يكى از امورى كه در دعا اهميت دارد و بايد همواره به خاطر دعاكننده باشد، اين است كه :
درخواستش برخلاف قوانين خلقت و سنن آفرينش نباشد،
كسى دعا نكند كه هميشه جوان بماند و كبر سن او را پير ننمايد،
دعا نكند كه به خواب و استراحت نيازمند نباشد و بتواند در طول عمر، شبانهروز كار كند و از سود آن بهرهمند گردد،
دعا نكند كه هرگز حافظه اش ضعيف نشود و هميشه قدرت حفظش محفوظ باشد و هر چه را كه در نوجوانى فراگرفته تا پيرى از ياد نبرد،
و ديگر امورى از اين قبيل كه نمىتواند موضوع دعا باشد و مورد درخواست از بارى تعالى.
به هر نسبت كه دعاكنندگان از تعاليم دينى آگاهى بيشتر داشته باشند و موانع استجابت را بهتر بشناسند و در موقع دعا آنها را برطرف سازند، مىتوانند به گونهاى دعا كنند كه خواستهها و تمنياتشان واجد صلاحيت استجابت باشد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه ى معصومين عليهمالسلام كه خود مربى مسلمين و معلم مدرسه ى انسان سازى بودند، اين نكات را كاملا رعايت مىنمودند،
از اين رو دعاهاى آنان درباره ى مردم و درباره ى خودشان مستجاب بود.
حتى به موجب بعضى از روايات، كسانى از ائمه ى طاهرين عليهمالسلام در حكومت جباران گاهى در چند قدمى مرگ قرار گرفتهاند و با دعا و توجه به حضرت بارى تعالى خطر را گرداندهاند و از مجلسى كه بنا بود در آن كشته شوند، به سلامت و در كمال عزت خارج شدهاند.
مهمترين مانعى كه سد راه استجابت دعاست، نقض معرفت در #توحيد و كمبود #ايمان دعاكنندگان است.
اين مانع به قدرى قوى و مهم است كه اگر دعايى با وجود تمام شرايط استجابت، فاقد توحيد كامل و ايمان تمام باشد، فيض استجابت شامل آن دعا نمىشود،
و اين مهم در خلال روايات با تعبيرهاى مختلفى خاطرنشان گرديده و قطعه ى دعاى شريف «مكارمالاخلاق» امروز، شاهدى است واضح و براى عموم مسلمانان درسى است آموزنده و سعادت آفرين.
و لا ترد دعائى على ردا، فانى لا اجعل لك ضدا، و لا ادعو معك ندا.
بار الها! دعاى مرا به خودم برنگردان و از استجابت محرومم مفرما،
زيرا من در مقام توحيد :
نه براى تو مخالف و ضدى قرار دادهام
و نه با تو مماثل و همتايى را خواندهام.
امام (ع) در آغاز كلام عرض مىكند:
بار الها! دعاى مرا به خودم برنگردان،
آنگاه كلام خود را با «فاء» سببيت شروع نموده و دليل آورده كه :
من نه براى تو ضد و مخالفى قرار دادهام
و نه براى تو مماثل و همتايى را خواندهام،
پس به اين سبب دعاى چنين انسان موحدى شايسته ى استجابت است.
* الضد هو عند الجمهور يقال لموجود فى الخارج مساو فى القوه لموجود آخر ممانع له.
«ضد» نزد عموم اهل لغت گفته مىشود به موضوعى در خارج كه مساوى است در قوه با موجود ديگر و مانعى است براى آن.
* «الند» المثل، يقال: ما له «ند» اى ما له من نظير. جمع: انداد.
«ند» به معناى مثل است، گفته مىشود: براى فلان موضوع ندى نيست، يعنى نظير ندارد، جمع «ند»، «انداد» است.
پيش از آنكه وضع اتحاد جماهير #شوروى دگرگون شود و رژيم كمونيستى ارزش خود را از دست بدهد، #آمريكا و شوروى دو ابرقدرت جهان بودند و ضد يكديگر.
امريكا طرفدار سرمايه دارى بود و با رژيم اشتراكى سخت مخالف.
اتحاد جماهير شوروى طرفدار رژيم اشتراكى بود و با سرمايه دارى سخت مخالف.
اين دو رژيم از نظر تكنيك و صنعت پيشرفته بودند، هر دو سلاح اتمى، موشك قاره پيما و نيروهاى مخرب قوى داشتند،
هر دو به كره ى ماه رفته، به فضا دست يافته، و از قدرتهاى هماهنگ و يكسان برخوردار بودند،
و چون با هم ضديت داشتند، پيوسته برخلاف يكديگر فعاليت مىنمودند و هر يك مىخواست آن ديگرى را در هم بشكند و از قدر و وزن جهانيش بكاهد.
پس از نظر لغت مىتوان گفت كه در گذشته امريكا و شوروى ضد يكديگر بودند،
در قدرت با هم متساوى، در هدف با هم مخالف،
و هر يك مىخواست راه آن ديگرى را سد نمايد و مانع او شود.
خداوند ضدى ندارد:
زيرا اولين شرطى كه ضد خداوند بايد واجد آن باشد اين است كه قدرتى همانند قدرت او داشته باشد،
با اينكه تمام عوالم هستى و همه ى نيروها و قدرتهايى كه در آن وجود دارد، آفريدهى خداوند است و به فرمان اوست.
الا له الخلق و الامر. تبارك الله رب العالمين.
آگاه باشيد آفرينش عالم و فرمانروايى جهان هستى اختصاص به او دارد و رفيع و عظيم است، خداوندى كه مالك واقعى همهى عوالم وجود است.
قرآن شريف در موارد متعدد خاطرنشان ساخته است كه مالكيت تمام عوالم هستى اختصاص به ذات اقدس الهى دارد و تصريح فرموده است:
و لم يكن له شريك فى الملك.
براى ذات اقدس الهى شريكى در مالكيت و حكومت وجود ندارد.
بنابراين، ضدى براى خداوند نخواهد بود.
در قرون گذشته بعضى از افراد نادان در ذهن خويش خدايانى مىساختند به نام آلهه ى حيات و مرگ و باران و رزق و نظاير اينها
و تصور مىكردند كه اين آلهه در نظام خلقت آنقدر قدرتمندند كه اگر اراده نمايند، مىتوانند با خداوند خالق ضديت كنند و سد راه اراده ى او شوند.
اين سخنان موهوم و بى ارزش، قابل بحث نيست.
اما در گذشته و حال، افراد باايمانى بوده و هستند كه در مواقعى تصور مىكردند فلان قدرتمند مستبد آنقدر نيرومند و تواناست كه اگر مشكلى پيش آيد و دست آن قدرتمند به گونه اى در كار باشد، آن مشكل حل نخواهد شد!!! مگر آنكه موافقت وى جلب شود و او راضى گردد.
اينان در مقابل قدرت آن جبار آنچنان خود را مىباختند كه حتى توجه به خداوند و دعاى در پيشگاه او را بىاثر مىپنداشتند.
اين گروه با تصور باطل خود، ناآگاه براى خداوند در ذهن خويش جعل ضد مىنمودند
و اگر به فرض با چنين انديشه ى باطل دعا مىكردند، مستجاب نمىشد،
زيرا معرفت ايمان به مقام شامخ حضرت رب العالمين ناقص بود و مصداق آيه ى شريفه ى:
"و ما قدروا الله حق قدره." بودند،
آنان قدر و منزلت رفيع بارى تعالى را آنطور كه بايد بزرگ نشمردند و اداى حق آفريدگار را ننمودند.