9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جای ِدیگه بری حروم شدی
جای ِدیگه بری تلف شدی!
#استاد_شجاعی
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
جای ِدیگه بری حروم شدی جای ِدیگه بری تلف شدی! #استاد_شجاعی ➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
یه مردی تو مجالس #امام_باقر ﷺ شرکت میکرد، اما مُرید و دوستدار اهل بیت نبود، خودشم میگفت، اگه من تو مجالس شما میام، بخاطر ادب و کلام مفید شماست و إلا همه میدونن من اصلا تو این دنیا مرید و عاشق ِهیچکسی نیستم .
بعد مدتی... این مرد مریضی سختی میگیره جوری که به خادمش میگه اگه من مُردم برو به محمد بن علی بگو بیاد تو کنار جسد من برام دعا بخونه .. کم کم بدنش سرد شد و بیهوش ...
خادمش سریع رفت مسجد و بعد نماز به امام گفتن که فلانی امروز از دنیا رفته و خواسته شما برید بالا سرش .
امام گفتن: ایشون نمُرد. برید من بعد مسجد میام . بعد رفتن اون خادم امام رو به قبله شدند، و ۲رکعت نماز مستحبی خوندن و بعد نماز دست به آسمان گرفتند و دعا کردند.
بعد که رفتند منزل اون مرد، وقتی صداش زدند مرد از بستر پاشد و به احترام امام ایستاد و لبیک گفت .
با شعف و عشق گفت،، ای محمد بن علی
هیچ راهی جز راه شما مارو به خدا نمیرسونه
هیچ خلقی بهتر و محبوبتر از شما پیش خدا نیست.
امام فرمود؛ چیشده که شما، که ما اهل بیت رو دوست نداشتید و دشمنی داشتید، این تعاریف رو میکنید از ما؟
مرد گفت:
به خدا سوگند که من خارج شدن روح از بدن رو دیدم، فهمیدم که مُردم . تو اون وادی که داشتن ملائک محاسبهگر، من رو میبردن یه ندایی شنیدم که:
« برگردونیدش،
باقـــر العـــلوم به درگاه خدا دعــاش کرده،
اون باید به دنیا برگرده، مگه میشه امام برای کسی دعا کنه و اجابت نشه؟ »
بعد ِاون بود که روح به بدنم برگشت و فهمیدم تا عمر دارم باید نوکرِ شما و فرزندانتون باشم🌿
_شهادتامامباقـــــرﷺ تسلیتباد.
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
یه مردی تو مجالس #امام_باقر ﷺ شرکت میکرد، اما مُرید و دوستدار اهل بیت نبود، خودشم میگفت، اگه من ت
[ ماها فقط کافیه یکم، یکم در ِخونه این خاندان بریم و بیایم، تو دم و دستـگاه و محافل اهل بیتی باشیم، اهل عشق و معرفتشون باشیم، اهلِ پیروی و کسب لبخند رضایتشون باشیم...
اونوقت ِکه دعامون میکنن ..
از اون دعا قشنگا که ابیعبدالله برا حـــُر کرد.
یکاری کنیم، اهل بیت دعامون کنن♥️]
آندمی که خیمهها آتشگرفت و آبشد
تازیانه بر یتمیـمــانِ حرم هم، بـــاب شد.
دست در دستِ رقـﷺـیه گوشهی دشتِ بلا
باقرِ آل ِعبا گریانِ بــــــر اربــــــاب شد🖤
#شهادت_امام_محمد_باقر تسلیـــت.
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
آندمی که خیمهها آتشگرفت و آبشد تازیانه بر یتمیـمــانِ حرم هم، بـــاب شد. دست در دستِ رقـﷺـیه گوش
آقاجـــــآن..!
حتمأ شما اون روزی جون دادید،
که مصیبت ِگودال و دیدید،
یکی یکی پرپر شدن ِعلیاصغر و علیاکبر و دیدید،
جسارت ِبه ناموس ابیعبدالله رو دیدید،
دیدید که جلو چشماتون زنوبچها رو زدن..
اسیری بـُردنتون..
قبل مرگتون از کتکهایی که خوردید میگفتین
از داغ ِجون دادن رقیهی سهساله تو خرابهها
آقا شما چیزایی رو دیدی که مردم قرنهاست دارن از شنیدنش گریه میکنن 💔
چقدر روزگار به شما بد کرد . . .
چقدر غریـبید شما که مزارتون هم زائر نداره.
#شهادت_امام_محمد_باقر
زبان ِحال ِ#امام_باقر به سهســالهخانـم . . .
ـــــ فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد،
از چند صورت، مثل 'مادر' بودی و من، نــــَه
ــــ تو یکسره در چشمِ لشکر بودی و من، نــَه
چون صاحبِ خلخال و زیور بودی و من، نـــَه
ــــ ما هر دو از بازار شامی ها گذر کردیم
با این تفاوت که تو 'دخـــــتر' بودی و من، نــَه
ـــــ در معرض چشم حرامی بوده ایم اما
آن لحظه تو محتاجِ مــَعجـَر بودی و من، نــَه
ـــــ حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت
آنشب تو درآغوش یک 'سـَر' بودی و من، نـــَه
#شهادت_امام_محمد_باقر 🖤'#شعر
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐