مؤمنی را ندا آمد:
آرزویی کن!
گفت: اقیانوس آرام را آسفالت میخواهم! ندا آمد:سخت است،آرزوی دیگری کن!
🤪 🤭
گفت: قدرتی میخواهم تا زنان را بشناسم !
ندا آمد: اقیانوس آرام را دو بانده میخواهی یا چهار بانده...!؟😂😆😂
آل یاسین(۸۲۳)
🌸اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْعِلْمِ الْیَقینِ،وَالقَلبُ السَلیم
عزیز المنتظر:
برخورداری از نفس مطمئنه در پرتو صبر در مصائب حاصل میشود
منتظرالمهدی ارواحنافداه دربرابر مصائب و مشکلات، صابراندو مقدّرات الهی را بر وفق حکمت و مصلحت خودمیدانند،
حبیبی المنتظر؛
كسى كه:
<۱>وظيفه خود را به خوبي انجام دهد
<۲>ودرتلاش و کوشش و به کارگیری
الف} عقل
و
ب}تدبیر، کوتاهی نورزد،
<۳>هنگام مواجهه با مصیبت،
عقل و دل او گواهى مى دهد كه آنچه خداوند حكيم تقدير كرده است، صد در صد حکيمانه و به مصلحت اوست.
<۴>چنین کسی از آن جهت که:
اوّلاً:در انجام وظیفه کوتاهی نکرده
ثانیاً:در ابتلا به مصیبت صبوری پیشه کرده و جزع و فزع نکرده است،
به «آرامش درونى» یا «نفس مطمئنّه» دست مى يابد.
✅نفس مطمئنّه نفسی است که صاحب آن به عقاید حقّه و ثواب و عقاب اطمینان یافته و آرامش دارد.
✅به این معنا که زندگی او هرچند سرشار از مصیبت و گرفتاری است،
امّا غم و غصه نسبت به گذشته
و دغدغه و نگرانی برای آینده، نخواهد داشت. در اين صورت، بهشت نيز براي او کوچک است و لايق «مقام عنداللهی » است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي».
«توای روح آرامیافته!، بهسوی پروردگارت بازگرد درحالیکه هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو!»
* اینک آخرالزمان *
کسی نفس مطمئنه پیدا کرده
که در ابتلائات دنیا شکیبا بوده
و خالصانه درمعیّت امام زمان خودش
به بالاترین درجات یقین
[ مقام تسلیم ورضا]رسیده
ووقت رفتن به سوی پروردگار او این ندای الهی رامی شنود که:
[۱]بيا بيا، نزد من بيا که بهشت برای تو کوچک است؛
[۲)جايگاه تو در مرتبهای والاتر از بهشت،
{نزد من} عندملیک مقتدر
{نزد بندگان خالص من}
یعنی؛
حضرت محمدمصطفی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم الشریف ومعصومين«سلام الله علیهم اجمعین » وهمنشین باخوبان عالم است.
دوران غیبت امام عصرزمان جولان شیاطین جنی.و انسی است ومنتظران درخطرحتمی وجدی
حضرت امام صادق(علیهالسَّلام) فرمودند:
«به زودی در شبههای خواهید افتاد و بدون نشانهای نمایان و امامی رهنما خواهید ماند. از این شبهه رهایی نیابد مگر آن کس که دعای غریق را بخواند. عرض کردم دعای غریق چگونه است؟ فرمود: میگویی:
« یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک؛
خدایا! بخشایشگرا! مهربانا!
ای دگرگونساز دلها! دل مرا بر دینت استوار گردان.
بد خواهِ کسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش صد نرسد
من نیکِ تو خواهم و تو خواهی بدِ من
تو نیک نبینی و به من بد نرسد....
#خیام_نیشابوری
یادش امروز گرامی
⚫️ بسته شد دستش، که پایت باز باشد اربعین...
#شهید_منصور_مهدوی_نیاکی
#شهید_غواص
#شهید_آملی
💠 @bj_amol 💠
سالروز عروج ملکوتی شهید والامقام محمود کاوه
🌺یازدهم شهریورماه1365 روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه الله الاعظم (عج) در عملیات کربلای2 بر بلندای قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد و دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعتهای بینظیر او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را دریافت کرد و به بارگاه عز الهی فرا خوانده شد.
خصال و ویژگیهای درخشنده کاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسؤولیتهای مختلف، درسی است بس بزرگ. امید است با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن همواره مهیا و آماده سازیم.
ان شاءالله
🔷🔶 «کریسدا رودریگز»👆 طراح و نویسنده مشهور جهان قبل از مرگ در سن 40 سالگی بر اثر سرطان معده نوشت:
1. من گران ترین ماشین دنیا را در گاراژم داشتم، اما حالا باید از ویلچر استفاده کنم.
2. در خانه من انواع لباس ها، کفش ها و وسایل قیمتی مارک دار وجود دارد، اما اکنون بدنم در پارچه کوچکی که بیمارستان تهیه کرده است پیچیده شده است.
3. پول زیادی در بانک گرفتم اما الان از این مبلغ سودی نمی برم.
4. خانه من مثل یک قلعه بود، اما الان روی دو تخت در بیمارستان می خوابم.
5. از هتل پنج ستاره تا اکنون گذراندن وقت در بیمارستان از یک کلینیک به کلینیک دیگر
6. من به صدها نفر امضا داده ام اما این بار مدارک پزشکی امضای من است.
7. من برای مرتب کردن موهایم به هفت آرایشگر رفته ام، اما اکنون - یک مو روی سرم نیست.
8. با جت شخصی می توانم به هر جایی پرواز کنم، اما اکنون به دو دستیار برای پیاده روی تا دروازه بیمارستان نیاز دارم.
9. با اینکه غذاها زیاده ولی الان رژیمم روزی دو قرص و شب چند قطره آب نمکه.
10. این خانه، این ماشین، این هواپیما، این مبلمان، این بانک، شهرت و شکوه بیش از حد، هیچ کدام از اینها به درد من نمی خورد. هیچ کدام از اینها به من آرامش نمی دهد. "هیچ چیز واقعی جز مرگ وجود ندارد."
در پایان روز مهمترین چیز سلامتی است.
لطفا از کم یا مقداری که دارید خوشحال باشید در حالی که سالم هستید، همه چیز داشته باشید، یک بشقاب برای خوردن، یک جای خواب داشته باشید... هیچ چیز را از دست ندهید
روزی که شهید باکری در سیل ارومیه، همزمان دعا و نفرین شد
در یکی از جالبترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده، آمده است:
روزی باران شدیدی در شهر باریده بود و جویها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را دید، تلفن را برداشت و گروههای امدادی را خبر کرد. گروههای امداد به سمت محلات مستضعفنشین گرفتار سیل راه افتادند.شهید مهدی باکری، ۹ ماه شهردار ارومیه بود.
حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد و مردم سراسیمه از خانههایشان بیرون میآمدند. شهید باکری متوجه خانهای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد میکشید و کمک میخواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه. پیرزن بر سر و صورتزنان گفت که وسایل خانه و کل زندگیاش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید.
شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتشنشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد.
پیرزن که حالش بهتر شده بود شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد.
تا لحظهای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود!
روزی که شهید باکری در سیل ارومیه، همزمان دعا و نفرین شد
در یکی از جالبترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده، آمده است:
روزی باران شدیدی در شهر باریده بود و جویها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را دید، تلفن را برداشت و گروههای امدادی را خبر کرد. گروههای امداد به سمت محلات مستضعفنشین گرفتار سیل راه افتادند.شهید مهدی باکری، ۹ ماه شهردار ارومیه بود.
حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد و مردم سراسیمه از خانههایشان بیرون میآمدند. شهید باکری متوجه خانهای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد میکشید و کمک میخواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه. پیرزن بر سر و صورتزنان گفت که وسایل خانه و کل زندگیاش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید.
شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتشنشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد.
پیرزن که حالش بهتر شده بود شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد.
تا لحظهای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود!
💐
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
🐬
👌اندکی تامل
نام : انسان
نام خانوادگی : آدمی زاد
نام پدر : آدم
نام مادر : حوا
لقب : اشرف مخلوقات
نژاد : خاکی
صادره :دنیا
مقصد : آخرت
ساکن : کهکشان راه شیری , منظومه شمسی ,زمین
منزل : استیجاری
ساعت حرکت پرواز : هر وقت خداوند صلاح بداند
مکان : بهشت اگر نشد جهنم
وسایل مورد نیاز :
1- دو متر پارچه (کفن)
2- عمل نیک
3- انجام واجبات
4- امر به معروف و نهی از منکر
5- دعای والدین و مومنین
6- نماز اول وقت
7- ولایت ائمه اطهار
توجه !
1- از آوردن بار اضافه از قبیل : حق الناس , غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید.
2- خواهشمند است برای رفاه حال خود خمس و زکات را قبل از پرواز پرداخت نمایید.
3- ازآوردن ثروت , مقام , ماشین حتی در داخل فرودگاه خودداری نمایید.
4- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که تا از آوردن دست گل های سنگین , سنگ قبر گران و تجملات و نیز مراسم های پر خرج خودداری کنند.
5- جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید.
🌱برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید
📞تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی , رایگان , مستقیم بدون وقت قبلی می باشد در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید به شماره های زیر تماس حاصل فرمایید :
( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55)
👈سرپرست کاروان : حضرت عزراییل
تهیه و تنظیم : سرنوشت الهی
درمان رذایل اخلاقی 5.mp3
10.75M
🎵 پادکست «سلسله مباحث درمان رذایل اخلاقی»
💠 قسمت پنجم
📌 با وجود صفات رذیله ، قلب دارای حجاب میشود...!!
💥 همانگونه که رادیو موقعی می تواند امواج فرستنده را دریافت کند که همه اجزائش سالم و سیم هایش وصل باشد
👈 قلب انسان هم باید سلیم شده و به سلامت برسد تا بتواند به مهمترین نتیجه شیعه گری خود ( همراهی امام زمانش ) برسد.
⛔️ درمان صفات رذیله را جدی بگیریم..!!
👈 زیرا یکی از مهمترین دلایل بیتفاوتی نسبت به 12 قرن غربت امام زمان عجل الله همین صفات رذیله هستند.
🎙 سخنران : سید علیرضا حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 سلسله مباحث تهذیب بر محوریت زیارت عاشورا
🔹قسمت سی و چهارم
🎙️ زمینه سازان انقلاب جهانی امام زمان عجل الله ( سید حسینی )
✅ پیشنهاد دانلود و نشر گسترده ...
✨_🌼_✨
❗مِنَ إلغَريبْ إلَي الْحَبيبْ❗
دلهاي منتظر و عاشق به ما بپیوندید تا با
غریب ترین شخصيت عالم
امام عصر ،ضرورت وچگونگی یاری
ایشان بيشتر آشنا شويد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای استاد دانشگاه غربزده که ذهن دانشجوها رو شست و شو میده زبالهدان تاریخه
خدا رحمت کند امام خمینی رحمةالله
🌹وصیت شهدا🌹
💥 سلسله مباحث تهذیب بر محوریت زیارت عاشورا 🔹قسمت سی و چهارم 🎙️ زمینه سازان انقلاب جهانی امام زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #زیارت_اربعین
🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی
⏰Time=09:42
▪️🚩▪️🚩▪️🚩▪️🚩▪️
┅═✾🍂 ⃟ ⃟🥀 ⃟ ⃟🍂✾═┅
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستند_هیاهو
⭕️ حکمت زیارت و پیادهروی اربعین
#تصویری #اربعین
_✨_🌼_✨_
❗مِنَ إلغَريبْ إلَي الْحَبيبْ❗
دلهاي منتظر و عاشق به ما بپیوندید تا باد
#غریب_ترین_شخصيت_عالم
امام عصر ،ضرورت وچگونگی یاری
ایشان بيشتر آشنا شويد.
درمان رذایل اخلاقی 5.mp3
10.75M
🎵 پادکست «سلسله مباحث درمان رذایل اخلاقی»
💠 قسمت پنجم
📌 با وجود صفات رذیله ، قلب دارای حجاب میشود...!!
💥 همانگونه که رادیو موقعی می تواند امواج فرستنده را دریافت کند که همه اجزائش سالم و سیم هایش وصل باشد
👈 قلب انسان هم باید سلیم شده و به سلامت برسد تا بتواند به مهمترین نتیجه شیعه گری خود ( همراهی امام زمانش ) برسد.
⛔️ درمان صفات رذیله را جدی بگیریم..!!
👈 زیرا یکی از مهمترین دلایل بیتفاوتی نسبت به 12 قرن غربت امام زمان عجل الله همین صفات رذیله هستند.
🎙 سخنران : سید علیرضا حسینی