eitaa logo
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
3.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
29.8هزار ویدیو
293 فایل
بسم‌رب‌المہدے‌عج♥️🍃 کپے‌حلال📿🌱 ڪانال‌طراحے‌مون:‌ @badrion تبادل و تبلیغات @majnon_rahbarr
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿می خواهی بدانی آمرزیده شده ای یا نه!ببین حال توبه داری یا نه؟ هر کس دید دلشکسته شده،بفهمدکه میخواهند او را مورد رحمت قرار دهند... 🦋 ♥️
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
گریز از هرآنچه غیر توست.mp3
6.8M
تنها؛ یک دعای معمولی نیست!🌱 آنقدر که • همه، ائمه اطهار علیهم‌السلام • این دعا را می‌خواندند!!!✨ این مناجات را بشناسیم♥️ آرامش زندگی من👇 🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
1946394.mp3
3.81M
با نوای‌ حاج‌ مهدی‌ سماواتی آرامش زندگی من👇 🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
گفت: این سرِ کیه مقابل شما؟ یزید گفت: تو چیکار داری❓ تو خارجی هستی، بشین سرِجات نگاه کن.😐 ▪️◽️ گفت: خب، نه من باید برم اون‌جا توضیح بدم چه صحنه‌هایی رو دیدم باید به مملکت خودم گزارش بدم.📃 یه نفر بلند شد توضیح داد. گفت: این پسر پیغمبر شماست سر از بدنش جدا کردید😳 من یه نسبت دوری دارم با بعضی از اصحاب دورِ عیسی ‌بن مریم، نخ قبای من رو مردم، به تبرک برمی‌دارند. این نوه‌ی پیغمبر شماست⁉️ شما عجب ملت وحشی‌ای هستین؟😒 اون‌‌وقتی که صدای ناله‌ی زهرای اطهر توی مدینه بلند شد،😭😭 مردم کمکش نکردند، حضرت زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها، اومد توی مسجد، فرمود: چیه؟ خوشی زده زیر دلتون؟😒😤 بعد از جهاد دچار تنبلی و بی عُرضِگی شدید❓ از روز اول، همین بیماری مردم رو انداخت.✅ یه کمی پای رکاب امیرالمومنین جنگیدند، خسته شدیم آقا! بسّه. چقدر جنگ کنیم؟⚔ با امام حسن مجتبی، چیکار کردند؟😔 141 آرامش زندگی من👇 🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
پایان عمر شیطان باظهور.mp3
807.2K
🎤پاسخ:ابراهیم افشاری ✅آیا ظهور امام زمان عج پایان عمر شیطان میباشد⁉️ آرامش زندگی من👇 🆔 @Calmness
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤ایمان اکبری: ⭕️ توبه کنندگان یاران امام زمان عجل الله هستند😳❗️ آرامش زندگی من👇 🆔 @Calmness
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
🍃🌹﷽🌹🍃 #رهـایے از شـب🌒 #قسمت_۴۰ فاطمه خودش را بهم رسوند و بازومو با مهربانی گرفت. نمیتوانستم فاط
🍃🌹﷽🌹🍃 از شـب🌒 ۴۱ تلفنم زنگ خورد. کاش میشد جواب نداد. کاش میشد تمام پلهای ارتباطیم با سایه های شوم زندگیم ویران میشد.. خیلی دلم میخواست بدونم اگر فاطمه میدانست چه دردسرهایی پشت خط انتظارم رو میکشند باز هم بهم تذکر میداد گوشیم رو جواب بدم؟؟ از زیر چادرم با دستان عرق کرده گوشی رو نگاه کردم. نسیم بود. می‌دانستم چرا زنگ زده و اینجا بین این دونفر واقعا نمیشد با او بحث کرد.گوشیم رو در حالت بی صدا گذاشتم . نگاه معنی داری بین من وفاطمه رد وبدل شد.دیگه غذا از گلوم پایین نمیرفت.گوشیم لرزش کوتاهی کرد.قاشقم رو روی بشقابم انداختم و پیامک نسیم رو از لای چادرم باز کردم.نوشته بود: *گوشی رو جواب بده..داری چه غلطی میکنی؟ نمیدانم چرا اینقدر میترسیدم. اصلا تمرکز حواس نداشتم.قلبم طبق معمول محکم به قفسه ی سینه ام میکوبید و تنفسم رو مختل کرده بود.حاج مهدوی کاملا مشخص بود که فهمیده مشکلی هست.فاطمه هم با نگرانی نگاهم میکرد. حاج مهدوی در حالیکه سالادش رو چنگال میزد با لحنی خاص پرسید: - ببخشید مشکلی پیش اومده؟ من سرم رو بالا گرفتم ونگاهی کوتاه به صورت محجوب و مغرور او انداختم و مثل نجوا گفتم:نه... صدای ویبره گوشیم کلافه ام کرد با عصبانیت گوشی رو در دستم فشار دادم و خواستم خاموشش کنم که حاج مهدوی دوباره با حالتی خاص گفت: گوشیتون رو جواب نمیدید!!! این یعنی مشکلی هست!! در یک لحظه فکر کردم وتصمیم نهاییم رو گرفتم. صندلیم رو عقب کشیدم وبا حرکتی سریع بلندشدم -عذر میخوام.اگر اجازه بدید من جواب تلفنم رو بدم وبرگردم. حاج مهدوی با نگاهی خاص و سوال برانگیز گفت: اختیار دارید.راحت باشید. و من در حالیکه گوشی رو کنار گوشم می‌گذاشتم به سمت بیرون رفتم و با نفسی عمیق سعی کردم عادی صحبت کنم. _بله نسیم بدون سلام احوالپرسی با عصبانیت بهم حمله کرد: _حالا دیگه گوشی رو جواب نمیدی؟؟ معنی این کارها چیه؟! چیشده؟ نمیگی ما نگرانت میشیم؟ ! هه!! فکر کن منم باور شه که تو نگرانمی!! با لحنی سرد وناراحت گفتم: _چیشده حالا یک دفعه دلتنگ من شدی؟! تو هیچ وقت اینقدر پشت هم زنگ نمیزدی! _خیلی بی انصافی! ! من تا حالا بهت زنگ نمیزدم؟! _نگفتم زنگ نمیزدی.!!! گفتم پشت هم میس نمینداختی.حتما اتفاق مهمی افتاده که اینقدر مسر بودی باهام حرف بزنی! او نفس عمیقی کشید و گفت: _اول بگو الان کجایی؟ ! _مسافرت!!! سوال بعدی؟؟ او با تعجب سوالم رو تکرارکرد. _مسافرت؟؟؟؟ تو که جایی نداشتی بری؟! کس وکاری نداشتی!! کجا رفتی؟ دروغ گفتم: _اومدم قشم!! و فرداصبح برمیگردم _تو درقشم چیکار میکنی؟ چرا تنها رفتی؟!چرا بی خبر.؟ _توقع داشتی با کی برم؟ با کامران که کار دستم بده؟؟ یا با تو که همش تو اون شرکت لعنتیت هستی!!! خسته بودم ..احتیاج داشتم آب وهوایی عوض کنم.این کجاش اشکال داره؟ او که لحنش آرومتر ومهربانتر شده بود با نگرانی پرسید: _ببینم چیشده عزیزم؟ کسی اذیتت کرده؟ نکنه کامران حرکتی کرده؟ حدسم درست بود.زنگ زده بود تا از زیر زبانم حرف بکشد چرا کامران را دک کردم.پس کامران با مسعود تماس گرفته بود.حالا چه حرفهایی بینشون رد وبدل شده بود خدا میدانست.هرچند پیش بینی آن حرفها زیاد هم سخت نبود. گفتم:نه کامران تا حالا که یک جنتلمن کامل و بوده واز ناحیه ی او خطری تهدیدم نکرده! او با کلافکی پرسید: _پس دیگه چه مرگته؟؟ حوصله ی سین جین شدن نداشتم .با بی حوصلگی گفتم: _نسیم من واقعا حوصله ی حرف زدن ندارم.وقتی برگردم همه چیز رو توضیح میدم.. فقط الان کاری به کارم نداشته باشید. نسیم آهی کشید و با لحن دوستانه ای تهدیدم کرد: _والا من که نفهمیدم تو دقیقا چه مرگته و حتی نفهمیدم تو چطوری تک وتنها رفتی قشم! فقط امیدوارم این تنهایی کمکت کنه تصمیم درستی بگیری و کاری نکنی که بعدها پشیمون شی. بی اعتنا به تهدیدش گفتم: _بسیارخوب ممنون که درک میکنی...فعلا .. و گوشی رو قطع کردم. رفتم سمت میزمون.حاج مهدوی اونجا نبود. فاطمه تا منو دید در حالیکه باقی مونده ی غذاها رو داخل ظرف یکبار مصرف میریخت گفت: دیرکردی چقدر!!! غذات از دهن افتاد! پرسیدم :حاج آقا کجاست؟ گفت:نمیدونم.غذاشو سریع خورد و پاشد رفت.بنده خدا معذب بود.نباید بهش اصرار میکردی اینجا بشیند. ✍ ف.مقیمے ادامه دارد...😊 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای نور چشم زهرا پس کِی می‌آیی ...؟؟ دنیا چقدر تشنه نام زلال توست اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فرم های مشاوره استاد فرجام پور
📣📣📣📣📣📣 مژده مژده به خانم های گل🌹 بالاخره انتظار به سر اومد😍 کاربردی ترین گروه آموزشی ترک گناه 🌸 باتدریس خانم فرجام پور 🌸 ✨یکی از مشاوران خوب کشوردرزمینه: 👌خانواده،اصلاح تغذیه ومسائل اعتقادی 📣 یک فرصت استثنایی👏👏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/2030764188C16c3023857