هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
چقدر این روزها احتیاج داریم
که او برگردد
بیاید پشت میکروفن
با صلابت و یقینی از جنس آرامش
که حتی ندیده میدانستیم از بودنش
دشمن خواب راحت نمیبیند
با صدایی پر از حس امنیت بگوید:
"کمتر از سه ماه دیگر اعلام پایان اسرائیل و صهیونیسم قاتل، در این کرهی خاکی خواهد بود..." #سحر_شهریاری
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر...
#کرمان_تسلیت 💔🏴
#حاج_قاسم
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
وحوش تروریست بدانند:
با کشتن مردم بی گناه، گرفتن جان زن و کودکان طفل معصوم، و ایجاد ناامنی در زیارتگاه ها هرچه دست و پا بزنند، هرچه تقلا کنند
نمیتوانند
جلوی محو زودرس اسرائیل را بگیرند... #سحر_شهریاری
👌✊
#طوفان_الاقصی
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
روز مادر
جان بسیاری از مادرهایی را گرفتند
که تنها جرمشان (از نظر آنها)
شوق زیارت
قهرمان محبوب وطنشان بود.
این ها سال گذشته
درست
همین روزها
میخواستند
برای زن ایرانی، زندگی و آزادی بیاورند...
میخواستند
حجاب نباشد،
زیارت گاه نباشد،
بسیجی و سپاهی نباشد،
دفاع از غزه و سوریه نباشد،
هیئت و روضه نباشد،
پرچم نباشد،
وطن نباشد،
اما زندگی و آزادی باشد!!!
در تصویر زن، زندگی و آزادی را ببینید...
مادرهایی که دیگر جان ندارند
را ببینید...😭💔 #سحر_شهریاری
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
می خواستن برن سر مزارش.
رفتن پیش خودش...😭
#شهدای_گلزار_شهدای_کرمان
#مرگ_بر_اسرائیل
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
میگفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.»
علیرضا که به اینجای حرفهاش رسید، مادر گریهاش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد...
پسرک چشمش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهنش بازسازی میکند.
- «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...»
مکث میکند. چشمش دارد همین چند ساعت پیش را میبیند!
- «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشمهام بد جور سوخت، افتادم زمین...»
پاچهی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن میریخت پایین:
- «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!»
از پیش آنها میروم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را میبینم. علیرضا را بهش میشناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛
- بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»
#کرمان
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای کسانی که دوستشان دارید نور باشید، بتابید و اطرافشان را روشن کنید اما به جای آنها تصمیم نگیرید...
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
شهیده المیرا حیدری نژاد، شهیده زینب شفیعی، شهیده زینب یعقوبی، شهیده عارفه سلمانیپور از شهدای عملیات تروریستی کرمان
زن، زندگی، شهادت... در واقعیت 💔
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی قراریهای پدر شهید سلطاننژاد کنار پیکر فرزندش
هشت تابوت از یک خانواده...
یکی بلند شود و روضه رقیه جان را بخواند... روضه علی اصغر... روضه پدرهای مستأصل... روضه غمی که یک شبه آدمیزاد را پیر میکند... آه... حسین... 💔😔
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد پیکر
صد تابوت
صد پاره ی جگر
روی زمین چیده شده
مادران در آغوش گرفته اند پیکرها را و با آنها صحبت میکنند
مردم آمده اند برای تشیع
دلها گرفته
ان شالله خداوند به زودی دلها را آرام کند.....
#نابودی_اسرائیل
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
«بابا پس کی میرسیم؟ پاهام درد اومد»
«اون عکس حاج قاسمو میبینی اونجا؟ همونجاس. یکم دیگه مونده» پسرش را بلند میکند، میبوسد و او را قلم دوش میکند.
پسرک ذوق میکند و پرچم ایران توی دستش را در رقابت با میله پرچم بلند رو به رویش تکان میدهد. مادر دلش غنج میرود و سریع دست به موبایل میشود «همینجا وایسید ازتون عکس بگیرم»
پسرک انگار که چیزی یادش آمده باشد، پرچم را پایین میآورد و در گوش پدر خم میشود «پس کی کادو مامانو بهش میدی؟»
پدر میخندد و آرام میگوید«تو ماشین جاش گذاشتم! فعلا صداشو در نیار»
«به یه شرط!»
«ای شیطون، چی میخوای؟»
«از اون پایین برام لباس حاج قاسم رو بخری»
مادر نزدیکشان میآید«شما دو تا چی میگید بهم که نمیزارید ازتون عکس بگیرم؟»
«هیچی!»
«هیچی، مهدی میخواد براش لباس حاج قاسم رو بخریم»
«الهی مامان فدات بشه، لباس داری که.»
«آخه میخوام باهاش شهید بازی کنم.» صدای خنده پدر بلند شد. مادر هم خندید. انفجار هم.
چند ساعت بعد تصویری با این تیتر در فضای مجازی پر شد:
«پسر مجهول الهویهای که در حادثه تروریستی امروز کرمان بوده، به تازگی از اتاق عمل بیرون آمده و خانوادهاش مشخص نیست. اگر اطلاعاتی پیدا کردید به شماره زیر خبر دهید ...》
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱