eitaa logo
ثاقِــب | Sagheb
2.8هزار دنبال‌کننده
908 عکس
125 ویدیو
0 فایل
لحظه‌ای‌عکسِ‌طُ‌رادیدم‌ولی‌از‌آن‌زمان عاشقِ‌دوربینِ‌عکسُ‌عالمِ‌عکاسی‌ام...! • من؟ خانومِ‌سبز... دانشجویِ‌رشته‌عکاسی!📸🤍 • اینجا؟ برای‌انتشارعکسام‌ودفترچه‌خاطراتم🌱 • ماهِ‌زیبایِ‌من..") @mehad133 • جهتِ‌تبلیغات⇦ @Sa_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
قشنگ تࢪیݧ سڪانس دنیا ؟! وقتیه ک عڪاسی میڪنی و مقابل دوࢪبینت میخندݧ🤍(((:
فڪࢪبیهوده‌نیاوࢪبہ‌سَرَم‌مغزعزیز.......... دࢪس‌داࢪم،خفہ‌شو،حࢪف‌نزݧ،ڪࢪم‌نریز
دهـہ‌ےِ‌ڪࢪامتـہ‌ڪࢪم‌تویـے‌امام‌حسن؏ چـہ‌ڪنم‌امامِ‌بـے‌حࢪم‌تویـے‌امام‌حسن؏💚:)
یڪم خࢪداد، سالࢪوز شهادتِ مسیحِ ڪࢪدستان....(:
ۍ شبِ قشنگ ، تو ۍ جاۍ قشنگ ، با یسرۍ آدماۍ قشنگ ....♥️ :) • بماندبه‌یادگار‌‌یکم‌خرداد‌ماه‌هزاروچهارصدودو*
♡(:
ثاقِــب | Sagheb
♡(:
امشب ؟ بهترین شب زندگیم توی سال ۱۴۰۲ بزارید تعریف کنم... امشب آقای حدادیان تو کرج مهمون ما بودن خب اول از همه ادب حکم میکنه ک با رفقا همه جمع بشیم و حسابی مجلس رو گرم کنیم از صب استرس امشبو داشتم ک عایا میرم یا نمیرم.... ماشینمون خراب شده بود و رفتن من رو هوا بود اخر قسمتم شد و رفتم🙂✨ وسطای مراسم بود با الناز تصمیم گرفتیم بریم اقامحمدحسین برامون ی یادگاری بنویس... واسه همین دفتر خاطرات هم نداشتیم و از کتاب دینی مایه گذاشتیم😂🤦🏻‍♀ مجلس ک تموم شد بدو باهم رفتیم پایین اقای حدادیان ک از مسجد اومدن بیرون اولین نفر جلوشون ما سبز شدیم🥺🌱 دست و پامو گم کرده بودم اصن نمیدونستم چی بگم همچی از یادم رفته بود..... گفتم سلام آقامحمدحسین،من از بچه های پای ثابت مهدیه ام میشه یه یادگاری کوچولو برام بنویسین؟ گفتن : سلام . خب اجازه بدین ی جا تکیه بدمش (برگه منظورش بود ) خلاصه گذاشت رو کاپوت ماشین ... گف چی براتون بنویسم حاج خانوم؟ گفتم هرچی که خودتون صلاح میدونید میتونه از امام حسنم باشه...(: بعد شروع کردن نوشتن منو میگی : دستا میلرزید . پاها میلرزید . قلب تند تند میزد ینی داشتم سکته میزدم 😢😰 حق بدین خب بعد ۱۷ سال بچه هیئت آقای حدادیان بودن ایشون رو داشتم تو این فاصله نزدیک زیارت میکردم((((: دلم میخواست جیغ بکشم انقد اون لحظه خوشحال بودم بعد تموم شد ... گفتن خدمت شما منم بهشون در اخر گفتم : دست شما درد نکنه انشاالله همیشه زیر سایه امام حسن باشین بعدش هنر نمایی الناز خانوم شروع شد😂 گیر داده بود با محمدحسین عکس بگیریم گفتم حاجی نمیگیره 🤭 اخرم رف ازش پرسید... گف اقای حدادیان باما عکس میگیرین؟ گف خانومم نمیزاره😂💔🚶🏻‍♀ من اینجوری بودم ک : گفتم عکس نمیگیره! آقامحمدحسین خیلی آقان😌🌱 بعدش ی صفحه دیگه از کتاب دینی رو قربانی کردیم ک الناز بره بده جناب حدادیان براشون بنویسن... اقای حدادیانم بجای اینکه تو اون برگه دینی بنویسن تو برگه شعری ک امشب خوندن نوشتن و دادن بهش🥺✨ و برگه کتاب دینی منو با خودشون بردن...😅🙈 و بعدش با الناز رفتیم تو مسجد طوری ک همو بغل کرده بودیم و ذوق میکردیم و جیغ میزدیم🤩🥳 و این شد از امشب. هنوزم باورم نمیشه و حس میکنم رو ابرام ... دم معرفتت گرم ♥️ هزار بار خداروشکر هزار بار.....(((((:
تا ابد ذوق (((((:
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنویسید‌ روی سنگ و به روی کفنم.... من حسینے شده دست امامِ حسنم 💚:) • • اینم از جنابِ حدادیانِ امام حسنی‌ مون🥺🙂✨ کمتر از اینم انتظار نداشتیم.....(((: