2- امام سجاد (ع) از پيشگاه خدا درخواست مىكند. بار الها! خير و خوبى را به دست من براى مردم جريان ده و آن را با منت گذاردن بر سرشان محو و باطل منما.
در اين عبارت دو مطلب آمده است: مطلب اول آنكه خير انسان بايد به مردم برسد و مطلب دوم آنكه خير را با منت گذاردن به آنان نابود نكنيم و از بين نبريم.
3- اگر كسى يك يا چند بار در طول يك ماه صدقه بدهد عمل خير انجام داده، ولى آن را صدقهى جاريه نمىگويند. صدقهى جاريه تاسيس يك اثر خيرى است كه نفعش جريان داشته باشد و خيرش پيوسته عايد مردم گردد. كسى كه ملك پرقيمتى را وقف كند كه از درآمد آن همه روزه صد گرسنهى فقير را سير كنند يا درمانگاهى تاسيس نمايد كه مرضاى بىبضاعت در آن
مورد معاينه قرار گيرند و به آنان داروى رايگاه داده شود يا قناتى حفر كند كه اهالى يك محل، به طور مستمر، از آب آن مشروب گردند و از اين قبيل كارها كه پيوسته نفعش عايد مردم مىشود، در اسلام، صدقهى جاريه خوانده شده است.
امام (ع) كه از خداوند جريان خير را براى مردم به دست خود تمنى مىكند
شايد از اين نظر باشد كه مىخواهد بگويد:
بار الها! در طول زندگيم وسايل را به گونهاى مهيا فرما كه خير من به طور مستمر عايد مردم شود و هرگز منقطع نگردد.
4- تمايلاتى كه در ما وجود دارد دو گروه است:
يك گروه، تمايلات حيوانى است
و يك گروه تمايلات انسانى.
تمايلات حيوانى آن چيزهايى است كه مشترك بين ما و حيوانات است، تمايل به غذا، تمايل به آب، تمايل به خواب، تمايل به بازى، تمايل جنسى، تمايل به غضب و انتقامجويى، تمايل تفوقطلبى، تمايل در حب اولاد، و امثال اينها. اين تمايلات را حيوانات هم دارند و ما هم داريم. وجود اين تمايلات، ضرورت زندگى است. يكى از اين تمايلات اگر نباشد بايد گفت يكى از پايههاى اساسى زندگى نيست. با اينكه اين تمايلات براى زندگى ضرورى است اما افتخار بشر نيست. تمايل به غذا ضرورت دارد، اما معيار افتخار نيست، خوابيدن و استراحت براى رفع خستگى ضرورت دارد و فقدان آن منجر به مرگ مىشود اما افتخار انسانيت نيست، حب اولاد لازمهى تربيت اولاد است و مادر به مهر و محبت، آن همه مصائب را تحمل مىكند اما حب اولاد، افتخار انسان نيست. بنابراين، گروه تمايلات
حيوانى در وجود انسان براى امرار زندگى، واجب و لازم و قطعى و ضرورى است، اما معيار بزرگى و بزرگوارى نيست.
در كنار تمايلات حيوانى تمايلات عالى انسانى وجود دارد. اين تمايلات عالى انسانى به هر نسبتى كه پيشروى كند و تحقق زيادترى بيابد انسانيت، بيشتر شكوفا مىشود و افتخار براى انسان بيشتر خواهد بود. تمايلات انسانى از قبيل 1. اداى امانت، 2. وفاى به عهد، 3. انصاف، 4. عدالت، 5. احسان، 6. دگردوستى، و امثال اين امور كه خيلى هم معدود و محدودند. هر كدام از اين صفات، يك پايهى اصولى در تعالى بشر است.
5- احسان و دگردوستى
اين صفت در مقابل خوددوستى است.
خوددوستى را تمام حيوانات، حتى حشرات، هم دارند، مثلا مگس، #پشه، اين دو حشرهى ناچيز هم خوددوستى دارند، در تابستان به صورت شما نشسته، همين كه دستتان نزديك آمد احساس خطر مىكند و فورا فرار مىنمايد، چرا؟ زيرا به خودش و زندگيش علاقه دارد. يك بچهماهى كوچك در آب تا دستتان به حوض دراز مىشود فرار مىكند، اينها خوددوستى دارند و اين خوددوستى را ما هم داريم و حيوانات هم دارند ولى هيچيك از اين تمايلات حيوانى معيار عظمت و بزرگى انسان نيست،
معيار بزرگى و عظمت انسان، دگردوستى است و به هر نسبت كه دگردوستى، در يك جامعه تقويت شود و علاقهى به مردم و حفظ لزوم خدمتگزارى به مردم تقويت گردد، دلالت دارد بر اينكه انسانيت رشد بيشترى كرده و بشر قدمهاى بلندترى به سوى تعالى و تكامل برداشته است.
6- امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرموده است:
مردم روى زمين تا وقتى كه يكدگر را دوست بدارند، اداى امانت كنند و بر طريق حق قدم بردارند و عمل نمايند مورد ترحم و تفضل ذات اقدس الهى هستند.
ملاحظه مىكنيد كه در اين حديث، حضرت موسى بن جعفر از اهل كرهى زمين، صرفنظر از عقايد مذهبى و روشهاى دينى سخن مىگويد، يعنى اگر اين سه مطلب، كه شان انسانيت است، يكى دگردوستى، آن دگر اداى امانت، و سوم قدم برداشتن به راه حق و درستى، اين سه صفت كه در جامعهى بشرى موجود باشد استحقاق تفضل و عنايت الهى را دارند و همواره مورد رحمتاند. همين سخن امام (ع) است كه #سعدى به صورت نظم آورده:
بنىآدم اعضاى يك پيكرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بىغمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
7- بشر دوستى آدمى را وامىدارد كه به بيماران بىبضاعت كمك كند، به افتادگان دستگيرى نمايد، عناصر گرسنه را سير كند و افراد يتيم را مورد نوازش قرار دهد و از اين قبيل اعمال خيرخواهانهى انسانى.
على (ع) موقعى كه مالك اشتر را مامور مصر مىنمايد و حكومت آن كشور پهناور را به وى مىسپارد دستورهاى لازم را ضمن عهدنامهى مبسوطى كه مرقوم فرموده، به وى مىدهد و در اوايل نامه از بشردوستى و محبت سخن مىگويد و توصيه مىكند كه اين سجيهى انسانى را دربارهى تمامى مردم از مسلمان و غيرمسلمان رعايت بنمايد.
و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان: اما اخ لك فى الدين، او نظير لك فى الخلق.
مالك! دلت را مهيا كن تا با رحمت و محبت و يا لطف و مهربانى با مردم برخورد نمايى. مبادا همچون درندهاى كه خوردن شكار خويش را مغتنم مىشمارد با آنان مواجه گردى چه آنكه مردم مصر دو گروهاند: يا از نظر دينى برادر تو هستند، يا از جهت آفرينش و خلقت همانند تو، و در هر دو صورت، انساناند و بايد با روش انسانى با آنان معامله نمايى.
در روايت ديگر، مامور ديگرى را مخاطب ساخته و فرموده است:
عامل سائر الناس بالانصاف و عامل المومنين بالايثار.
رفتارت با همهى مردم براساس انصاف باشد و با برادران دينيت از روش خودگذشتگى و ايثار استفاده كن.
8- امام صادق (ع) فرموده است: الخلق عيال الله فاحب الخلق الى الله من نفع عيال الله و ادخل على اهل بيت سرورا.
مردم رزقخوار خدا هستند و موونه آنان به عهدهى اوست. محبوبترين خلق كسى است كه به روزىخواران خدا نفعى برساند و اهلبيتى را خوشحال و مسرور نمايد.
9- احسان نمودن و نفع رساندن به بندگان خدا لازمهى انسانيت است و اين مهم در اسلام، پسنديده و ممدوح شناخته شده، ولى مهمتر از احسان مالى رفع ظلم و اقامهى عدل و انصاف دربارهى آنان است، خواه شخص مورد ستم مسلمان باشد يا غير مسلمان. رسول گرامى در اين باره فرموده است:
من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم.
كسى كه بشنود شخص مظلومى فرياد مىزند و مسلمانان را به يارى مىطلبد اگر صداى استغاثهى او را بشنود و به ياريش نرود مسلمان نيست.
10- از مواردى كه حقوق انسانى بايد رعايت شود دربارهى همسايگان است و رسول اكرم در اين باره چنين فرموده است:
همسايگان سه قسماند: قسمى داراى سه حقاند: حق اسلام، حق همسايگى، و حق قرابت. قسمى داراى دو حقاند: يكى حق اسلام و آن ديگر حق همسايگى. و بعضى داراى يك حقاند، و همسايهى كافر از اين قسم است و حق همسايگى دارد.
11- چند حديث دربارهى روابط مسلمانان با هم و خدمت آنان به يكديگر :
رسول اكرم فرموده است: مومنين در مقام رحمت و عطوفت نسبت به يكديگر به منزلهى يك جسدند، وقتى يك عضو از جسد بيمار شود ساير اعضاى آن همانند او تبدارى و شببيدارى دارند و در غم و مصيبت او شريكند.
معلى بن خنيس كه از اصحاب امام صادق (ع) است از آن حضرت سوال كرد كه حق مسلمان بر مسلمان چيست. حضرت فرمود: من بر تو خائفم، مىترسم حقوق را بدانى و عمل ننمايى. معلى اظهار اميد كرد كه به قوهى الهى عمل نمايم. آنگاه امام حقوقى را شمرد كه بعضى از آنها در اينجا ذكر مىشود:
امام (ع) فرمود: آسانترين حق مسلمان اين است كه آن را كه براى خود دوست مىدارى براى او دوست دارى و آن را كه خود ميل ندارى براى او بىميل باشى و اينكه او را خشمگين نكنى، رضايش را جلب نمايى، و دستورش را به كار بندى، و اينكه او را با نفست، با مالت، به زبانت، و با دست و پايت يارى نمايى، و اينكه تو به منزلهى
چشم او، راهنماى او، و آيينهى او باشى، چنين نباشد كه تو سير باشى و او گرسنه، تو سيراب باشى و او تشنه، و تو پوشيده باشى و او برهنه.
12- مواسات مسلمانان با يكديگر آنقدر در اسلام مهم است كه در بعضى از روايات رسول گرامى آمده است كه: مسلمان متمكن اگر نسبت به همسايهى خود كه تهيدست و فقير است بىتفاوت باشد از اسلام واقعى برخوردار نيست
پیامبر صلى الله عليه و آله : آن كسى كه خودش شب سير بخوابد و همسايهى او گرسنه باشد به من ايمان نياورده است.
و نيز فرموده است: آن كس كه خودش با لباس باشد و شب را پوشيده بگذراند و همسايهى او برهنه باشد به من ايمان نياورده است.
رسول اكرم مىفرمود: آن انسان مسلمانى كه خودش سير و همسايهاش در كنار او گرسنه باشد از گروه مومنين و پيروان واقعى قرآن شريف نيست.
13- اسلام علاوه بر دوست داشتن مردم از ايثار كه مرحلهى بالاترى از آن است نيز سخن گفته و آنان را به ايثار تشويق نموده است كه به منظور جلب خشنودى ذات اقدس الهى در مواقعى كه بتوانند دگران را بر خويشتن مقدم دارند و چيزى كه مورد احتياج خود آنان است به مسلمانى كه نيازمندتر است اعطا نمايند.
على (ع) فرموده است: در زمينهى ايثار بر نفس گوهر طبع و رفعت روح افراد كريمالنفس آشكار مىگردد.