این فقره از دعا دو قسمت است :
در 2 هفته ی اخیر قسمت اول مطرح شد:
خضرت در قسمت اول از سه خٌلق مذموم نام برده و آنها را از القائات شيطانى در قلبها و عقلهاى مردم خوانده است.
در قسمت دوم حضرت امام سجاد (علیه السلام) از شش قسم كلام مذموم و ممنوع نام برده و فرموده است: اين سخنان را شيطان به زبان مردم جارى مىنمايد.
عقل واقع نگر و #زبان گويا دو خصيصه ى بزرگى است كه آفريدگار حكيم به بشر اعطا فرموده است. اين دو سرمايهى گرانقدر مايهى پيشرفت علم و گسترش دانش در جهان انسان گرديده و او را در شئون مختلف مادى و معنوى به راه تعالى و تكامل سوق داده است.
على (علیه السلام) فرموده: دو برترى و فضيلت از جملهى امتيازات اختصاصى انسان است: يكى عقل و آن ديگر منطق، با نيروى عقل، حقايق را فرامىگيرد و با نيروى منطق فراگرفتهها را به دگران مىآموزد. بدبختانه عقل كه چراغ سعادت بشر است در پارهاى از موارد تحت تاثير القائات شيطانى قرار مىگيرد و حامل انديشه هاى باطل و ناروا مىشود و همانگونه که قبلا مطرح شد امام سجاد (علیه السلام) با عبارت:
اللهم اجعل ما يلقى الشيطان فى روعى من التمنى و التظنى و الحسد.
از القاى شيطان نام برده و تمنى و تظنى و حسد را به طور نمونه ذكر كرده است .
زبان نيز از نظر تاثيرپذيرى همانند عقل است و در مواقعى از مسير حق منحرف مىشود و به باطل مىگرايد و شيطان منويات نامشروع خود را به وسيله ى آن به جريان مىاندازد.
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در اين قطعه از دعاى «مكارمالاخلاق»، به طور نمونه شش مورد را ذكر فرموده است.
1⃣امام (علیه السلام) سخنان بد و كلمات گناهآلود را از #فحش آغاز نموده و به پيشگاه خداوند عرض مىكند:
و ما اجرى على لسانى من لفظه فحش.
راغب در مفردات مىگويد: فحش و فحشا و فاحشه به هر عمل يا به هر سخنى كه بسيار قبيح و زشت باشد گفته مىشود.
در عبارت دعا كلمه ى «لسان» و كلمه ى «لفظ» به كار برده شده و اين خود دلالت دارد كه مقصود امام اداى كلمات قبيح است كه شيطان به زبان دشنام گو جارى مىنمايد.
دربارهى قبح فحش و بدى فحاش، روايات زيادى در كتب اخبار آمده كه پارهاى از آنها براى مزيد آگاهى شنوندگان محترم ذكر مىشود.
رسول اكرم (ص) فرموده: از جمله كسانى كه در صف بندگان بد خدا قرار دارند كسانى هستند كه مردم از مجالست با آنان كراهت دارند زيرا زبانشان آلوده به #فحش و #دشنام است.
و نيز آن حضرت فرموده است: بپرهيزيد از فحش كه خداوند فحش و متظاهر به فحاشى را دوست ندارد.
حضرت موسى بن جعفر فرموده: خداوند بهشت را حرام نموده بر كسانى كه داراى زبانى فحاشاند، حيا و آزرمشان كم است، باك ندارند از اينكه خودشان چه مىگويند و باك ندارند كه دربارهى آنان چه گفته مىشود.
اولياى گرامى اسلام مراقب دوستان و اصحاب خود بودند، اگر در موردى مشاهده مىكردند يكى از آنان به مسير باطل مىرود و زبانش آلوده به #فحش است تذكر مىدادند، او را از آن عمل ناروا كه داشت منع مىنمودند و به استغفار و عذرخواهى از پيشگاه حضرت بارىتعالى وادارش مىساختند.
سماعه مىگويد: بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم. حضرت بدون مقدمه به من فرمود: اى سماعه! اين چيست كه بين تو و آن كسى كه عهدهدار امور شترهاى تو است جريان دارد، بپرهيز از اينكه فحاش باشى، بپرهيز از اينكه با فرياد حرف بزنى و اين و آن را مورد لعن خود قرار دهى. عرض كردم: به خدا قسم او به من ظلم كرده. فرمود: اگر واقعا به تو ظلم نموده است از نظر معنوى نفعى بيشتر عايدت گرديده است. فحش دادن نه از روش ماست و نه اجازه مىدهيم كه شيعيان ما نسبت به اين عمل گرايش يابند. تو از خداوند طلب مغفرت كن و اين عمل را تكرار منما. عرض كردم: مىروم، #استغفار مىكنم، و از اين پس به فحش خود را آلوده نمىنمايم.
2⃣دومين كلام مذمومى كه امام سجاد (علیه السلام) در دعاى شريف «مكارمالاخلاق» از آن نام برده و شيطان به زبان اشخاص جارى مىكند، «هجر» است:
الهجر الكلام القبيح، المهجور لقبحه، و اهجر فلان اذا اتى بهجر من الكلام عن قصد و هجر المريض اذا اتى ذلك من غير قصد.
راغب مىگويد: هجر عبارت از كلام قبيح است، كلامى كه بر اثر قبحش مردم آن را مهجور و متروك ساختهاند، وقتى مىگويند فلانى هجر گفت يعنى با قصد و اراده، سخن قبيح به زبان آورد و اگر بگويند مريض هجر گفت يعنى بدون قصد، كلمات قبيح ادا كرد.
بعضى از امراض در بيماران موجب اختلالاتى در سخنانشان مىشود و در شدت بيمارى بدون اراده و اختيار هذيان مىگويند. هذيان گفتن بيمار يكى از مصاديق هجر در كلام است و پس از آنكه بيمار درمان شد و بهبود يافت اين عارضه از او برطرف مىشود.
بعضى از نظر طبى سالماند اما از ديدگاه اخلاقى بيمارند، اينان بر اثر معاشرت با رفقاى بد و رفت و آمدهاى نادرست در محيطهاى فاسد دچار هجر كلام شدهاند و در برخورد با افراد، كلمات قبيح و سخنان ركيك و زشت مىگويند.
اين قبيل افرادند كه شيطان، خواستههاى خود را به زبان آنان جارى مىكند و كلمهى هجر كه در دعاى امام سجاد (علیه السلام) آمده است ناظر به گفتههاى #لغو و سخنان قبيح اين گروه است.
در پارهاى از مواقع و برحسب بعضى از حوادث ممكن است افرادى از مسير صحيح منحرف شوند، سخنان هجر و كلمات ناروا به زبان آورند. اولياى دين براى مصون داشتن پيروان خود ضمن روايات، وظايف لازم را تذكر دادهاند.
در پارهاى از مواقع و برحسب بعضى از حوادث ممكن است افرادى از مسير صحيح منحرف شوند، سخنان هجر و كلمات ناروا به زبان آورند. اولياى دين براى مصون داشتن پيروان خود ضمن روايات، وظايف لازم را تذكر دادهاند.
در روزگار گذشته وقتى شخص محترمى از دنيا مىرفت و صاحبان عزا مجلسى را براى زنان داغدار تشكيل مىدادند و بانوان از فاميل و دوستان در آن شركت مىنمودند ، زنى را براى نوحهسرايى دعوت مىكردند تا او با گفتهها و نوحههاى خويش مجلس عزا را گرم كند. ممكن بود زن نوحهسرا براى تهييج حضار و مهم شمردن مصيبت، سخنان هجر و ناروا به زبان آورد، مثلا به قضاى الهى اعتراض كند و بگويد: آيا از بين بردن چنين جوانى و داغدار ساختن چنين مادرى عدل بود، بار الها! چرا چنين كردى؟
روايت دستور مىدهد
لا ينبغى للنائحه ان تقول هجرا.
نوحه سرايان در ضمن سخنان خويش هجر نگويند و كلمات باطل و ناروا به زبان نياورند.
امام سجاد (علیه السلام) در اين قطعه از دعا قسمتى از گناهان #زبان را از قبيل فحش و هجر و ديگر گناهان نام برده و آنها را به #لسان خود منتسب نموده و در پيشگاه الهى عرض مىكند:
و ما اجرى على لسانى من لفظه فحش او هجر،
مىدانيم كه هدف امام در بيان اين قبيل، انسان سازى و تربيت مردم است و اينكه آنها را به زبان خود استناد داده به منظور رعايت #ادب در سخن و حسن #تربيت است وگرنه زبان امام معصوم، منزه و مبرا از اين قبيل كلمات نارواست،
به همين جهت وقتى على بن الحسين (علیه السلام) در ايام اسارت، مقابل يزيد بن معاويه ى جنايتكار قرار گرفت و مقتضى ديد كه براى اتمام حجت چند كلمهاى با يزيد بگويد، فرمود:
اتاذن لى فى الكلام؟ فقال: قل و لا تقل هجرا. قلت و قد وقفت موقفا لا ينبغى بمثلى ان يقول الهجر. ما ظنك برسولالله صلى الله عليه و آله لو رآنى فى غل.
آيا به من اذن سخن مىدهى؟ آن جسور پاسخ داد بگو، اما #لغو و هذيان مگو. امام (علیه السلام) در كمال صراحت فرمود:
من در موقع و مقامى قرار دارم كه براى مثل منى شايسته نيست هجر بگويم
و بلافاصله فرمود:
چه گمان مىبرى به رسول اكرم (ص) اگر در اين مجلس بيايد و مرا در غل ببيند؟
مقامى را كه امام سجاد و ديگر ائمه ى معصومين عليهمالسلام در آن قرار دارند مقام امامت و جانشينى بر حق پيمبر اسلام است، مقام رهبرى مردم به امر الهى است. صاحبان چنين مقامى معصوم اند و منزه از سخنان هجر و كلمات ناروا هستند.
3⃣سومين كلام مذمومى كه امام سجاد (علیه السلام) در دعاى «مكارمالاخلاق» از آن نام برده و شيطان به زبان اشخاص جارى مىنمايد، «شتم عرض» است،
يعنى دشنامگويى به چيزى كه مرتبط به آبروى يك انسان مسلمان است.
العرض موضع المدح و الذم من الانسان سواء كان فى نفسه او فى سلفه او من يلزمه امره.
عرض در لغت، موضع مدح و ذم انسان است، خواه آن موضع متعلق به شخص صاحب عرض باشد يا موضع مربوط به اسلاف و پيشينيان او باشد، يا موضع، كسى باشد كه امرش وابسته و مربوط به اوست.
دشنامگويى و شتم به عرض يك مسلمان همانند تجاوز به جان و مال اوست و در اسلام، اين هر سه، گناه و حرام است. حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ضمن سخنان خود در خطبهى حجهالوداع فرمود:
ايها الناس! ان دماءكم و اموالكم و اعراضكم عليكم حرام الى ان تلقو ربكم كحرمه يومكم هذا فى بلدكم هذا.
اى مردم! خونتان و مالتان و عرضتان بر شما حرام است تا موقعى كه خداوند را ملاقات نماييد همانطور كه امروز روز حرام است و اين بلد، بلد حرام.
على (علیه السلام) فرموده: هر كس مىتواند خداوند را به گونهاى ملاقات نمايد كه دستش به خون مسلمين و اموال آنان آلوده نباشد و همچنين زبانش از تجاوز به عرض مسلمانان سالم مانده باشد به اين مهم اقدام كند و موجبات پاكى و تنزه خود را فراهم آورد.
در صدر اسلام، پيش از آنكه رسول اكرم (ص) به مدينه مهاجرت نمايد، بعضى از مشركين و كفار قريش با آيين الهى و پيشواى دين سخت مخالفت مىكردند و اظهار عداوت مىنمودند. پس از آنكه پيمبر اسلام (ص) به مدينه مهاجرت فرمود و دين الهى رفته رفته قوت گرفت، عدهاى از معاندين مردند و عدهاى در جنگها كشته شدند و سپس پسرانشان به اسلام گرايش يافتند و دين حق را پذيرا شدند، گاهى مسلمانان در برخورد با آنان پدرانشان را به بدى ياد مىكردند و به عرض آنان با نام بردن اسلافشان اهانت مىنمودند.
پيشواى اسلام در مواردى اين عمل را منع نمود و اجازه نمىداد مسلمانى به علت انحراف پدرش مورد اسائهى ادب قرار گيرد.
عكرمه بن ابىجهل يكى از افرادى بود كه پس از گذشت مدتى از كشته شدن پدرش در جنگ بدر، قبول اسلام نمود و جريان امرش چنين بود:
براى عكرمه سفر دريا پيش آمد. بين راه دچار طوفان گرديد. در همان جا با خداوند بزرگ پيمان بست كه اگر از دريا نجات يافتم نزد رسول اكرم (ص) بروم و ايمان بياورم. خداوند او را نجات داد. حضور پيشواى اسلام شرفياب شد و ايمان آورد. حضرت از جا حركت كرد، با او معانقه نمود و به او خوشامد گفت. مسلمانان در برخورد با وى مىگفتند: اين پسر دشمن خدا، ابى جهل است. عكرمه از اين امر به رسول گرامى (ص) شكايت برد و حضرت مسلمانان را از اين عمل منع فرمود.
نام پدر را در حضور فرزند بردن و او را به بدى ياد كردن هتك به عرض و آبروى فرزند است، او را تحريك مىكند، مهياى دفاع مىشود و به گفتهى وى پاسخ مىگويد، و همين امر مىتواند منشاء اختلاف شود، و اگر گسترش يابد وحدت جامعه را بر هم مىزند. به همين جهت پيامبر گرامى مردم را از اين عمل ناروا برحذر داشته است.