#تربیت_فرزند
#دوقلوها
در رفتارتان با بچههای دوقلو سعی کنید تا حد ممکن هویت فردی آنها را به رسمیت بشناسید.
بازیهای یکسان، لباسهای یک شکل و … به معنی آن است که شما بچهها را وادار به یک شکل شدن میکنید!
کودک با این کارها یاد میگیرد که باید همیشه در حد و اندازههای قل دیگرش باشد، صرف نظر از اینکه استعدادهای درونی او بیشتر یا کمتر از آن قل است، این موضوع باعث میشود او نتواند به قدر قابلیتهای خودش رشد کند.
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#تهدید
تاثیرات تهدید کردن کودکان توسط والدین
🔸خیلی از والدین مواقعی که از دست بچهها عصبانی میشن برای خالی کردن خشم یا تنبیه کردن بچهها دست به تهدیدهایی میزنن که در دنیای واقعی هیچ وقت قصد عملی کردنش رو ندارن، اما غافل از اینکه این حرفهای به ظاهر ساده و گذرا در کودکی میتونه تاثیرات جبران ناپذیری رو در بزرگسالی براشون به بار بیاره
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناسبتی
#ماه_محرم
📣 توصیه های مهم تربیتی برای ماه محرم
🌷 قبل از بردن فرزندان به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام حتما به این👆 توصیه های مهم توجه کنید.
🌷 ویژه همه پدر و مادرهای عزیز و مسئولین محترم هیئات مذهبی
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#رمان🌹
#از_جهنم_تا_بهشت_قسمت_هفتاد_هفت🌷
.
با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار میشم ، با دیدن اسم عمو دوباره همه خاطرات تلخم برام یاداوری میشه
از همون روزی که آرمان از ترکیه برگشت و اومد خاستگاری…..
#خاطره_نوشت
با صدای ماشین سریع چادر رنگیم رو روی سرم میندازم و میرم دم در. در رو که باز میکنم. با بی ام وه ارمان روبه رو میشم . همون لحظه با دسته گل و شیرینی از ماشین پیاده میشه _ سلام عشقم.
تمام بدنم میلرزه و احساس حالت تهوع میکنم. میام لب باز کنم که امیرحسین میرسه.
امیرحسین _ جنابعالی ؟
آرمان_ به شما ربطی داره
امیرحسین _ با اجازتون.
آرمان _ بفرما تو چیزی که بهت مربوط نیست فضولی نکن.
امیرحسین _ گفتم جنابعالی؟
آرمان_ دوست داری بدونی؟
امیرحسین نگاه پرسشگرانه ای به من میندازه و منم سرم رو تکون میدم به معنای تایید.
امیرحسین _ ببینید اقای محترم پیشنهاد میکنم خیلی زود خداحافظی کنید.
آرمان_ بزار خودم رو معرفی کنم دیگه
امیرحسین _ به اندازه کافی میشناسمتون.
آرمان_ مثلا میدونی این نامزد جونت چه غلطایی کرده؟
امیرحسین _ دهنت رو ببند و رفع زحمت کن
و بعد………
.
.
.
یاد اوری اون روزها زجراور ترین کار ممکن بود ، روزهایی که بلاخره با پشتیبانی امیرحسین به پایان رسید و اخرش با خبر خوش زندانی شدن
آرمان به خاطر کلاهبرداری هاش مزین شد.
تماس قطع میشه. مونده بودم با چه رویی زنگ زده . حتی نمیخواستم صدای عمو رو بشنوم عمویی که من عاشقانه مثل پدرم دوستش داشتم و اون…….
چشمم به بلیط های روی عسلی میوفته. سریع از جام بلند میشم و بلیط هارو برمیدارم. دو تا بلیط به مقصد مشهد مقدس. جیغ میکشم و سریع از اتاق میرمبیرون. روز جمعه بود و امیرحسین خونه. با صدای جیغ من اونم سریع به سمت اتاق میاد. که یه دفعه به هم میخوریم و هردومون میوفتیم روی زمین.
امیرحسین _ چی شد؟
_ واااای امیرحسین عاشقتم. میخوایم بریم مشهد؟
امیرحسین _ با اجازتون
✅ادامهدارد
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#صفحه_سیصدوشصت_دو
به نیابت از:شهیدان🌷
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
❤️@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ