🔰 پدرِ مقام معظم رهبری، شانزدهم آذر ۱۲۷۴ در نجف اشرف به دنیا آمدند. پدرِ ایشان، حاج سید حسین خامنهای که برای مدتی به نجف مهاجرت کرده بودند، در زمان کودکی سید جواد به تبریز بازمیگردند. حاج سيد جواد، تحصیلات دینی خود را در شهر تبریز و در جوار پدر بزرگوارشان آغاز میکنند. چند سال بعد از فوت پدرشان، برای زیارت، به مشهد که میروند، آنجا به فضای علمی و طلبگی مشهد، علاقهمند میشوند. نُه ماه در مشهد میمانند. بعد به تبریز بازمیگردند تا برای اقامت دائمی در مشهد از مادرشان کسب اجازه کنند. به تبریز که میرسند، میبینند مادرشان فوت کرده است. یک سال بعد از فوت مادر، همراه همسر خود به مشهد رفته و در آنجا سکونت میکنند. در مشهد، دروس طلبگی خود را ادامه میدهند. بعد، در سن سیودوسالگی به نجف میروند و تا سال ۱۳۵۱ قمری، آنجا میمانند. در این مدت، از درس میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) و آقا ضیاء عراقی بهره میبرند و از همۀ این بزرگان، اجازۀ اجتهاد میگیرند. سپس به مشهد بازگشته و مشغول تدریس میشوند.
آیتالله سید جواد خامنهای در مشهد، علاوه بر تدریس، در دو مسجد، امامجماعت بودند؛ صبحها در مسجد گوهرشاد نماز میخواندند و ظهرها و شبها در مسجد صدیقیها. برنامۀ حاج سید جواد آقا، تا سالهای متمادی اینچنین بود که هر روز پیش از نماز صبح، به حرم مطهر امام رضا مشرف شوند و پس از زیارت، برای اقامۀ نماز صبح، به مسجد گوهرشاد بروند.
از نظر سیاسی نیز ایشان همچون بسیاری از علما، نسبت به دستگاه پهلوی، بغض و کینه داشتند. و با وجودِ دعوتهای عمومی و خصوصی زیادی که از ایشان میشد، هرگز در هیچ جلسهای شرکت نکرد. سال ۶۱، حضرت آقا در مصاحبهای با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دربارۀ پدرشان میفرمایند:
معتقد بود که اینها طاغوتند، اینها بدند، اینها ظالمند و به اینها بههیچوجه نباید نزدیک شد. پای این حرف ایشان ایستاده بود. هرگز پول از آن دستگاه نگرفت. میدانید آن دستگاهها گاهی پولهایی برای علما میفرستادند. در مشهد اینطور بود که برای همۀ علما میفرستادند. شاید بتوانم بگویم تنها کسیکه این پول را نگرفت یا جزو معدود کسانیکه نگرفتند پدر من بود. بااینکه وضع زندگیاش هم خوب نبود و در عُسرت زندگی میکرد، هیچوقت به اینها نزدیک نشد. این جزو بهاصطلاح آن امتیازات ایشان هست که ما همیشه در ذهنمان، این، با یک عظمتی تلقی شده.
سرانجام، حاج سیدجواد خامنهای در ۱۴ تیرماه ۶۵ دارفانی را وداع گفتند و در رواق توحیدخانه حرم مطهر امام رئوف به خاک سپرده شدند.
@sahba_nashr
🔶 امام را دارند علیالظاهر! با آقایی، با کمال عزت و احترام از مدینه میبرند خراسان. برای اینکه ولیعهدش کنند علیالظاهر!
اما حضرت در مدینه، مردم را گریه میاندازد. حضرت جمع میکند کنیزها و خدمه و اهلبیت و همۀ فرزندان را، برادران و خویشاوندان و اهل خودش را و میگوید بر من گریه کنید! تعجب میکنند؛ یکی میگوید مثلاً یا اباالحسن، گریه سر راه مسافر میمنت ندارد ـ همینهایی که شنیدید ـ بعد حضرت میگویند بله، او مسافری است که امید برگشتن داشته باشد!
یعنی چه؟ یعنی من امید برگشتن ندارم. یعنی چه؟ یعنی مأمون دارد من را میبرد که بکُشد. پس ببینید، بااینکه با عزت و با احترام دارد حرکت میکند حضرت، آن اثرِ با زور و با فشار بُردهشدن را در مدینه باقی میگذارد و میرود. میرود حرم رسولالله با وضع گریهآلودی خداحافظی میکند از پیغمبر، و راه میافتد میرود. ۱۳۶۰/۹/۲۶
📚حلقات «انسان۲۵۰ساله»/ حلقۀ سوم/ ۷۳. گسترش فراگیر شبکۀ تشیّع در زمانۀ امام رضا
@sahba_nashr
🔸کتاب «چُغُک» داستانی است مستند دربارۀ حوادث روزهای نهم و دهم دیماه ۱۳۵۷ در مشهد مقدس. سبک داستانی کتاب، سبکی است که بیشتر با عنوان «سینما رُمان» شناخته میشود؛ سبکی که در آن نقاشیها، پا به پای متن جلو میآیند و خود، مستقلاً، روایتگرِ قسمتی از داستان میشوند.
این داستان بر سه پایۀ اصلی استوار است:
اول، وقایعی که در این دو روز در مشهد مقدس اتفاق افتاده بود؛ که بخش اعظم و مهم آن وقایع، در داستان آمده است.
دوم، خاطرات آیتالله خامنهای از ماجراهای نهم و دهم دیماه.
و سوم، شخصیت نوجوانِ زبر و زرنگی که در آن ایام، چُغُک نامیده میشد.
📚کتاب چُغُک
@sahba_nashr
🔶️ این بزرگوار نمودار و نشانۀ مقاومت است. انسان بزرگیست که تمام دوران کوتاه زندگیاش با قدرت مزوّر و ریاکارِ خلیفۀ عباسی، مأمون، مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همۀ شیوههای مبارزۀ ممکن، مبارزه کرد.
اولین کسی بود که بهطور علنی بحث آزاد را بنیانگذاری کرد. در محضر مأمون عباسی، با علما و داعیهداران و مدعیان و موجّهان، دربارۀ دقیقترین مسائل حرف زد و استدلال کرد و برتری خود را و حقانیت سخن خود را ثابت کرد.
بحث آزاد، میراث اسلامی ماست، بحث آزاد در زمان ائمۀ هدی رایج بوده است و در زمان امام جواد بهوسیلۀ آن امام بزرگوار با آن شکلِ نظیف انجام گرفته است. ١۳۶۰/۲/۲۵
📚حلقات «انسان ۲۵۰ساله»/ حلقۀ دوم/ فصل امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام
@sahba_nashr
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 منتخبی از مجموعۀ اسناد حَلَقات «انسان ۲۵۰ساله»
قطعۀ سیوهفتم: نقش امام جواد در زندگی ۲۵۰ سالۀ ائمۀ اطهار (۱)
سخنرانی در تاریخ ۱۳۶۴/۵/۲۶
🔶 ازدواج را شرع مقدس اسلام براى زنها و مردها لازم دانسته، زیراكه قوام زندگى بشر به تشكیل خانواده است و تشكیل خانواده هم، بسته به ازدواج است، و لذا در همۀ ملتها و ادیان و مذاهب، ازدواج هست. ۱۳۶۲/۱۲/۱۲
📚کتاب خانواده
@sahba_nashr
🔶 اگر سررشتۀ نظام یک جامعه به دست انسانهای فاسد و ناباب و ستمگر و منحرف باشد، حرکات مؤمنانۀ افرادی که در این جامعه هستند، به جایی نمیرسد. و اگر در آنچنان جامعهای، کسانی تسلیم باشند و از آن ستمگران اطاعت کنند، خدا آنها را هم عذاب میکند. البته در همین حدیث، عکسش هم هست: «وَ لَاَعفُوَنَّ عَن كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الاِسلامِ اَطاعَت اِماماً هادياً مِنَ اللهِ وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في اَعمالِها ظالِمَةً مُسيئَةً» اگر چنانچه در یک نظامی، در یک مجموعهای، در یک کشوری، در یک جامعهای، حاکمیت و نظام، نظام الهی است، نظام عادلانه است، آنکسانیکه اطاعت از این نظام میکنند، مورد عفو الهی هستند، ولو خطاهایی هم داشته بباشند. ۹۱/۲/۳
📚کتاب چهل حدیث از امامین صادقین علیهماالسلام/ حدیث ۳۲
@sahba_nashr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 قبول قطعنامه ازطرفِ امام، بهخاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشور، مقابلِ روی امام گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکشد و نمیتواند جنگ را با اینهمه هزینه، ادامه دهد.
امام مجبور شدند قطعنامه را پذیرفتند.
پذیرش قطعنامه، بهخاطر ترس نبود؛
بهخاطر هجوم دشمن نبود؛
بهخاطر تهدید آمریکا نبود؛
بهخاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون آمریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد.
وانگهی، اگر همۀ دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضواناللهعلیه کسی نبود که رو برگرداند. برنمیگشت!
آن یک مسئلۀ داخلی بود، مسئلۀ دیگری بود. در تمام عمر دهسالۀ حیات مبارک امام رضواناللهتعالیعلیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که امام بهخاطر سنگینی بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. ۱۳۷۵/۳/۱۴
📚کتاب عبد صالح خدا/ فصل دوم، نظام اسلامی/ ایستادگی درمقابل دشمنیها
@sahba_nashr
🔶 زندگی کوتاه چهلودوسالۀ امام هادی، یک زندگی سراسر مقاومت و مبارزه است ـ چه در دوران متوکل و چه در دورانهای بعد از متوکل ـ که بیست سال از این عمر کوتاه در تبعید گذشته است؛ امام بیست سال از این مدت را در سامرا، زیر نظر و در حال تبعید و فشار بوده، اما بار امانت به امام بعد رسیده است.
مرگ در جوانی،
جهاد در سراپای عمر،
کوشش بیقیدوشرط در راه خدا،
نهراسیدن از مشکلات،
نترسیدن از قدرتها و قدرتمندها،
وقار و سکینۀ در راه خدا،
عبودیت و خضوع درمقابل خدا، خصوصیات این امام بزرگوار است؛ مانند امامان دیگر. ۱۳۶۰/۲/۱۸
📚حلقات «انسان۲۵۰ساله»/ حلقۀ سوم/ ۷۶. پایان دوران چهارم امامت
@sahba_nashr