8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آرزوی خوده حاج اصغر محراب بود
همونطوری که خواست خودش بود انجام شد.
خدا صدای عزیز دلش رو میشنوه
حاج اصغر محراب تو ۲۵ سالگی دل به خدا باخته بود. یک خواسته داشت فقط از خدا خواسته بود فردای محشر جلو امام حسین و فرزندان شهیدش آقا علی اکبر و آقا علی اصغر و طیار بهشت آقا ابوالفضل ع با بدنی متلاشی و قطعه قطعه حاضر بشه.
همین هم شد روز ۲۹ دیماه ۶۵، هواپیمای جنگنده عراقی با سرعتی مافوق صوت آسمان شلمچه رو در نوردید و با شلیک یک موشک ، پیکر سردار محراب را تکه تکه کرد تا او فردای محشر با سرافرازی خدمت سیدالشهدا ع محشور گردد.
🌷محمودکاوه سفیرآستان امام رضاع🌷
#یادگاری
🔰 سردار شهید علی اصغر حسینی محراب در کنار سایر همرزمان، رود کارون، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵
شهید کاوه از همان ابتدابه ساکن از میان درس و بحث علما بر خواست.
او درس اخلاق و مبارزات را نزد مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ایی و سپس شهیدان سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و کامیاب فرا گرفت ،در فراگیری علوم دینی همتی والا داشت و پدرش او را در کودکی به مدرسه علمیه مشهد فرستاد و همزمان در مکتب خانه قرآن را کامل فرا گرفت و به زیبایی تلاوت میکرد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️
تقدیم به برادر کوشاوزحمتکش آقای سید رضا ریحانی بپاس زحمات وخدمات بیدریغ ومداوم ایشان
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
آن کس که بود راس امورخدمات همواره کشد رنج وعذاب وزحمات
آن عنصرفعال بود ریحانی ازبهرسلامت وجودش صلوات
کس چو ریحانی بنا شد مرد کار. زانکه او از کار ننماید فرار
روز وشب درکاروفعالیت است مظهرایثارو والاهمت است
اوبسی زحمتکش است وسختکوش ازبرای کاردرجوش وخروش
اهل کارودشمن بیکاری است خصم جان سستی بی عاری است
نزد آن وارسته والاتبار
خوردن وخوابیدن است بی اعتبار
درهمه احوال حتی وقت خواب مشکل افراد را گویدجواب
نزد او دشوارها دشوار نیست
ز آنکه اورا وحشتی ازکارنیست
اوندارد بیم ازبیل وکلنگ
بلکه بیکاری برای اوست ننگ
کاراوکم ازنثارخون نیست
بیم اوازبردن فرغون نیست
گر دخالت کس کند درکاراو
سخت دیگرگون شود رفتاراو
زآنکه کارش بسته است باجان او هست یارش پاکت سیمان او
خشمگین است او زافراد فضول ازدخالتهای بیجا بس ملول
اوسلاحش جزکلنگ وبیل نیست فکرروز جمعه وتعطیل نیست
قلب دشمن راشکافدچون فشنگ چون بدست خویشتن گیرد کلنگ
روز وشب باشد بسطح پادگان
درپی انجام کارخود روان...
خدمتی اوکرد آشپزخانه را
تانمودآباد آن ویرانه را
روزها دررنج وشبها درعذاب
درپی انجام طرح فاضلاب
تاکه کارا نیکی انجام شد
گرم کار مسجد و حمام شد
گرازاوفرماندهی تقدیرکرد
خوب کردافسوس قدری دیرکرد
برنیایداز کسی تقدیراو
این نباشدباعث تغییر او
زانکه تقدیرخدا اورابس است
اونه حاجتمند تقدیر کس است
لطف حق همواره باشدیار او
زانکه باشدچون عبادت کاراو
والسلام
(غلامحسن عطاران ).
دهم آذر ماه شصت و چهار
این شعر در زمان حیات شهید کاوه و پس از اهدا حکم تقدیر سروده شده و به نظر ایشان رسیده است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️
بسم الله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تدبیر و نظارت شهید کاوه بر لشکر
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام یک شب ساعت 2/5 ازنیمه شب گذشته بودشهیدمحمودزنگ زد گفت:سریع بیا فرماندهی، بانگرانی زیاد و عجله لباس پوشیده و رفتم خدمتشون ،گفتم آقا امری بوده، گفت: میخواهم آمارغذای تحویلی به رده های مختلف روبا خودت بیاری
گفتم دارم ، به آقای خرمی گفت: حسن آقا ماشین رو روشن کن بریم باخودم گفتم این وقت شب بخت از کدوم مسئول برگشته؟!
گفت: بریم سالن غذاخوری و سمت بچه های موتوری وخدمات رفتیم سطل زباله رو می گشت که مقدارغذایی که دور ریخته بودند ببیند الحمدالله درآن دو جا ما خودمون تسلط داشتیم سپس به بهداری، گردان حضرت رسول ص، اطلاعات، طرح وعملیات واکثر مکانها رو رفتیم گفت مرحوم فسنقری مدیر داخلی رو بگوییدبیاد تعداد 50 نفر غذا دریخچال و تعدادی در سطل زباله ریخته بود آمارغذای تحویلی راخواستم گفتم 250 نفر به فسنقری گفت: برادرروزقیامت این همه اسراف جواب دارد چرا سه برابرغذای مورد نیاز غذا میگیری به بنده ماموریت داد شخصا تعداد نیرو هر رده را بررسی و30% ازسقف نیروی موجود غذا بدید و ما اینکار رو کردیم کل غذای پادگان به نصف رسید وهیچکس غذاظهر برای شام نگه نمیداشت دقت ونظارت ایشون بی نظیربود.
نویسنده؛جانباز شهید بسیجی حاج مهدی نیکوروش
⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️
بسم الله
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زحمات شهید کاوه و رزمندگان در غرب کشور
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
یک در گیری داشتیم در منطقه محمد شاه که بنده هم همراه شهید کاوه وبقیه بچه ها بودم و منطقه را پاکسازی میکردیم و شخص شهید کاوه واقعا دلاورانه و جسورانه عمل میکرد و ما روستای محمد شاه را هم آزاد کرده و ضد انقلاب را با هدایت فرماندهی سردار رشید اسلام، قلع و قمع میکردیم که در منطقه محمد شاه پایین شهید کاوه بشدت مجروح شد و در نهایت یک تیم پنجاه نفره به فرماندهی جواد حامد و همراه ۳ دوشیکا و دو آمبولانس شبانه عزم انتقال پیکر مجروح و گلوله خورده شهید کاوه را کردند که بنده هم جزو پنجاه نفر بودم و شهید علی قمی هم در پادگان ماندند و همراه ما نیامدند و ما آنشب چند نوبت درگیری داشتیم هم با پایگاه ارتش و هم ضد انقلاب چون شبها کلا تردد ممنوع بود و بچه های ارتش ما را با ضد انقلاب اشتباه گرفتند که البته از آنجا رد شدیم ولی در درگیری با ضد انقراب مجروح هم دادیم طوریکه یکی از مجروحان ما که نامش یادم نیست گلوله خورده بود نزدیک مخچه اش و سر مرمی رفته بود توی گوشتش و ته مرمی از گوشت بدش زده بود بیرون با اینچنین شرایطی جان شهید کاوه را نجات دادیم.
این روایت را جهت اصلاح خاطره یکی از رزمندگان گفتم که اشتباهاتی در آن بود اولا پنجاه نفر بودیم و دوم شهید قمی نیامدند و ......خلاصه من از قدم به قدم جنگ کردستان و شهید کاوه ادله و سند دارم که چه اتفاقی افتاده و متاسفانه بعضی ها چون مطلع نیستند اشتباه خاطره گویی میکنند.
آیا میتوانند بگویند در جاده مهاباد بوکان چه اتفاقی افتاد و یا در خلیفان و یا کی پادگان های پسوه و جلدیان را آزاد کرد و چگونه بود و چه کسی از کنار کارخانه قند پیرانشهر و همراه رزمندگان بیست و دو روز پیاده روی کردند و قدم به قدم جنگیدند.
ما روی جنگ کردستان بحث داریم، روی عملیاتهای کردستان و شهید کاوه از روی نقشه و مستند و کف جاده و گردنه به گردنه و شهر به شهر و کوه به کوه بحث داریم
کردستان آزاد نشد و آرام نگرفت مگر به سلحشوری و شهامت و فرماندهی محمود کاوه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
راوی حاج سید رضا ریحانی
☘☘☘☘☘☘
⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️
تجلیل جانباز شهید حاج مهدی نیکوروش از خدمات و جانبازی های حاج سید رضا ریحانی از یاران قوتمند شهید محمود کاوه
🌼🌼☺️☺️☺️☺️🌼
سلام ودرود خدا بریاران شهید کاوه اوکه حضرت آقا را ایشان فرمانده خود نامید
البته فرمایشات دوستان همه درست وبجاست امایادمان نرودکه ازاون تاریخ سی وچندسال میگذرد و در بیان خاطرات عمدنیست بعلت کهولت سن فراموش کرده ایم امااصل خاطره درست است و برادر عزیزم سیدرضا ریحانی ازاولین نیرو های خراسان بوده که همراه مرحوم عبدی وکاوه درمهاباد و مدرسه داخل شهرحضورداشته وخاطرات بسیارجالبی ازآنجاو مقر تیم ویژه شهداء دارد
هیچوقت یادم نمیرودسفارشات شهیدکاوه بمادرخصوص استفاده ازتجربیات ایشان را والحق والانصاف هر ماموریتی که درحوزه کاری به ایشان داده میشدبدون درنگ خوب انجام میداددرسته کارهای سخت ومشکل روبه ایشون میدادیم هیچ وقت نه نمیگفت برای اولین بار درسطح پادگانهای سپاه اجرای طرح اگو (جمع آوری فاضلاب سطح پادگان )یک اکیپ ازاصفهان آمده بودند برای اجرای طرح مذکور بدلیل اینکه ماموریت باخدمات و مسئول خدمات آقای ریحانی بود کلا یک مجموعه ای جداگانه دراختیارآنان بودبرای استراحت وامورات شخصی آنان ( البته حضوراین اکیپ هیچگونه هزینه ای برای یگان نداشت)
متخصصین اکیپ اعتقاد داشتندکه این پروژه حداقل سه ماه طول میکشدکه باتلاش وکوشش آقای ریحانی ظرف مدت 45روزبه اتمام رسید.
بسیجی حاج مهدی نیکوروش