خدایا!
میخواهم
از عاشقی ام بگویم
از دلتنگی
از گرمای دستهایی که باید باشد و نیست
و اشکهایی که پناهی ندارند...
بنام تو که میرسم
آرامش و عشق یکجا سراغم می آید
یارب العالمین❤️
#سحر_شهریاری
@saharshahri
🔥🔥🔥
این آتش، چه خانواده هایی را داغدار کرد
و چه دلهایی را سوزاند...
.
.
.
زخمی که همیشه تازه است...
و
جای خالی عزیزی که دو هفته است صدای خنده اش در خانه نپیچیده...
و
حسرت دوباره دیدنی که به قیامت میرود
💔😔
خدایا دلی آرام و صبری عظیم، نصیب شانه هایی کن که باید همراه پیکر سوخته ای در تابوت، برای وداع تا آرامگاه ابدی بروند...
💔😔
#سحر_شهریاری
#آتشنشانان_شهید
#قهرمانان_وطنم
@saharshahriary
#حجاب_حکم_الهی
#حجاب_لطف_الهی
#خواهرم_حجاب_تاج_بندگیست
#خواهرم_ارزان_و_دردسترس_نباش
⛔️هر روز شالهایتان عقب تر
⛔️مانتوهایتان چسبان تر
⛔️ ساپورتتان تنگ تر
⛔️رژ لبتان پررنگتر میشود
❓بندهی کدام خدایید؟🔴
❓دل چند نفر را لرزاندهاید؟🔴
❓کدام مرد را از همسر خود دلسرد کردهاید؟🔴
❓اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را در آوردید؟🔴
❓چند دختر بچه را تشویق کردهاید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟🔴
❓چند زن را به فکرانداختهاید که از قافله مد عقب نمانند؟🔴
❓آه حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کردهاید؟🔴
❓پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟🔴
❓باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟🔴
❓چند زوج را بهم بی اعتماد کردهاید؟🔴
❓ نگاههای یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟🔴
⛔️نگاه های هوس آلود چند رهگذر و...
🔥 🔥 🔥
🚫چطور؟
🔥بازهم میگویی، دلم پاک است!
🚫چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟
😑بازهم میگویی، مردها چشمشان را ببندندنگاه نکنند؟
🚫جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست❗️
🔻 من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند.
🔥میتوانم گاز سمی اسپری کنم و
بعد بگویم،شما نفس نکشید؟
⛔️چرا انقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟⛔️
#سحر_شهریاری
#انتشار_دهید
@saharshahriary
مدینه... درب سوخته
شلمچه و سوریه.... پلاک سوخته
آوار پلاسکو... تجهیزات سوخته
فرقی ندارد کجا گل هایمان #آتش گرفته اند...😔💔
هرچه هست
ما
خاطرات خوبی
از
آتش
نداریم
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
شب شد
و
من به شب هایی فکر میکنم
که زمین کربلا
خیمه هایی را در آغوش گرفته
که ساکنانش تا #شهادت
فقط ده نماز شب فاصله دارند...
ده شب تا شبی که ماه هم اشک میریزد،
برای خیمه های سوخته،
برای دل های سوخته،
برای دامن های سوخته
و برای مادری نالان، که پشت در سوخته و فرزند پاره ی جانش در تشنگی سوخته و بی سر شده.
ده شب تا خدا
ده شب با حسین
#آه_کربلا
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
راست میگه خب!چیکارش دارید!
موشک میخوایم چیکار!🚀😯
اگه یک وقتی به ما حمله بشه،
اون منافقای ضد انقلاب که دست به فرار توی سوراخ موش🐭 رو خوب بلدن!
بچه های حاج آقا خاطره هم که خودشون موشکن!🚀
۳۰ ساله موشکی پهن شدن وسط سفره انقلاب،بلند هم نمیشن😁
اون عشق وطنای آریایی کوروش پرست، هم که با همین بازوی خالکوبی بلدن چطوری جلوی دشمن تا آخر بایستن😜
📢 مخلص همه بسیجیا و دلواپسا و افراطیا هستیم،
که اول و آخر، از #جهاد و #شهادت باکشون نیست.
پرچمتون بالاست به مولا✌️ 🇮🇷
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
☔️ گرد و غبار فراوان است
و
هوا گرم...
گرد و غبار گناه و معصیت دلم را پوشانده
و
هوای دلم به تو گرم است...☔️
💞
#عید_یعنی_خود_تو
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
بی خیال نمیشوم...
یعنی
نمی توانم بنشینم و بچه ی یتیم
و
پدر زانو زده جلوی جسد بچه ببینم...
بی خیالی هم عالمی دارد برای خودش
من اهل این طایفه ی لبخند و به روی خود نیاوردن نیستم.
من رگ که خوب است
شاهرگ می دهم که این صحنه ها تمام شود...
بی پناهی
آوارگی
اشک کودک
ضجه مادر
ناامیدی پدر
جسد جوان
همسر بی پناه...
من هنوز،
بی خیال سیلی مادر نمیشوم.
بی خیالی، رگ بی غیرتی هم می خواهد که من ندارم.
دنبال شهدا راه افتاده ام که ثابت کنم، هرکجا اسلام پای کار بخواهد هستم...
سرباز بخواهد هستم
فدایی بخواهد هستم...
شاهرگ می دهم
سر می دهم
اما شریک "لبخند و دست دادن" بی خیال ها و بی دردها و بی غیرت ها نمی شوم.
قلب رآکتور را با بتن پر کردن، توی کتم نمی رود...
نوزاد روی تابوت پدر،شوخی و بازی نیست که بگذارم "شهامت و غیرت" را به "تندروی و خودکشی" تعبیر کنند.
من بی خیال سیلی مادر نمیشوم...
پا گذاشته ام پشت سر شهدا،
تا آخرش هم ایستاده ام...
تا پای جان
که شهدا و رهبرم تنها نباشند.
بی خیال لبخند ها و دست دادن ها!
بی غیرتی مرضه که من ندارم!
پرچم هرچی با غیرته بالاست
هرچی فدایی رهبر...
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
باران می آید🌧🌧🌧
نرم و لطیف
مثل
خبر شهادت تو
که پیچید در شهر🌾🌾
و
بغض آسمان شکست
و
از چشم ها جاری شد
بارید و باریدیم...😭😭😭
خودت آمدی
پیچیده در پرچم سه رنگ🇮🇷
که رنگین کمان پس از باران باشی...🌈
تو خودت باران بودی
باور کن
زنده ام کردی...❤️❤️
#سحر_شهریاری
◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇
دعوتید به کانال متفاوت شهدا🌷🕊
@pelakkhaki
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شهادت را همه دوست دارند
اما زحمت کشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن
یک اتفاق نیست.
گلی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری...
به بی دردها
به بی غصه ها
به عافیت طلب ها
شهادت نمیدهند.
به آنکه یک شب بی خوابی برای اسلام نکشیده.
یک روز وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشته،
شهادت طلب نمیگویند.
دغدغه هیأت
دغدغه بسیج
دغدغه کار جهادی
دغدغه دست این و آن را گذاشتن توی دست شهدا.
دغدغه ترک گناه
دغدغه آدم شدن
دغدغه ی شهادت،
به حرف که نیست
قلبت را بو میکنند اگر بوی دنیا می داد
رهایت می کنند...
اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزه کنی
مجروح شوی
اما کم نیاوری...
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی
¤شهادت را به تماشاچی ها نمی دهند¤
#من_افسر_جنگ_نرم_عاشق_شهادتم
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
"ایثار فقط در میدان جنگ نیست"
انواع ايثار:➿➿➿➿➿
١-ایثار اخلاقی: اینكه مثلا من از حقی بگذرم و به دیگری اعطا كنم مثلا به زلزله زدگان كمك كنم یا به فقرا و..
٢-ایثار علمی و عقلی : اینكه من از لاك باورهای خودم بیرون بیایم و كمی از منظر دیگران به دنیا و پیرامون آن نگاه كنم.
👇👇👇👇👇👇
نوع دومش واقعا سخته!!
بايد تمرين كرد😐😰
من چند ساله سعی کردم یاد بگیرم از دریچه ای که طرف مقابل میبیند ببینم!
تا خودخواهانه نظر ندم.
شاید جای اون آدم نوعی بودم بدتر عمل میکردم.
با این راه حل اشتباهات دیگران رو انقدر در ذهنمان بزرگ نمیکنیم😱😱😱
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
صبح شده.
باید فکری کنم برای صبحانه،
چای
پنیر
نان...
نان تا...
نان تازه...
دوباره صورتم خیس اشک میشود...
نانی که تو می خریدی،
طعم دیگری داشت...
این روزها
نه چای ها عطری دارند
نه نان ها طعمی...
الان کجا نشسته ای و صبحانه جنگی میخوری؟
مدافع حرم بانو!
از صبوری من هم دفاع کن...
کدام صبح خبر شهادتت میشود سردی تمام چای ها بدون تو، خشکی همه نان ها بدون تو؟؟
#سحر_شهریاری
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡
@saharshahriary
📢📢📢 تیتر یک تمام روزنامه های امروز این بود:
"روز بدون تحریم"
"آغاز دوران خوش زندگی"
و...
ولی دل من به هیچ کدام از این توافقات خوش نمیشود.
توافق با شیطان که جشن ندارد.
من سالهاست تحریمم..
از شنیدن صدایت
از دیدار رویت
از دعوت به خیمه سبزت
من تحریمم
و هیچ توافقی این تحریم ها را لغو نمیکند...
به وجودم اعتمادی نیست
خطرناکم
پر از اورانیوم گناه...
اگر "مفید" بودم که نامه مینوشتی برایم...
اگر مهزیار بودم که دعوتم میکردی به خانه ات...
من حتی منتظرت هم نیستم...
صدای همه به گوشم میرسد
صدای تو نه...
همه را میبینم تو را نه...
دل همه را به دست می آورم
دل تو را...
تحریم تحریمم
و
هیچ توافقی دلم را شاد نمیکند
جز
خبر ظهورت...
.
.
.
.
پ.ن: فقط بیا،همین!
#سحر-شهریاری
@saharshahriary
🔷🔶🔷
با توجه به این شبهه که چرا وقتی در کشور خودمان مشکلات مختلف داریم، باید به کشورهای دیگر مثل فلسطین و سوریه و... کمک کنیم؟
چند سوال میپرسم که پاسخ هایش برای هر حق جو و آزاده و متفکری روشنه.
👇👇👇👇
1⃣ ما الان در عصر غیبت هستیم.
امام ما انسان کامل و عبد صالح خدا هستند، و از نژاد عرب.
وقتی آقا ظهور کنند، آیا به مشکلات و بدبختی و درد و اختلاس و فقر اعراب فقط میپردازند؟
یعنی ایشون که تمام انبیا و اولیا منتظرش هستند، صدای مظلومان جهان رو نمیشنوه،میچسبه به مردم جامعه و نژاد خودش؟؟؟
2⃣ قرآن میفرماید، وارثان زمین صالحان و مستضعفان هستند.و کلام قرآن حق است.
بنظر شما اسرائیل و جنایتکاران دیگر تاریخ جزء صالحان هستند؟؟؟
3⃣اگر دین مان برایمان مهم است، مشکلات و غصه های جامعه اسلام، باید برایمان مهم باشد.
شاید توان یا اجازه یا امکان جهاد نظامی با دشمنان دین را نداشته باشیم.
تا زمان مرگ حتی نباید، نفرت و مخالفت خود را با دشمن آدم کش نشان بدهیم؟
دشمن کور که نیست، همین ابراز تنفرها، یک ردپا هست که بداند، هر غلط اضافه تری نکند، یا اگر میکند منتظر پاسخش باشد.
4⃣تبری یکی از فروع دین است.
پس ما دنبال مرگ بر فلان نیستیم.
بحث نشان دادن ظلم است.
مرگ بر استکبار،زور،تجاوز،اشغال،آدم کشی،فحشا هرکجا که هست،هرکجا.
وقتی ابراز برائت نشود،انسان کم کم یادش میرود جبهه حق کدام بود ،باطل کدام؟!
میگه یمن به من چه!عراق به من چه! فلسطین به من چه!سوریه به من چه! و...
بعد بجایی میرسد که اگر سر هموطن خودش رو هم بریدند،میگه حالا من که سالمم، بقیه به من چه!!!
بی خیالی و سکوت نداریم.
تماشاچی نداریم.
یا با حسین یا با یزید، دسته سوم نداریم!
یک عده بظاهر مسلمان سیب زمینی، مثل دولت قطر و بحرین و مصر و کویت و. عربستان ... که فقط نوکر امریکا هستند، از خود اسرائیل بدترند.
چرا؟
چون همین سکوت و کثافت کاری هاشون باعث جری تر شدن دشمن شده.
ما هم باید ساکت باشیم؟
شیعه علی
شیعه حسین
تماشاچیه؟
5⃣ امت محمد ص، امت واحده هستند.
قبله،کتاب،پیامبر یکی است.
امت واحده همش بگه به من چه؟
به درد خودمان برسیم.
چی بر سر جامعه اسلام میاد؟
6⃣ الان قدس نماد مقاومت و مظلومیته اسلامه، و صهیونیست نماد ظلم و جنایت.
بحث فلسطین و لبنان نیست.
بحث اسلام است.
ما حمایتمان دلگرمی میده به اونا، برای دشمن هم یک تهدیده که آقا! ما هستیم، حواست باشه.
اینطوری در حقیقت داریم از امنیت خودمان دفاع میکنیم.
امنیت اولویت اول هر کشوری است. امنیت نباشد،همین به ظاهر روشنفکران جرآت مدرسه فرستادن بچه شان را هم ندارند.
بعدش هم قطعا میگویند پس چرا نیروی نظامی و دفاعی کشور کاری نمیکنند؟!!
الان هم عزیزان ما برای همین دارند در کشورهای تحت ستم مبارزه میکنند، که ناموس این جماعت شب با ترس و لرز نخوابد.
7⃣ درسته که ما کم مشکل نداریم.
همش تقصیر دولتهاست؟ ربا و رشوه و دزدی؟
چشم چرانی و علافی و دنبال هوس رفتن؟
فقر مردم، فقط مقصرش نظامه؟
اختلاس چی؟
رهبر چقدر بگه؟ چقدر تذکر بده؟
یکسری مشکلات کم کاری مسئولین هست،یکسری بی بصیرتی وطلبکار بودن خود مردم،
طرف اندازه جلبک خاصیت نداره حتی واسه خانواده خودش و اطرافیانش، نشسته دائم میگه چرا لبنان چرا غزه چرا سوریه.
حالا اگر 4تا هنرپیشه هالیود واسه شکستن پای یک سگ عزا بگیرند،اینا میشن طرفدار حقوق بشر و حیوان و گیاه و....
کدوم رو باور کنیم؟!
از مشکلات بدتر، شستشوی مغزی یک عده هست، که به خود خدا هم اعتقاد ندارند، چه برسه به دستوراتش.
و ادا و پز انسان دوستی رو دارن، مرامشو اصلا!
👇😱
این افرادی که محرم میان میگن بجای نذری به ایتام پول بدید،
بجای حج، به فقرا غذا بدید،
بجای فلسطین و لبنان به بدبخت بیچاره های خودمون کمک کنید،
اینا کدوم قشرن؟ بی دغدغه هایی که تا حالا خودشون 1000تومان به فقرا ندادن.
فقط بجای بجای بلدن.
دینداری اصول داره. چیزی جای چیز دیگه نیست.
گوش جای چشم میاد؟
اول به سینه زدنت گیر میدن،به راه پیمایی رفتنت، کم کم به نماز و حجاب و باورهات.
به خودت میای میبینی از داعش و وهابیت نادان تر شدی!😑
مشکل داخلی باید حل بشه.
اما
سکوت نسبت به مشکلات مظلومان دنیا، یعنی تهدید و فروریختن خودمان.
موش شدن جلوی ابرقدرتها. فردا گفتن آب نخورید،باید نخوریم.
8⃣ جشن عاطفه ها،جشن نیکو کاری،بسیج سازندگی،گروه های جهادی، موسسات خیریه، صندوقهای قرض الحسنه مردمی، جوانان انقلابی که برای رضای خدا کمک پولی،بهداشتی،ساخت و ساز و تدریس و. ..انجام میدن، این ها کار خیر نیست؟
سالی چندصد جهیزیه،آزادسازی زندانی، سبدکالا به فقرا دادن، صدقات و نذورات،
این ها رو کی انجام میده؟
اون روشنفکرای غرب زده،که یک ساعت برای اسلام وقت نذاشتن؟
یا بسیجیا و مسجدیا و هیآتی ها و...
حق جو و حق طلب باشیم😊✌️
#سحر_شهریاری
🔷🔶🔷
#انتشار_دهید
دعوتید به👇🌷
@saharshahriary
من یک ملکه ام👑
چون احتیاج به خودنمایی با لباس کوتاه و چسبان ندارم.
من یک ملکه ام👑
چون میدانم از شهد گل، عسل خالص ساخته میشود،
نه از علف زیر پای رهگذران.
من یک ملکه ام👑
چون دلی را نمی لرزانم
و
نگاهی را آلوده نمیکنم.
و
ارزش و وقار و متانتم را اسباب بازی و سرگرمی قرار نمیدهم.
من #چادری ام 💞
#مدافع حجاب
رهرو راه #شهدا
و
این امانت #زهرایی را با هیچ توجه ظاهرسازی جلف و بدن نما عوض نمیکنم.
کاش مردان سرزمینم
از ملکه هایشان یک تابلوی متحرک و دستمالی شده نسازند😔
خواهرانم!
کاش واقعا ملکه باشید، نه به یک پشت مانتو نوشته 20تومانی🙈
خواهرم!
#ملکه_باش_پیش_نگاه_خدایت
@saharshahriary
👆زود بیا اینجا👆
چشمانم به راه است تا بیایی
میخوابم به #انتظار
خدا کند،
که صبح آمدنت بیدار شوم...
شب بخیر مولای من!✋🌙⭐️
#سحر_شهریاری
👇👇
@saharshahriary
👆👆
#شبتون_سرشار_از_عطر_یاد_مهدی
💞💕
#فن_بیان
چندنکته مهم برای یک #مجری_صحنه
📌📌📌
اولین اشتباه بعضی مجریان، بیش از حد درگیر شدن با متون و اشعار مختلف است.❌🚫
بعضی ها میتوانند، ساده ترین جملات را با بهترین #لحن و #حس بیان کنند، اما اثری بر شنونده بگذارند که خواندن یک متن ۳۰۰ کلمه ای نمیکند.
پس فقط به داشتن #صدای زیبا و دلنشین اکتفا نکنید.
اهمیت به لحن و حس کلام را جدی بگیرید💪
و
خودتان را درگیر متن های کلیشه ای نکنید. 😱✍
مجری حرفه ای باید بتواند متناسب با موضوع و محتوای برنامه با مخاطب صحبت کند و برنامه را در دست بگیرد👌
مجری هوشمند، مسلط و منعطف، در کنار موضوع برنامه، باید به میزان توجه و حال مخاطب هم توجه داشته باشد.👂👂👂
اجرای صحنه، شاهرگ برنامه را در دست داشتن است.💣💣
اشتباه مجری، با درگیر متنهای کلیشه ای شدن و شب شعر راه انداختن، یا پرحرفی یا اجرای اغراق شده و لحن مصنوعی و بدون نفوذ در دل مخاطب، میتواند، شاهرگ اجرا را قطع و مجری را به یک فردی تبدیل کند که مخاطب با دیدنش، خمیازه بکشد😴😓 یا با بغل دستی خود راجع به سریال دیشب حرف بزند☹️😐
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
غرفه هاي ملكوت 💞
http://www.yashahid.com/6020/%d8%ba%d8%b1%d9%81%d9%87-%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d9%85%d9%84%d9%83%d9%88%d8%aa/
👆👆👆👆
دلنوشته ای از #سحر_شهریاری
به عشق دلهای جامانده در کنار مزار #شهدا
✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷
https://telegram.me/joinchat/Ar01Pzwd8M9HWfr_gA6sxw
گلزار شهدای تهران👆👆
بیایید امشب
دعا کنیم🙏
که باران🌧
یقین
ایمان
صبر
آرامش
علم
دانایی
برکت
و
عشق
بر پهندشت قلبمان ببارد،
و رنگین کمان خوبی هایمان، دلهای غمگین را شاداب کند🌈
شبتون خدایی🌙
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
عباس که باشی
#ایمان #شرف و #غیرت که داشته باشی،
در امریکا درس خواندن را هم برای عزت کشورت میخواهی.
عقده ی ولنگاری در مهدآزادی بماند برای اهلش!
او عباس است و شرف دارد
#شهید_عباس_بابایی
@saharshahriar
🌷"دوکوهه، گود عاشقی، شهادت"🌷
تقدیم به روح همیشه جوان و شاداب پهلوان کوچک کشور #سعیدطوقانی
ـ برادر حمید، من رفتهام منطقه جنگی. لطفا دنبال من نگردید.
رفت جبهه و بعد شهید شد. تمام ؟ نَه.
رفت جبهه و همانجا بزرگ شد. همان جا بود که فهمید روحش دیگر در دنیا جا نمیگیرد.
همانجا از همه جلو زد و زود به آسمان رسید.
ـ پهلوان بود. همه میدانستند این پسره همان «قهرمان کوچولوی کشور» است. شش سال بیشتر نداشت که در عرض سه دقیقه سیصد دور چرخید و همان روزها عکسش و اسمش تمام روزنامهها را پر کرد.
خیلی جاها که میرفت، تصویر خودش را بر دیوار میدید. تصویر پهلوان «سعید طوقانی».
ـ همه را آتش زد. تمام عکسهای مربوط به زمان شاه را سوزاند. هر چند افتخار یک ورزشکار به یادگاریهایش از کسب مقام است، اما سعید دلش نمیخواست خاطرات پهلونیاش گره بخورد به روزهای تاریک کشورش.
یک عکس را اما خیلی دوست داشت. عکسی که در کنار یک خورشید گرفته بود؛ در جماران، کنار روح خدا. و این روشنترین خاطرهاش بود.
ـ اگرکسی پیدا شود که پشت پا بزند به شهرت، رفاه و... حتما راهش را هم پیدا میکند. مثل همه مردم بودن تا مرد بودن، فاصلهاش یک «میم» است. سعید یکی از آن مردان کوچک بود.
ـ ثابت کرد پهلوانی فقط به اسم و رسم نیست. مانند سپهسالار حسین(ع) باید به دعوت امام عشق لبیک گفت و آنجا اگر از همه چیزت گذشتی، میشوی پهلوان. ساکش را بست و به مدیر مدرسه نامه نوشت: من دیگر به مدرسه نمیآیم.
ـ پانزده ـ شانزده سال بیشتر نداشت. به زور به جبهه راهش داده بودند. آن هم به اعتبار شهادت برادرش محمد و هنری که خودش داشت كه اجرای حرکات ورزش باستانی.
با حضور سعید، پای ورزش و ورزشکاران به جبهه باز شد.
ـ وقتی میخندید، چشمهایش برق میزد. انگار دو تا خورشید کوچک نگاهت میکردند. با همه شوخی میکرد و همیشه لبخند بر لبش بود.
با خودت میگفتی: خوش به حالش چقدر سر حاله، هیچ غمی تو دلش نیست انگاری.
اما غم مفقود شدن محمد یک طرف و غم حضور نداشتن در میدان جهاد طرف دیگر، بر ناراحتیاش میافزود، اما باز هم میخندید.
ـ صدای ضرب از پشت بام میآمد؛ یکی و دو تا...
برو بچههای پادگان دو کوهه کم کم عادت کردند. تمام این سروصدا تقصیر دو نفر بود: عباس دائم الحضور و سعید طوقانی...
بعضیها چپچپ نگاهشان میکردند و زیر لب غر میزدند: مسخره بازی شده. معلوم نیست جبهه است یا گود زورخونه.
ـ ساعت پنج عصر هر روز سر وصداها تکرار میشد و چند روز نگذشت که همه سراسیمه به پشت بام میرفتند تا ورزشکارها را ببینند. حتی همان غُرغروها.
ـ جا برای سوزن انداختن نبود. سعید میچرخید و عباس میخواند. عجب گودی راه انداخته بودند.
دو کوهه، گردان میثم، دوم قدم مانده به آسمان. عباس میخواند و سعید میچرخید و میچرخید. گود عاشقی بود آن جا.
هر موقع دوی صبحگاهی به صورت گروهانی برگزار میشد، سعید از ستون بیرون میآمد و با صدای بلند فریاد میزد: «فاتح خیبر...»
کل گروهان پای خود را به زمین میکوبیدند: «علی.»
ـ شیر دلاور.
ـ علی.
ـ عید فطر بود. تدارکات گردان جشنی بر پا کرد.یکی از برنامهها اجرای ورزش بود. باستانیکارها یکییکی آماده شدند. یکی از سربازها خندید و گفت: مگه اینجا کودکستان شده؟ این بچه واسه چی میخواد بره تو گود؟
سعید لبخندی زد و چیزی نگفت. نوبت او شد. چرخید. آنقدر تند و سریع که سر بقیه گیج رفت. چند دقیقه گذشت و سعید هنوز میچرخید. صدای صلوات همهجا را پر کرد.
ـ رمز عملیات بدر اعلام شد؛ یا زهرا(س).
به یاد بانوی پهلو شکسته، ستون به خط شد. پشت سر هم و آرام حرکت میکردند. فرشته شهادت، آن شب دور سر بی قراران میچرخید و کسی در بین ستون دلش بیقرار بود؛ بیقرار مادر گمنام تاریخ.
ـ فرمانده میگوید: در تاریکی دیدم سعید كه دو دستش روی شکمش بود، افتاد. ستون رفت.
ـ شهید شد. دوازده سال بعد هم استخوانهای معطرش پیدا شد.
ـ سعید به آسمان رسید و قهرمان خوبیها شد. شاگرد اول عاشقی، هنوز هم همان بالاها به ما لبخند میزند.
از لبخندش نور میبارد.
دقت کن! با نگاهش میگوید: پهلوانان نمیمیرند...
#سحر_شهریاری
چاپ و منتشر شده در مجله امتداد و نشریات و سایتهای متعدد👆👆👆
@saharshahriary
📝📝طاقت جماران بدون امام را نداشتم...
مرور بعضی از خاطرات حاج عیسی #خادم بیت #امام_خمینی (ره)
بعضی آدم ها در صحنه ی نمایش زندگیشان نقش اولند؛ مهم و اثرگذار و آنقدر جذاب که همه را مجذوب خود کنند. در سایه ی این نقش اول ها اما کسانی هم هستند که شاید دیده نشوند، یا کم دیده شوند، اما همپای آن نقش اول زحمت کشیده اند و نمایش را جلو برده اند. این آدم ها شاید کم تر به یادها سپرده شوند، اما ماندگارند،چون ما آدم ها خاطرات نقش اول های زندگیمان را، مدیون تلاش های آنان هستیم.
یکی از آن نقش های کم تر دیده شده، حاج عیسی خادم مهربان و دوست داشتنی امام خمینی است. مردی که همپای نقش اول مرد بزرگ خاطرات ما زحمت کشیده و اثرگذار بوده.
حاج عیسی جعفری فرزند اسدالله، پیرمردی است که مردم ایران او را به نام خادم امام خمینی (ره) میشناسند؛ او در سال 1306 در روستایی نزدیک قم به نام ابرجس به دنیا آمد و قبل از پیروزی انقلاب در قم دکان جگرکی داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اقامت حضرت امام (ره) در جماران، مرحوم حاج احمدآقا در جستجوی فردی مطمئن بود تا بتواند امور دفتر و منزل حضرت امام را به او بسپارد؛ تا اینکه حاج عیسی به این خانواده معرفی شد و از سال 1360 جزء نخستین کسانی شد که به خدمت صادقانه در دفتر حضرت امام پرداخت.
خادم بودن اگر برای یک هدف مقدس باشد از پادشاهی بر دنیا با ارزش تر است. حسی که حاج عیسی آن را تجربه کرده.
هرچه باشد ده سال در خدمت امام بودن خودش یک دوره مکتب انسان سازی است.
با هم پای خاطرات کسی می نشینیم که نه فقط یک خدمتگزار که یار و همدم امام خوب و عزیز ما بوده است:
من بچه قم هستم ولی تقریبا نزدیك 45 سال است كه در تهران زندگی میكنم. در سال 1343كه حضرت امام از زندان آزاد شده بودند ما در تهران سكونت داشتیم. با شنیدن خبر آزادی امام ما هم به قم برای دیدار ایشان رفتیم و یك هفته در قم ماندیم.
در طول آن یك هفته هر روز به منزل ایشان میرفتیم و در صف جمعیت میایستادیم و ایشان را زیارت میكردیم. ظهر كه میشد پشت سر امام به نماز میایستادیم.
در سال 1360 حاج احمدآقا میفرمایند كه ما به فردی نیاز داریم كه شب و روز اینجا باشد و در خدمت امام قرار گیرد. خواهرم كه از زمان نجف در خدمت بیت امام بود مرا معرفی میكند.حاج احمدآقا از سوابق من پرسیده بود. بعدبه من تلفن كردند و من دكان و خانه و زندگیام را رها كردم و به بیت آمدم و ماندگار شدم.
روزهای اول وظیفهام جواب دادن به تلفن بود و اگر حضرت امام كاری داشتند بلافاصله پیغام میدادند كه من بروم و انجام دهم. اگر ایشان با كس دیگری هم كار داشتند میرفتم خبر را میرساندم و جوابش را برای حضرت امام میآوردم.
آرام آرام رفت و آمد و گفتوشنود و نسبت به همدیگر شناخت بیشتری پیدا كردیم، به گونهای كه به اصطلاح امام هركاری داشتند بلافاصله زنگ میزدند و مرا صدا میكردند و من به خدمتشان میرسیدم. یا اگر حضرت امام پیغامی داشتند به آقایان میرساندم
چند بار هم اتفاق افتاد كه من روزنامهها را پیش امام میبردم؛ روزهای زمستان روزنامهها كمی دیرتر میرسید؛ وقتی آنها را پیش امام میبردم ایشان میگفت من روزنامه میخواهم، شب نامه كه نمیخواهم، سعی كن روزنامه را زودتر بیاوری. لذا من بعد از آن دیگر صبر نمیكردم كه روزنامه را به بیت بیاورند، خودم میرفتم و از كیوسك میخریدم و میآمدم.
خوراك حضرت امام در وعده شام غذای حاضری بود. دو یا سه لقمه نان و پنیر با دو سه حبه انگور یا دو سه لقمه نان و پنیر با دو سه قاچ خربزه بود. ما چون میدانستیم شام حضرت امام همین غذاست جلوتر تهیه میكردیم و برای مواقعی كه مواد غذایی گران میشد و یا گیر نمیآمد ذخیره میكردیم، چون اگر مواد غذایی گران میخریدیم ایشان میل نمیكردند و میگفتند چرا گران خریدید.
. میفرمودند: نان زیاد نخرید به اندازه مصرف بخرید. مواظب باشید، حیف و میل نشود.
حضرت امام به خانمشان خیلی محبت داشتند و با او خیلی مهربان بودند. اگر كسی برخلاف نظر خانم عمل میكرد حضرت امام از آن شخص ناراحت میشدند.
حضرت امام به زیردستانشان هم محبت داشتند. من هر روز صبح كه به خدمت ایشان میرسیدم و عرض سلام میكردم، ایشان متقابلا سلام میدادند و لبخند میزدند و من هم لبخند میزدم. سپس احوال همدیگر را میپرسیدیم.
امام به راحتی امام نشد؛ ایشان به واسطه رابطه با خدا امام امت شده است. ایشان ساعت 2 نیمه شب بیدار میشدند و نماز میخواندند؛ بعد هم تا نزدیك نماز صبح مشغول قرائت قرآن میشدند؛ ایشان به قدری غرق در مناجات و گریه بودند كه بسیار عجیب بود؛ البته ما از پشت شیشه میدیدیم و آن موقع كسی در اتاق نبود.
امام هیچگاه من را دعوا نکردند. امام می گفت خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. چنین آدمی باتواضعی چطور ممکن بود من را دعوا کند. حتی امام چایی خودش را خودش درست میکرد اما وقتی میهمان برای ا
یشان میآمد؛ من برای آنها چایی می بردم.
امام که رحلت کردند پیکرشان را به حیاط خانه آوردیم و به دستور حاج احمد آقا مشغول شستوشو و تجهیز پیکر ایشان شدم. ایشان را کفن کردم و وقتی به بهشت زهرا بردند، بخاطر هجوم مردم این کفن پاره شده بود و دوباره پیکر را برگرداندند. وقتی پیکر برگشت دیدم که فقط لنگ کفن به دور امام باقی مانده است. یک کفن دیگر را آیت الله خامنهای داده بودند که همان را بر تن امام کردیم و با آن دفن شدند.
رحلت امام برای من بسیار سخت بود و ماندن در آن فضا هم برایم سخت بود.
طاقت جماران بدون امام را نداشتم. به همین دلیل بود که به قم آمدم تا اینجا در همسایگی حضرت معصومه(سلام الله علیها) حالم خوب شود
یکبار خواب امام را دیدم که آمده بود بالای مزار یکی از بستگان شهیدم و آنجا ایشان به من فرمودند: «به مردم بگو دعای صباح بخوانند. دعای صباح انسانساز است»
#سحر_شهریاری
👆👆👆
چاپ شده در نشریه کرامت امور مساجد
@saharshahriary