🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
📙کتاب صوتی ستاره ها چیدنی نیستند 🔻قسمت هجدهم #ستاره_ها_چیدنی_نیستند @SAGHEBIN
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📙کتاب صوتی ستاره ها چیدنی نیستند
🔻قسمت نوزدهم
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
📙کتاب صوتی ستاره ها چیدنی نیستند 🔻قسمت نوزدهم #ستاره_ها_چیدنی_نیستند @SAGHEBIN
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📙کتاب صوتی ستاره ها چیدنی نیستند
🔻قسمت بیستم
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
@SAGHEBIN
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هشدار ارتش یمن به اسرائیل دربارۀ حمله به رفح
🔸سخنگوی ارتش یمن: چهارمین مرحله از عملیاتهای خود را که در راستای حمایت از ملت فلسطین است را آغاز کردیم.
🔸دامنۀ حملات یمن از دریای مدیترانه تا هرنقطهای خواهد بود که دست این کشور به این کشتیها برسد.
🔸اگر اسرائیل عملیات نظامی را در رفح آغاز کند، تمامی کشتیهای متعلق به شرکتهایی را مجازات خواهیم کرد که وارد بنادر فلسطین اشغالی میشوند.
🔸در ۲۰۲ روز، ۱۰۲ کشتی مورد هدف قرار گرفتهاند. بندر ایلات به شکل کامل تعطیل شده و اسرائیل در واردات کالا در تنگنای شدیدی قرار گرفته است.
@SAGHEBIN
نیروهای مسلح یمن رسما از آغاز عملیات در دریای مدیترانه خبر دادند!
دریای سرخ
اقیانوس هند
دماغه امید نیک
و حالا هم مدیترانه!
چه میکنه این یمن
مدیترانه کجا و یمن کجا...
این یعنی تکمیل محاصره اقتصادی رژیم نامشروع صهیونیستی
@SAGHEBIN
ناو سپاه از مدار صفر درجه عبور کرد
🔸ناو بالگردبر شهید نادر مهدوی از مدار صفر درجه عبور کرده و در اجرای ماموریت در نیم کرۀ جنوبی قرار دارد.
🔸این اولین حضور نیروی دریایی سپاه در ماموریتی در این سطح و دور از آبهای کشورمان است.
🔸ناو شهید مهدوی با ۲۴۰ متر طول و ۳۲ متر پهنا قابلیت بارگیری ۴۱ هزار تن تجهیزات را دارد و برد عملیاتی آن بیش از ۱۸ هزار مایل عنوان شده.
🔸این ناو به تجهیزات متنوع رزمی از جمله سیستم شلیک موشک بالستیک، رادار آرایه فازی سه بعدی، توپخانه ضدهوایی زو-۲۳–۲ ، اورلیکن و اورلیکن ۳۵ مم مجهز است و قادر است تا ۴ بالگرد و دهها پهپاد و شناور را با خود به دریا برده و عملیاتی کند.
@SAGHEBIN
◽️سخنگوی ستاد انتخابات: مرحلهٔ دوم انتخابات مجلس ۲۱ اردیبهشت برگزار میشود
◽️آغاز زمان تبلیغات دور دوم انتخابات مجلس
فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای دور دوم انتخابات مجلس از ۱۳ اردیبهشت آغاز شده و داوطلبان برای تبلیغ یک هفته فرصت دارند.
◽️بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیشالظلم
قرارگاه سپاه قدس جنوبشرق: بامداد امروز چند نفر از عوامل پشتیبانی کنندۀ گروهک تروریستی جیشالظلم با همکاری مردمِ منطقه دستگیر شدند.
◽️سد دز پُر شد
مدیرکل آب و برق خوزستان: بهدنبال بارشهای ۲ روز اخیر ظرفیت سد دز بهطور ۱۰۰ درصد تکمیل شد. دریچههای خروجی آب سد امشب بازگشایی شدهاند و دبی رودخانه دز افزایش خواهد یافت.
@SAGHEBIN
🔸دانشگاه شیراز و دانشگاه فردوسی بیانیه دادن همه دانشجوها و اساتیدی که برای حمایت از غزه اخراج یا حتی تهدید میشن رو با شرایط ویژه جذب میکنیم حالا این موضوع به شدت مورد استقبال فعالین مجازی قرار گرفته.
🔹آمریکا با هزار کلک از کشورهای مختلف نخبه جذب کرده بود حالا هر چی خورده باید پس بده:))
@SAGHEBIN
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شلیک مستقیم پلیس آمریکا به دانشجویان
@SAGHEBIN
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ جدید KHAMENEI.IR | شریک جرم
👈 اشاره اخیر رهبر انقلاب به اعتراضات دانشجویان دانشگاههای دنیا از آمریکا و اروپا تا استرالیا و حمایت آنها از مردم فلسطین
✏️ دانشجویان دانشگاههای آمریکا، نه تخریب کردند، نه شعارِ تخریب دادند، نه کسی را کشتند، نه جایی را آتش زدند، نه شیشهای را شکستند، ولی اینجور دارد با آنها رفتار میشود.
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت پنجاه ایشون زیر دید تک تیراندازهای حزب کومله
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت پنجاه و یک
:«بچه ضعیفه، کمک شیر میخواد. خیلی از بچه ها تا ده سالگی این جوری هستن.»
من و عمه برای اینکه بفهمیم حسین کجاست، گوشمان به رادیو بود که ناگهان خبر حمله سراسری عراق از مرزهای جنوبی و غربی را اعلام کرد. یک جنگ تمام عیار از هوا و زمین و دریا که با بمباران چند فرودگاه از جمله فرودگاه همدان آغاز شد. حسین و دوستانش قبل از هجوم سراسری عراق به مرز رفته بودند و تا وهب چهار ماهه شد، حسین نیامد.
حاج محمد سماوات میآمد و برای بچه های سپاه همدان که در قصرشیرین و سرپل ذهاب بودند، تدارکات میبرد. و هر بار که میآمد سری به ما میزد و خبری از حسین میداد. میگفت: «حسین آقا قبل از شروع جنگ در جلسه ای به بنی صدر هشدار داده بود که نیروی زمینی عراق از سمت مرز قصر شیرین در تدارک حمله ست و بنی صدر در حضور سران ارتش پرسیده بود آقا بر چه اساس شما این ادعا رو میکنی. حسین آقا گفته بود من امروز از اونجا اومدم. خودم صد و پنجاه تانک عراقی رو شمردم که مقابل پاسگاه تیله کوه آرایش گرفتن. رئیس جمهور خندیده بود و گفته بود نه آقا، اونا که شما دیدی، تانک نیس، ماکت تانکه.
یادم آمد که حسین یک بار هم زخم زبان رئیس جمهور را وقتی به سپاه همدان آمده بود، چشیده بود. خودش برایم تعریف کرد که:« وقتی بنی صدر اومد سپاه، یه نامه بهش دادیم. موضوع نامه درخواست واگذاری ساختمان ساواک، به سپاه بود. همون جا نامه رو خوند و جلوی ما پارهش کرد و با عصبانیت گفت:« شما میخواین مرکز قدرت بشین. این مملکت باید از چند جا دستور بگیره.»
اواخر مهر بود که حسین آمد. پیش عمه بودم و بی حوصله. حسین می خواست از جنگ بگوید و من از نحسی وهب، پیش عمه دهنم را بستم و چیزی نگفتم. حسین وهب را بغل گرفت و گفت:«پروانه نمیدونی چقدر مردم آواره دیدم که از قصر شیرین فرار میکردن و آواره کوه و بیابون بودن. نه ماشین داشتن که باهاش مسیر ۳۵ کیلومتری قصرشیرین به سرپل ذهاب رو بیان و نه فرصتی که اسباب و اثاثیه شون رو جمع کنن. بچه ها از گرسنگی و تشنگی و سرمای شب توی بیابونها می مردن. بعثی ها، هم به اموال مردم تعدی کرده بودن و هم به ناموسشون. ما امکانات جنگیدن نداشتیم. اونا با تانک میآمدن و ما با ژ ۳ مقابلشون بوديم. تقريباً همه اعضای شورای فرماندهی سپاه همدان رو تو پاسگاه مرزی تیله کوه به اسارت درآوردن و من شاهد صحنۀ تلخ اسارتشون بودم. قصرشیرین که سقوط کرد، برای دفاع از سرپل ذهاب، با بیست، سی نفر از بچه های سپاه همدان، عقب اومدیم. بعثی ها پشتِ سرما، می اومدن و خیلی زود به ورودی شهر رسیدن. کنار پمپ بنزین با اونا درگیر شدیم. اما زورمون نرسید وارد شهر شدن.
اهالی سرپل ذهاب، فرصت بیشتری از مردم قصرشیرین برای فرار داشتن. اونا به شهرهای عقب تر مثل کرند رفته بودن و شهر خالی از سکنه بود. فقط ما بیست، سی نفر بودیم و در مقابلمون دهها تانک که تا ساختمان سپاه سرپل ذهاب اومدن و آرم بزرگ سپاه رو که روی دیوار نقاشی شده بود، با تیر مستقیم زدن. غیرتمون به جوش اومد. تانکها رو عقب زدیم و متجاوزین از شهر فرار کردن. روی ارتفاعات مشرف به شهر مستقر شدن. روی دو ارتفاع بلند به نامهای فراویز و بازی دراز، بچه های سپاه تهران تو بازی دراز با اونا میجنگیدن و ما در قراویز. تعدادی شهید دادیم اما زمین گیرشون کردیم. تا نیروهای کمکی رسیدن، وقتی به سرپل ذهاب برگشتیم، درب همۀ خانه ها باز بود. و سقف بسیاری از خانه ها ویران، وسایل زندگی اونا از همه نوع دست نخورده، باقی مونده بود. مردم سرپل جونشون رو از معرکه به در برده بودند ولی اموالشون رو نه.
پس از چند روز جنگیدن، غذایی برای خوردن نداشتیم توی پارگینگ یکی از خونه ها، چند جعبه نوشابه بود. مقداری نون خشک پیدا کردیم و با نوشابه خوردیم. و یادداشت نوشتیم که این آدرس ماست که اگه صاحباش برگشتن، پولش رو بدیم.
حسین آن چه را که دیده بود، هنرمندانه شرح داد. تا جایی که یادم رفت از مریضی وهب بگویم، با او هم داستان شدم:« طفلی بچه های بیمادر.» و حسین آه کشید:«صحنه هایی دیدم که نمیتونم بگم و آماده رفتن شد. پرسیدم:« کجا با این عجله؟» جواب داد:« به جبهۀ سرپل ذهاب که اسمش شده، جبهه همدان. و لبخندزنان گفت:«محمد بروجردی فرمانده منطقه غرب، یه اسم هم برا من گذاشته. فکر میکنم از شاهکوهی بهتر باشه.» با اشتیاق پرسیدم:« چی؟»
گفت:«همدانی»
زمستان سال ۵۹ حسین به سرپلذهاب برگشت و ما در کنار مشکل آب و شیلنگ های یخ زده، قطعی برق هم داشتیم، اداره برق از روی تیری به ما برق داده بود که ظرفیت مناسبی نداشت. دائم برق قطع و وصل میشد، وسیله برقی قابل استفاده نبود و خانه از سرما شده بود، زمهریر.
دیگر توش و توان نداشتم وهب را ببرم دکتر. شبها چند پتو روی خودمان میکشیدم اما حریف سرما نمی شدیم.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت پنجاه و یک :«بچه ضعیفه، کمک شیر میخواد. خی
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت پنجاه و دوم
رگ غیرت عمه از این وضعیت، جنبید. به اداره برق رفت و از آنها خواست که مشکل برق را حل کنند. و خیلی زود کارگران اداره برق، تیربرق جداگانه ای جلوی خانه نصب کردند و برق، دیگر قطع نشد.
عمه گرما را به خانه ام آورد ولی از پیش ما رفت. او مجبور شد به خاطر پسر دومش اصغر آقا، به تهران برگردد و من دوباره تنها شدم.
روزهای پایانی سال، حسین که مسئول تدارکات سپاه همدان بود. از جبهه برگشت و خبر داد، یک جوان اصفهانی به همدان آمده و به عنوان فرمانده سپاه استان معرفی شده است. و گفت، همان دانشجویی است که هنگام ورود امام به بهشت زهرا با او آشنا شده و اسمش محمود شهبازی است. و گوشه ای از سوابقش را این گونه برشمرد:
عضو شورای فرماندهی ستاد مرکزی سپاهه و از دانشجویان فاتح لانه جاسوسی آمریکاس. سال گذشته تعدادی از جاسوسان آمریکایی رو برای پنهان کردن به همدان آورد. یه پا مُلّاس، ولی بدون عبا و عمامه. معلم قرآنه و استاد نهج البلاغه س.»
به شوخی گفتم:« پس با این سطح علمی، چرا نرفته حوزه علمیه؟» با جدیت پاسخ داد:« شک ندارم که سپاه رو مثل حوزه علمیه میکنه.»
چند روز بعد همین فرمانده جوان را به خانه آورد. با وجود فاصله سنی نه ساله با او، به قدری در این چند روزه، با هم خودمانی و رفیق شده بودند، گویی که سالهاست با هم بوده اند. محمود با لهجه شیرین اصفهانی با حسین شوخی میکرد و حسین با لهجه غلیظ همدانی سربه سر او میگذاشت و من چه میدانستم که این دو در آینده، پاره تن هم خواهند شد. اگر یک روز او را نمیدید دلتنگش میشد. میپرسیدم:« مگه این جوان با بقیه چه فرقی داره که تو رو مجذوب خودش کرده؟»
میگفت:«همه چیز در او جمع شده؛ از حسن رفتار و هوش سرشار تا قدرت نفوذ در دلها. و تدبیر و تسلط بر کار تا خلاقیت و ابتکار با یک سیمای نورانی و شب زنده دار که مغناطیسش هر کسی را به سمت خود، جذب میکنه.
خندیدم:« حالا این آقا مجرده یا مثل تو زن و بچه داره؟»
- مجرده اما تموم بچه های سپاه، اهل بیت اون شدن و دعوا دارن که اونو ببرن خونه هاشون.
حسین راست میگفت، این شیفتگی نسبت به فرمانده جوان نه فقط در او بلکه در همۀ بچه های سپاه بود و من همین تعریف و تمجیدها را از زبان خانم حاج محمد سماوات هم شنیدم.
حاج محمد سماوات، یک بازاری متمول، پیش از انقلاب بود که برخلاف بیشتر بچه های سپاه، دستش به دهانش میرسید. اما همه زندگی و داشته خود را پای انقلاب و سپاه آورده بود. حقوق بچه های سپاه را او میداد. برای متأهل ها دو هزار و دویست تومان در هر ماه که همین را هم بچههای سپاه برای خود زیاد میدانستند. حسین میگفت که:« عده ای از متأهل ها حقوق نمیگیرن و بیشتر مجردها نه تنها حقوق نمیگیرن بلکه به صندوق مالی حاج آقا سماوات کمک ماهیانه هم میکنن و هر روز صبح، همه پشت سر فرمانده جوان، سرتاسر سپاه رو
جارو میزنن و تمیز میکنن. این فرمانده جوان، خانه دل همه رو آباد کرده.»
فرمانده جوان به حسین دوتا هدیه داده بود؛ یکی کتاب «پرواز در ملکوت» با یک یادداشت صمیمانه که برای او نوشته بود و یک انگشتری با یک نگین سرخ که حسین همیشه به یاد او باشد.
اوضاع داخلی کشور نابسامان و مسئولین ناهماهنگ بودند. دشمن خارجی از مرزها میآمد و شهرها را یکی پس از دیگری میگرفت و رئیس جمهور به جای هماهنگ کردن ارتش و سپاه برای مقابله با دشمن خارجی، ساز مخالف میزد و بر طبل اختلاف میکوبید. حسین از این آقای رئیس جمهور، بیزار بود. وقت عصبانیت نرمی گوشش سرخ میشد و میگفت:« قراره که رئیس جمهور برای دومین بار به همدان و سپاه بیاد، بار اول که برخوردش با بچه های سپاه همدان خیلی تحقیرآمیز بود اما بعید میدونم که محمود شهبازی بزاره بنی صدر بیاد داخل سپاه. این مردک مایه ننگ ما همدانیها س.»
آن روز، مردم شهرچند پشته توی خیابانها برای دیدن بنی صدر صف کشیده بودند و چون قرار بود اوّل در محل منزل پدری اش برای مردم صحبت کند، ما به
آنجا رفتیم.
وهب را پیش خواهرم، ایران گذاشتم. حسین یک کلت کمری بهم داد که جزو
تیم امنیتی بخش خواهران در طبقه بالای ساختمان باشم. هر آینه ممکن بود در
یک حیلۀ خودساخته، دستی روی ماشهای برود. بنی صدر را بکشد و از او بت سخنرانی بنی صدر در خیابان -تختی- منزل پدری اش بی حادثه بخیر گذشت بسازد. بتی که قرار بود تمام قد، مقابل امام، عَلَم شود.
سخنرانی بنی صدر در خیابان تختی -منزل پدری اش- بی حادثه بخیر گذشت.
اگرچه او بذر فتنه را پاشید و به بهانۀ صحبت صریح و بیواسطه با ملت، به تضعیف جایگاه رهبری، مجلس و نخست وزیر منتخب مجلس-محمدعلی رجایی- پرداخت و بعد به طرف سپاه رفت. دل من مثل سیروسرکه می جوشید که مبادا اتفاقی بیفتد. چون حسین از محمود شهبازی شنیده بود که دروازه سپاه را
روی بنی صدر میبندیم.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
💢انسداد بیش از ۴۳۴ سایت و صفحه مجازی به دلیل جرائم اقتصادی
🔸سردار رحیمی، رئیس پلیس امنیت اقتصادی فراجا:
این اقدامات با هدف مبارزه با قاچاق و جرائم اقتصادی انجام شده و در جریان این طرح طی یک ماه گذشته بیش از ۲۵۶۰ نفر ساعت پایش، کنترل و رصد در فضای مجازی پیرامون پیجویی جرائم اقتصادی، کالای قاچاق و جرائم گمرکی انجام شد که منجر به مسدود سازی ۴۳۴ تارنما و صفحه در حوزه جرائم اقتصادی در فضای مجازی گردید.
@SAGHEBIN