگویم که امده ام اینجا.
درآن آشپزخانه پله هایی آهنی بود که می رفت روی سقف اتاق. شرط دیگری هم گذاشت :
(نباید صدات بیرون بیاد🚫) خواستی گریه کنی یه چیزی بگیر جلوی دهنت!)
بعد از روضه باید صبر می کردم همه بروند وخوب که آب ها از آسیاب افتاد, بیایم پایین.
اوایل تا آخر روضه آنجا نشستم طبق قولی که داده بودم.✅
چادرم را گرفتم جلوی دهنم تاصدای گریه ام 😭بیرون نرود.
آن پایین غوغا بود.
یک نفر روضه را شروع کرد
باء بسم الله را که گفت,
صدای ناله بلند 🗣شد.
همین طور این روضه دست به دست می چرخید.
یکی گوشه ای از روضه ی قبلی را می گرفت و ادامه می داد. گاهی روضه در روضه می شد.
تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم😳
حتی حاج محمود در آشپزخانه همان طور که چای ☕️می ریخت با جمع هم ناله بود😭
نمی دانم به خاطر نفس روضه خوان هایش بودیا روح اتاق,
هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم👌
توصیف نشدنی بود.
فقط می دانم صدای گریه ی آقایان تا آخر قطع نشد❌
گریه ای شبیه مادر جوان از دست داده.
چند دقیقه ⏳یک بار روضه به اوج خود رسید وصدای سیلی هایی که به صورتشان می زدند
به گوشم👂 می خورد.
پایین که آمدم به حاج محمود گفتم:( حالا که این قدر ساکت بودم اجازه بدین فردام بیام🙏) بنده خدا سرش پایین بود.
مکثی کرد 😶و گفت:
(من هنوز خانم خودم را نیاوردم اینجا!
ولی چه کنم?)
باورم نمی شد قبول کند.
نمی رفت🚫 از خدام تقاضای تبرکی کند.
می گفت:( آقا خودشون زوار رو می بینن.
اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن!)
معتقد بود:
(همون آب سقاخانه ها ونفسی که توی حرم
می کشیم ,همه مال خود آقاست✅)
روزی قبل از روضه ی داخل رواق, هوس چای ☕️کردم.
گفتم:(الان اگه چای بود,
چقدر
می چسبید😍)
هنوز صدای🗣 روضه می آمد
که یکی از خدام دوتا چای برایمان آورد خیلی مزه داد😋
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
💝🕊💝🕊💝🕊💝