هدایت شده از تبلیغات به صرفه
#رمان🌹
#از_جهنم_تا_بهشت_قسمت_هفتاد_شش🌷
توی آینه نگاهی به خودم و امیرحسین میندازم ، چه محجوبانه سرش رو انداخته پایین و آیه های عشق رو زمزمه میکنه . چشم از آینه میگیرم و به آیه های قرآن نگاه میکنم ؛ وقتی قرآن رو باز کردیم سوره یس اومد. شروع میکنم به قرائت آیه های عشق.
#با_یاد_خدا_دفتر_اگر_باز_کنیم
#سهل_است_که_عاشقانه_پرواز_کنیم
به خودم میام که میبینم برای بار سوم دارن میپرسن _ آیا بنده وکیلم ؟
_ با اجازه آقا امام زمان ، شهدا و بزرگترای مجلس بله.
بلاخره تموم شد یا بهتره بگم شروع شد، شیرینی های زندگیم تازه شروع شد، زندگیم با یکی از بهترین بنده های خدا ، زندگیم با دوست داشتنی تر مرد .
نگاهی به فاطمه و امیرعلی که کنار هم نشستن میکنم ، بلاخره ایناهم به هم رسیدن ، سمت راست یاسمین و نجمه و شقایق با اخم به من خیره شدن ، خندم میگیره ، خب البته حق دارن توقع داشتن عقد و عروسی من تو بهترین تالار با موزیک زنده و یا شایدهم مختلط برگزار بشه ، ولی چی شد. کنارشون هم زهراسادات و ملیکاسادات با لبخند ایستادن. مامان ، بابا ، خانوم حسینی یا بهتره دیگه بگم عاطفه خانوم ، پرنیان و……. بابای امیرحسین . همه خوشحال بودن به جز بابای امیرحسین ؛ شاید از من خوشش نمیاد البته نه ، روز اول خاستگاری که خوشحال بود ، شایدم از این که عقدمون اینجاست ناراحته…..
خودم رو کمی به امیرحسین نزدیک میکنم و زیر گوشش میگمم _ امیرحسین
امیرحسین _ جان دلم؟
قلبم لبریز میشه از عشق ، از این لحن دلگرم کننده.
_ میگم بابات چرا ناراحته ؟ ازدست من ناراحته ؟
اخماش تو هم میره ، مرد من حتی با اخم هم جذاب بود.
امیرحسین _ بعدا حرف میزنیم درموردش. بهش فکر نکن.
سرم رو به معنای تایید تکون میدم.
.امیرحسین _ خانومی حاضری؟
_ اره اره . اومدم.
چادرم رو روی سرم مرتب میکنم ، کیفم رو از روی تخت برمیدارم و از اتاق خارج میشم.
امیرحسین _ بریم بانو ؟
_ بریم حاج آقا.
امیرحسین _ هعی خواهر. هنوز حاجی نشدم که
_ ان شاءالله میشی برادر حرکت کن.
امیرحسین _ اطاعت سرورم.
مشتی به بازوش میزنم و میخندم. باهم ، شونه به شونه هم ، دست در دست حرکت میکنیم.
.
.
.
.
امیرحسین _ حانیه چرا انقدر نگرانی ؟
_ نمیدونم استرس دارم
امیرحسین _ استرس برای چی؟
_ نمیدونم.
وارد خیابون عشق میشیم.حالم توصیف ناپذیره. چه عظمتی داشت آقام. عظمتی که درکش نمیکردم . درک نمیکردم چون مدت کمی بود که با این آقا آشنا شده بودم. حتی نمیدونستم در برابر این زیبایی ، این عظمت یا شاید بهتر باشه بگم این عشق الهی چه عکس العملی نشون بدم. به سمت امیرحسین برمیگردم. اصلا رو زمین نبود ، مرد من آسمونی شده بود. اشکاش روی صورتش جاری و صورتش کامل خیس از اشک بود. نگاهی به اطرافم میندازم ، کار همه شده بود اشک ریختن ، خانومی روی زمین زانو زده بود و اشک میریخت. آقایی مداحی میکرد و بچه های کوچیک و نوجوون دورش جمع شده بودن با دستای کوچیکشون سینه میزدن.
حالا دیگه منم تو حال خودم نبود ، بیشتر به حال خودم تاسف میخوردم ، چرا انقدر دیر با این آقا آشنا شدم. چقدر اشک امام زمان رو دراوردم. ناخداگاه پاهام سست میشن و روی زمین میشینم. صورتم رو با دستام میگیرم و اشک میریزم ، امیرحسین هم کنارم میشینه و شروع به گریه میکنه.
شنیده بودم شب جمعه همه ائمه کربلا هستن ، شب جمعه بود و من جایی نفس میکشیدم که الان مولام اونجا نفس میکشید.
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#صفحه_سیصدوشصت
به نیابت از:شهیدان🌷
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
ســــــــــــــــــــلامے بہ خنکے شربت آبلیمو 🍋
و بہ شیرینے یہ هندونہ مشتے🍉
و بہ لبخند شما عزیزاے دڵ 😍👋
الھی همیشه بخنـــــدے مھربونم
الھی وقتی بہ عصب زندگیت نگاه مےکنے
بگے سخت بود ولے ساختمش 😍💪
هم زندگےمو قشنگ ساختم
هم خودمو و یہ الحمدلله ازته دل♥️
یہ رازے رو درگوشے بهتون بگم؟ 😌
میدونی رضایت از زندگی کی میشه ؟!
وقتی توقعاتت رو از قلب ومغزت❤️
ببندی وباین فکر نکنی دیگران چکارباید میکردن یاچطور رفتار
می کردن بجاش تمرکزتو رو خودت زیاد کن🍃🍃
فرشــــــــــته های خدان
ولے بالهاشون رو فقط خدا مےبینہ😍
#عیدانه_مبارک
#لبتبہلبخندباز
#مباهله
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#شاهبانوی_من
😉زن باشید!
در خانه پیراهنهای زیبا بپوشید،
رژلب بزنید و خودتون رو خوشبو کنید،
👌 برا خودتون وقت بگذارید و از آن لذت ببرید😉
👌 این کار به خودتان هم حس فوق العاده خواهدداد
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#طنز
ﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﻰ ﮐﻨﻢ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻡ بعضی دخترا ﺩﻭ میلیون ﺧﺮﺝ ﺭﻧﮓ موهاشون میکنن❗️
👈 ما ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻭ ﭘﺬﻳﺮﺍﺋﻰ ﺭﻭ ﺭﻧﮓ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﭘﻮﻧﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺸﺪ😂😂😂🤦♀
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
'
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ