ان شاء الله به زودی چنین روزی رو میبینیم☺️
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
بعضی کتابها را باید خواند...
اما در هوای بعضی کتابها باید تنفس کرد،
چون انقدر معطرند که هرچه ریههای جانت را پرکنی از عطر کلماتش زندهتر میشوی...سبزتر... عاشق تر...
نهج البلاغه کتاب عاشقهای عاقل است،
از آن کتابهایی که باید در هوای پاک کلماتش نشست، و تمام دنیا را از دریچه یک آدم منحصر به فرد دید...
از آن کتابهایی که در بلاغت، فوق بلاغتهاست.
قرآنى است كه از مقام خود، اندكى فرود آمده و سخنى است كه تمام زيبايي هاى زبان عرب را در گذشته و آينده در خود جاى داده، تا آنجا كه در باره گويندهاش گفتهاند:
سخنش پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.
اعجاز این کلمات نورانی را ببینید و هر نفس تازه شوید... زنده... و عاشق...👇
در این روزگاران، مردم چهار گروهاند؛
گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است که، روحشان ناتوان، و شمشیرشان کند، و امکانات مالی، در اختیار ندارند.
گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شرّ و فسادشان را آشکار کرده اند، لشکرهای پیاده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده کشتار دیگرانند. دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رییس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند. چه بد تجارتی، که دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی.
گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند. گام ها را ریاکارانه و کوتاه بر می دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعی می آرایند، و پوشش الهی را وسیله نفاق و دو رویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.
و برخی دیگر، با پستی و ذلّت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.
در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت، چشم هایشان را بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشک هایشان را جاری ساخته است، برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی می کنند، و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده یا لب فرو بسته و سکوت اختیار کرده اند، بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیّه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته اند، دهن هایشان بسته، و قلب هایشان مجروح است، آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند. نهجالبلاغه/خطبه۳۲
#سحر_شهریاری
#عید_غدیر
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
ظاهرا این روزها ژست مخالف #طرح_صیانت بودن از مخالفِ مطلع بودن یا حتی موافق نامطلع بودن بیشتر طرفدار دارد!!!
چه کردهاید که بدنه مردم اصلا باورتان ندارند
و
خواص هم مغرضانه، بر طبل شادانهی شکاف فکری و فاصلهی بین مردم و مسئولین برای کاهش سرمایه اجتماعی نظام میکوبند!!! #سحر_شهریاری
https://twitter.com/sahar_shahriari/status/1421107098587254787?s=08
روزی یکی از سرداران سپاهش به او گفت: که اگر اسب ها آشفتند و ما از همدیگر دور شدیم،
تو را کجا بیابیم؟
علیع پاسخ داد:
در همان جایی که از من دور شده اید!
در تحیّرم مولا از این کلامتان!
نقطه وصل آدمی که عشقتان را به جان دارد، اما از شما دور شده، کجاست؟
خیلی دور...خیلی نزدیک... #سحر_شهریاری
#عید_غدیر
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
سال ۸۵ برای اعتکاف با هم راهی شهریار شدیم. وقتی روبروی مسجد امیرالمؤمنین از ماشین پیاده شدیم یکی از جذابترین صحنه های زندگی ام را دیدم.
شاید حدود ۴۰ _ ۵۰ تا بچه ی هشت ، نه ساله دور مصطفی را گرفتند . یکی به دستش آویزان بود یکی به پاهایش ، همگی هم با هم حرف می زدند و او هم با دقت به حرف همه گوش می داد.
بین آن همه بچه به یکی گفت عزیزم مدارکت رو برای عضویت در بسیج آوردی ؟
پسر بچه با ناراحتی گفت نه بابام اجازه نمی ده. قول داد که خودش برود با پدرش صحبت کند
آنقدر درگیر کار بچه ها شده بود که کتاب های تربیتی می خرید و می خواند تا با بچه ها درست رفتار کند. گاهی هم از ما مشورت می گرفت که مثلاً کجا اردو برویم که هم مفید باشد و هم خوش بگذرد.
بچه های مصطفی از هیچ کس حتی خانواده شان حرف شنوی نداشتند تنها کسی که می توانست شیطنت آنها را کنترل کند خود مصطفی بود. ما هم مدام آنها را امر و نهی می کردیم اما مصطفی این طور نبود. مثل دوچرخه دنده ای با آنها رفتار می کرد هر وقت لازم بود سرعت شان را کم و زیاد می کرد. همه اینها برای این بود که مصطفی خودش را همبازی آنها می دانست و پا به پای بچه ها شیطنت می کرد.
بین همین بازی ها و شیطنت ها به بچه ها احکام یاد می داد.درباره اخلاق ، خدا و خیلی چیزهای دیگر حرف می زد. همه این حرفهایش وسط تفریح و بازی اش با بچه ها بود
دیگر بچه بسیجی های مصطفی بزرگ شده بودند. نهالی که مصطفی کاشته بود حالا به ثمر نشسته بود. همه به چشم می دیدیم که کار روی بچه های ابتدایی چقدر پایدارتر و قوی تر است .
مصطفی همچنان میگفت کار با کوچکترا با من
#فقط_به_عشق_علی
@saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
سال ۸۵ برای اعتکاف با هم راهی شهریار شدیم. وقتی روبروی مسجد امیرالمؤمنین از ماشین پیاده شدیم یکی از
مصطفی نسبت به نوجوانها احساس پدری داشت یعنی مثل وقتی که فرزندی بزرگ میشود و پدرش لذت میبرد، او هم همین حس را داشت. نوجوانهایی که با مصطفی بودند تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود 7-6 سال از او کوچکتر بودند.
آخرین لذتی که من از بزرگ شدن نوجوانهایش دیدم، این بود که یک روز به خانه آمد و با ذوق گفت که بچههایش پاسدار شدند، شغلشان مشخص شده و همهشان تحصیل کردهاند. با گفتن همین کلمات آن لذتی را که در وجودش بود، بیان میکرد.
هیچ وقت به این فکر نمیکرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کند ممکن است بازدهی خوبی نداشته باشد. زمانی خودم به او اعتراض کردم و گفتم که مثلا پارک، جای کار فرهنگی نیست یا هیچ امیدی به نتیجه در محلهای که انتخاب کرده وجود ندارد. اما تاکید میکرد نتیجهی کاری که میکند، دست خداست و خودش و بقیه کارهای نیستند. میگفت اگر خدا بخواهد خودش درست میشود و وظیفه دارد کاری را که روی دوشش است انجام دهد، بعد از آن هر چیزی که خدا بخواهد همان میشود.
مصطفی محلهای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. وقتی در جمع خانمها یا در جمعهای خانوادگی این موضوع را مطرح میکردم، همه تعجب میکردند و میگفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی میگفتند کسی از بچههای آن محل انتظاری ندارد. دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن بچهها را میدیدم از کارهای مصطفی تشکر میکردند و میگفتند که ممنونِ زحمات او هستند. میگفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچههای محل چه میشد. میگفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچههایشان را بسیجی کرده است. وقتی این حرفها را به مصطفی منتقل میکردم ناراحت میشد و میگفت که همه اینها کار خدا بوده است. میگفت اگر خدا میخواست میتوانست حرفها و کارهایش را بیاثر کند. دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود
#فقط_به_عشق_علی
#شهیدسیدمصطفیصدرزاده
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فریادهای عاشقانه نحن شیعة علی بن ابیطالب...✋🏻
سیدمصطفی صدرزاده در لحظههای غریبانه شهادت💔
#فقط_به_عشق_علی
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
آقای روحانی گیرم ما بخشیدیم و حلال کردیم،
فقط بدون هیچ طفره رفتنی بگویید
با اعتمادهایی که از دست رفت،
با امیدهایی که ناامید شد،
با آن هایی که دیگر زیر خاک هستند
و توان جبران برای التیام زخمهای طول حیاتشان را ندارید، چه میکنید...
تصور کن حلالت کردیم؛
تمام آنچه خورده اند و برده اند را چه طور برمیگردانید؟؟؟
اصلاً ما بخشیدیم و گذشتیم؛
تحقیر داخلی و خارجی ملی، غرور له شده، به سخره گرفتن امید مستضعفان جهان بودنمان را چه میکنید؟!!!
آقای روحانی تصور کنید... من ببخشم... او ببخشد... اصلا هشتاد میلیون آدم بگذرند و عفو کنند...
با شرمندگی از دستی که هیچ گاه به سمت دشمن به ذلت مذاکره دراز نشد...اما در نیمه شب فرودگاه بغداد تکه شده و سوخته سند مظلومیت تفکر مقاومت شد چه میکنید؟؟؟
گاهی مرگ هم از خجالت میمیرد... #سحر_شهریاری
#حلالت_نمیکنیم
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
•|⛱|•
⇦••افراد پرکار شادترند↻
مغز انسان از بطالت خوشش نمی آید به همین خاطر؛ وقتی مشغله کاری شما بیشتر است، مغز برای قدردانی از کارهایی که انجام میدهید ؛ دوپامین (هورمون شادی) ترشح میکند !
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
گاهی برای آنکه چای عصرگاهیمان بیشتر بچسبد، چیزی به آن اضافه میکنیم:
چوب دارچینی، هِلی، نباتی، شده چند پَر بهار نارنج...
و یا هر چیزی که آن مزه و بوی تکراری را تبدیل به عطرِ خوش و طعمِ خوب کند.
زندگی هم گاهی می شود مثل همین چای، باید با دلخوشی های کوچک طعم
و رنگش را عوض کنی،
یک چیزی که امید بدهد به دلت،
انگیزه شود، مزهی دلنشین همان چای تکراری و همیشگی شود...
روز و شب و لحظه ها و آدمها که همانند... اصل کاری همان طعم دهندههاست، همان چیزهای کوچکی که عطر و رنگ چای داغ توی فنجان را عوض کند...
حالمان را خوب کند...
و همه چیزهای به ظاهر معمولی و تکراری را تبدیل به یک نشانه مقدس کند.
حیف نیست وسط همه سرشلوغیهای تکراری، از چشیدن طعم دلچسب حرفهای تازه، دوستیهای ناب و انگیزههای نورانی جا بمانیم؟
اگر زیاد دست دست کنیم، فرصت ها میرود و جرعههای سرد شده دیگر به دردمان نمیخورد...
تا هستیم، باید بلند شویم و از میان تمام چیزهای کوچک و تکراری یک عصر بلند دلنشین با طعم هل و دارچین بسازیم...☕️❤️ #سحر_شهریاری
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
از قول مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی خواندم
که میگفتند:
« با آدم ها مهربان باش، آدم ها چاره ندارند.»👌💔
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary