eitaa logo
تبلیغات به صرفه
642 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🥀 شب که می آید، منتظر عکس العملش می شوم . در اتاق را که باز می کند ، قبل از این که حرفی بزند لباس نیم دوخته اش را بالا می گیرم و می گویم : دست و صورتت رو بشور ، وضو بگیر ، موهاتو شونه کن ، مسواک هم بزن ، بیا لباست رو بپوش .زود باش. چشمانش را درشت می کند . لبش را جمع می کند و می رود و می آید . لباسش را می پوشد . دورش می چرخم و همه چیز را اندازه می کنم . سکوت کرده ، حاضر نیست حرف بزند . می دانم که دارد ذخیره می کند که به وقتش همه را یکجا درست و حسابی بگوید. کم نمی آورم: - این قاعده را هم خوب رعایت می کنی ها . قاعده ی زمان مناسب ، مکان مناسب، بیان مناسب برای حرف زدن. خوبه ، خیلی خوبه . شاگرد خوبی هستی . حرف های آدم خراب می شه اگه وقت خوبی انتخاب نکنه . شخصیت هم خراب می شه اگه کلامش خوب و به جا نباشه ، مکان هم که حرف آدم رو پیش می بره دیگه . نگاه و اخمش حالا پر از ناسزاست . آستین هایش را با سوزن وصل می کنم و هلش می دهم سمت در و می گویم : - برو مامان پسرش رو ببینه که چقدر رو قیمتش اومده . مامان سرش را می چرخاند و وقتی علی را می بیند ، گل از گلش می شکفد و می گوید : - هزار ماشا الله . - مدیونید اگه به من از این حرف ها بزنید . علی طاقت نمی آورد و بلند می گوید : - ای خدای خودشیفته‌ها ، ای خدای دختران فرهیخته ! می خندم . پدر می گوید : - خانم، حالا دیگه با این لباس می شه رفت خواستگاری . علی به روی خودش نمی آورد و جوابی نمی دهد . موقع خواب هنوز پایم را برای مسواک زدن از در بیرون نگذاشته ام که علی می گوید: - اسم کسی که می تونه از فضای مه آلود بیرونت بیاره رو ننوشته بودی . چشمانم را از حرص می بندم و به سمت علی بر می گردم : - شد من یه مطلبی بنویسم و تو نخونی . نگاه حق به جانبی می کند : - اشتباه نکن لیلا جان ! دفترت باز بود من نگاهم افتاد . اصلا نوشتنی رو برای چی می نویسند. برای اینکه خونده بشه دیگه . چند بار اینو بگم. اینجا همیشه من متهمم و این برادر محق . تکیه به چهار چوب در می دهم . کمی صدایش را جدی می کند و ادامه می دهد : - نه جدی پرسیدم ، به کسی هم رسیدی ؟ نگاهش می کنم فقط . این را از نگاهم می فهمد که هنوز همراهی اش را قبول ندارم . بی خیال می شود و می گوید: - نه برو صورتت رو بشور ، مسواک بزن ، موهات رو شونه کن ، آب بخور حالت عوض بشه . بیدار موندم چند کلمه حرف بزنیم . تازه از این که تلفن رو قطع کردی هنوز دلخورم. جای ایستادن من نیست . می روم بیرون . آب خنک را که به صورتم می زنم جریان پیدا کردن آرام خون را زیر پوستم حس می کنم . آرام تر از همیشه وضوی خوابم را می گیرم و مسواک می زنم . مزه‌ی شور نمکی که به جای خمیر دندان روی دندان ها و لثه ام می کشم ، تلخی افکارم را به هم می ریزد. علی همچنان در اتاقم است و این بار دارد با گوشی‌اش ور می رود . می‌خواهم کتابم را بردارم و بخوانم که می‌گوید: - برام خیلی جالب بود که شک و تردیدها و حیرت‌های طول زندگی در دنیا رو به فضای مه آلود تشبیه کرده بودی. شاید چون خودم قبلا تجربه اش کردم و ضربه فنی هم شدم . تکیه می دهد به دیوار و باهر دو دست ، صورتش را ماساژ می دهد . موهایش به هم ریخته است . برای اینکه بتواند زودتر بخوابد می‌گویم : - من سال ها به این فضا فکر کردم . مخصوصا وقتی که پانزده شانزده ساله بودم و انواع و اقسام سوال ها سراغم می اومد . صبح مسلمون بودم، عصر پر از شبهه، شب گرفته و افسرده، نمی دونم تو اصلا این طوری بودی یانه؟ سرش را به تایید حرفم تکان می دهد : - سوال هایی که آن قدر کلاف زندگیت رو به هم می پیچوند که می شدی عین کلاف سردرگم. حس می کنم که سختی این حالت برای من و علی مشترک نبوده است . من تنها و دور از خانواده بوده ام. با مشکلات اختلاف سنی زیادم با پدربزرگ و مادر بزرگ مواجه بودم ، آینده ام مبهم بود، مریضی و کارهای زیاد و سختی درس ها و دوری راه و مرخصی های اجباری تحصیلی ام ... نه ، علی مرا نمی فهمد.... ادامه دارد ... ═══‌🖤ℒℴνℯ🖤══ 🥀@sahele_aramesh313🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 امشب قبڵ خواب وضو بگیࢪ وقتی میری توے رخت خواب قرآن رو بذار روبروت ... و از هرجایی دوست داشتی باز کن 🍃 قبل خواب آرامش بگیــــــــــر ... با حال خوب کن های واقعے ...👌 خدا همراهتونه هرجا که باشید، قدم به قدم، تویِ سخت ترین و حساس ترین لحظه‌ها، پس بدونِ ترس ادامه بده :) . ═══‌🖤ℒℴνℯ🖤══ 🥀@sahele_aramesh313🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیابت از:شهیدان🌷 ═══‌🖤ℒℴνℯ🖤══ 🥀@sahele_aramesh313🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبــــــــــح قشنگتوݩ بخیࢪ 😍 رفیق قـــــوے و پرنشاط اصلا مومݩ هراتفاقے هم بیوفتہ نشاطش رو ازدست نمیده 😎💪 چوݩ میدونہ اونے ڪه داره مدیریت و اداره مےکنہ هرچیز رو خداے قادࢪ علےکل شی هست 🍃 امروز بہ همه انرژی مثبت بده بہ عنوان یہ بنده خوب خدا 😍 ڪه همیشه خبر از رحمتش داره روز هاے بد هیچ وقت نمےمونہ و دائم ایام درگــــــــــذره روزهاے خوب کم کم میاد😌 همون روزهایی ڪه میگی آخیــــــــــش بریم ڪه زندگے منتظرمونہ😍 میخواد بهموݩ قشنگےهاش رو نشون بده ڪه تهش بگیم "وما رَمیتُ الا جمیلا" ؟
🌟 پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می فرمایند: ✔️لا تَكرَهُوا الفِتنَه فِي آخِرالزَّمانِ فَاِنَّها تُبير المُنافِقين از فتنه و آزمايش در آخرالزمان نگران نباشيد چرا كه موجب نابودي منافقان خواهد شد. 📚ميزان الحكمه، حديث شماره 15748 ═══‌🖤ℒℴνℯ🖤══ 🥀@sahele_aramesh313🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید حمید ایرانمنش ✔️من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم ؛ به همین خاطر بود که خریدمان ، از یک دست آینه شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت ! برای مراسم ، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد ! گفت : « چه کسی را گول میزنیم ، خودمان یا دیگران را ؟ اگـر قـرار است مجلسـمان را اینطور بگیریم ، پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم ؟! مطمئن باش این جـور بریـز و بپاش ها اسراف است و خدا راضی نیست . تو هم از من نخواه که بر خلاف خواسـت خـدا با اینکه برای مراسم ، استاندار ، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند ، نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد ! حمید می گفت : « شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست ؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلاف رسم و رسوم بـه غلـط جا افتاده است ، انجام بدهی » 📚 چریک ، ص 35 و 36 ═══‌🖤ℒℴνℯ🖤══ 🥀@sahele_aramesh313🥀