روز مادر
جان بسیاری از مادرهایی را گرفتند
که تنها جرمشان (از نظر آنها)
شوق زیارت
قهرمان محبوب وطنشان بود.
این ها سال گذشته
درست
همین روزها
میخواستند
برای زن ایرانی، زندگی و آزادی بیاورند...
میخواستند
حجاب نباشد،
زیارت گاه نباشد،
بسیجی و سپاهی نباشد،
دفاع از غزه و سوریه نباشد،
هیئت و روضه نباشد،
پرچم نباشد،
وطن نباشد،
اما زندگی و آزادی باشد!!!
در تصویر زن، زندگی و آزادی را ببینید...
مادرهایی که دیگر جان ندارند
را ببینید...😭💔 #سحر_شهریاری
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
می خواستن برن سر مزارش.
رفتن پیش خودش...😭
#شهدای_گلزار_شهدای_کرمان
#مرگ_بر_اسرائیل
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
میگفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.»
علیرضا که به اینجای حرفهاش رسید، مادر گریهاش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد...
پسرک چشمش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهنش بازسازی میکند.
- «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...»
مکث میکند. چشمش دارد همین چند ساعت پیش را میبیند!
- «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشمهام بد جور سوخت، افتادم زمین...»
پاچهی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن میریخت پایین:
- «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!»
از پیش آنها میروم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را میبینم. علیرضا را بهش میشناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛
- بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»
#کرمان
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای کسانی که دوستشان دارید نور باشید، بتابید و اطرافشان را روشن کنید اما به جای آنها تصمیم نگیرید...
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
شهیده المیرا حیدری نژاد، شهیده زینب شفیعی، شهیده زینب یعقوبی، شهیده عارفه سلمانیپور از شهدای عملیات تروریستی کرمان
زن، زندگی، شهادت... در واقعیت 💔
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی قراریهای پدر شهید سلطاننژاد کنار پیکر فرزندش
هشت تابوت از یک خانواده...
یکی بلند شود و روضه رقیه جان را بخواند... روضه علی اصغر... روضه پدرهای مستأصل... روضه غمی که یک شبه آدمیزاد را پیر میکند... آه... حسین... 💔😔
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد پیکر
صد تابوت
صد پاره ی جگر
روی زمین چیده شده
مادران در آغوش گرفته اند پیکرها را و با آنها صحبت میکنند
مردم آمده اند برای تشیع
دلها گرفته
ان شالله خداوند به زودی دلها را آرام کند.....
#نابودی_اسرائیل
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
«بابا پس کی میرسیم؟ پاهام درد اومد»
«اون عکس حاج قاسمو میبینی اونجا؟ همونجاس. یکم دیگه مونده» پسرش را بلند میکند، میبوسد و او را قلم دوش میکند.
پسرک ذوق میکند و پرچم ایران توی دستش را در رقابت با میله پرچم بلند رو به رویش تکان میدهد. مادر دلش غنج میرود و سریع دست به موبایل میشود «همینجا وایسید ازتون عکس بگیرم»
پسرک انگار که چیزی یادش آمده باشد، پرچم را پایین میآورد و در گوش پدر خم میشود «پس کی کادو مامانو بهش میدی؟»
پدر میخندد و آرام میگوید«تو ماشین جاش گذاشتم! فعلا صداشو در نیار»
«به یه شرط!»
«ای شیطون، چی میخوای؟»
«از اون پایین برام لباس حاج قاسم رو بخری»
مادر نزدیکشان میآید«شما دو تا چی میگید بهم که نمیزارید ازتون عکس بگیرم؟»
«هیچی!»
«هیچی، مهدی میخواد براش لباس حاج قاسم رو بخریم»
«الهی مامان فدات بشه، لباس داری که.»
«آخه میخوام باهاش شهید بازی کنم.» صدای خنده پدر بلند شد. مادر هم خندید. انفجار هم.
چند ساعت بعد تصویری با این تیتر در فضای مجازی پر شد:
«پسر مجهول الهویهای که در حادثه تروریستی امروز کرمان بوده، به تازگی از اتاق عمل بیرون آمده و خانوادهاش مشخص نیست. اگر اطلاعاتی پیدا کردید به شماره زیر خبر دهید ...》
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
سردار را آن روز كه بدرقه كرديم بروند كرمان، دلهامان قرار نداشت. قائدنا به هنگام نماز اشك مي ريختند.
بدرقه شان در كرمان باز غم ديگري اضافه كرد. همه را صدقه سر سلامتي امام عصر عج تحمل كرديم.
اما امروز، يكي از جنود شيطان، نوشته بود: " براي غذاي نذري و شربت بري ولي انتقام سخت نصيبت بشه"
او چه مي داند گمان ما اين است كه حالا آن شهدا دارند از دست فرشتگان شربت گواراي بهشتي نوش مي كنند. او لحظه اي درك نمي كند وقتي از آن بالا تماشايش مي كنند، باطنش را هويدا مي بينند. آنقدر غرق تاريكي شده كه ديگر نامش نور برايش نخواهد آورد. نمي فهمد حاج قاسم امشب ضيافتي دارد كه برخي از مهمانانش همچون خودش قطعه قطعه پرواز كرده اند.
شيطان چه مي داند عشق و نور چيست، چه مي داند هنوز مانده تا معناي انتقام را درك كند. چه مي داند در هياهوي اين عالم، صداي حق بلندتر از هميشه پژواك شده. چه مي داند داريم ذره ذره جمع مي كنيم تا روزي امثال او را غرق كنيم. راستي شيطان مي داند معناي قاسم را؟ مي داند حاج قاسم روزي چه چيز را قسمت او خواهد كرد؟ اندكي صبر….
#حاج_قاسم
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱
زنگ زدم مامان، بیرون بود. رفته بود نان بگیرد. روز مادر نشد برویم آباده. زنگ زدم برای تبریک. از وقتی بابا مریض شده زود به زود بهشان سر میزنیم. رفتنمان را حال بابا تنظیم میکند. گوشی را که جواب میدهد اول میپرسم:" بابا کجاست؟کی پیشش بود؟" مامان نفسش را با صدای آه بیرون میدهد و میگوید:"خواب بود . هنوز بچه ها نیومدن، زود میرم خونه" بابا اگر بیدار باشد یک لحظه هم نمیشود تنهایش گذاشت. حتما مامان قبل بیرون رفتن حواسش بوده پتو از رویش کنار نرفته باشد. جلوی پایش چیزی نباشد که اگر خواست بلند شود، زمین بخورد. حتما کلید را از توی راه پله ی دم در برداشته توی دستش گرفته که نخواهد معطل پیدا کردنش بشود. تا سریع خودش را برساند بالای سر بابا.
مادر است دیگر. همین قلب نصفه نیمه اش هم برای خانه و زندگیش همیشه به تلاطم است.
مادری توی عکس حلقه ی کلید خانه توی دستش بود هنوز. خدا کند کسی توی خانه خواب نباشد...
💔💔💔
#حاج_قاسم #کرمان_تسلیت
👇👇ارسال با لینک
http://eitaa.com/joinchat/2498166786C7d2f4c5d56
#هوالشهـــــــیداینجـــاست 👆👆🌱