eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز دشمنان می خواهند اسلام را از محتوا بیندازند دوره ۳۴ ساله امامت علیه السلام با تلاش خلفای اموی برای تهی کردن جامعه اسلامی از ارزش ها و فرهنگ دینی همراه بود. نقشه خلفای این بود که شهر مدینه را که مرکز تمدن اسلامی به شمار می رفت، از هویت خود تهی کنند و از این رو برای از بین بردن ارزش های اسلامی عیاشی را در بین جوانان آن دیار ترویج دادند. وضع مدینه در آن زمان چنان شد که برخی می گفتند اگر پیامبر اکرم (ص) از قبر بیرون بیاید، دیگر نشانی از آنچه به عنوان دین آورده است، در شهر نمی بیند. هدف آنها این بود که مدینه را از محتوای اسلامی خود خالی کنند و فرهنگی که اسلام با خود آورده بود، یکسره به خاک بسپارند. در آن زمان حتی خلفای اموی به آخوندهای درباری دستور دادند تا افکار انحرافی را نیز از نظر کلامی در بین مردم ترویج کنند که از جمله می توان به ترویج دیدگاه جبرگرایی در جامعه اسلامی در آن دوران اشاره کرد. یا اینکه به مردم این گونه القا کردند که خداوند گناهان را به حساب نمی آورد و در روز قیامت همه را می بخشد تا با این شیوه انحراف های بیشتری در دین ایجاد کنند. دوره ۳۴ ساله امام سجاد(ع) از سخت ترین دوران های اسلامی بود و آن حضرت با تقیه زندگی می کرد. با این همه، آن حضرت در برابر این حرکت های ضد اسلامی آنچه در توان داشت برای تبیین اسلام و معارف اسلامی به کار بست که نمونه هایی از آن را در صحیفه سجادیه می بینیم که چگونه در قالب دعا حقوق اجتماعی را به مردم گوشزد کند. امروز نیز دنیا همین برنامه را دارد و می خواهد با ترویج فساد و تباهی، جوانان را از درون و هویت اسلامی تهی کند. 👤 آیت الله 🙏کانال 🆔 @sahife2
6 6 9 داستان محمد بن زيد علوى و شخصى از قسمت اول ✳️ «در تواريخ معتبره آورده‏اند كه: عادت محمد بن زيد علوى معروف به داعى كه حاكم طبرستان بود بر اين قرار داشت كه در ابتداى هر سال كه كارگزاران دولت مشغول به تحصيل ماليات مى‏شدند، در بيت‏المال نظر مى‏كرد و هر چه از سال گذشته باقى مانده بود بر جماعتى از قريش كه در آن ولايت بودند، بر حسب اختلاف شأنشان قسمت مى‏كرد و هر يك را فراخور حسب و نسب نصيبى مى‏داد. يك سال بنابر عادت مقرّر بر مقرّ حكمرانى نشسته بود تا مرسومات و ارزاق را به اهل استحقاق برساند. اول بنى هاشم را نصيب فرمود. چون از تمامت بنى هاشم فارغ شد فرمود: تا بنى عبد مناف را آواز دادند. مردى برخاست و گفت: من از بنى عبد منافم. داعى گفت: از كدام قبيله‏اى؟ گفت: از بنى اميّه. گفت: از كدام بطن؟ آن مرد خاموش شد. گفت: مگر از فرزندان معاويه‏اى؟ گفت: آرى. داعى گفت: از كدام فرزند؟ باز خاموش شد. گفت: مگر از فرزندان يزيدى؟ گفت: بلى. گفت: بدانديشه‏اى است تو را و خطا تدبيرى افتاده است كه قصد اين ولايت كرده‏اى كه وُلات اين ولايت آل ابى طالبند و ايشان را از شما طلب خون قصاص است به جهت سيّد ايشان حسين بن على عليهما السلام و تو را از اين به بعد هرگز چاره نبود، چه اگر غرض استمداد و استعانت بود در شام و عراق جمعى توانستى يافت كه به جدّ تو تولا كردندى و اسلاف تو را دوست داشتندى، با تو مبرّت و احسان كردندى. اگر اين اختيار از سر جهل و نادانى كرده‏اى تمام‏تر از اين جهل نمى‏باشد و اگر دانسته و متعمّداً ارتكاب اين مخاطره كرده‏اى، خود را به دست خويش در ورطه هلاك انداخته و به پاى خود به گورستان آمده‏اى! علويان چون اين سخن بشنيدند هر يك به نظر عداوت و چشم حقارت در وى نگريستند و خواستند كه قصد او كنند، داعى بانگ بر ايشان زد و گفت: ساكت باشيد و مپنداريد كه كشتن او قصاص خون حضرت سيّدالشهداء عليه السلام خواهد بود، او را چه جرم است در اين مسأله؟ خداى تعالى حرام كرده است كه كسى را به جرم كس ديگر مؤاخذت كنند چنانكه فرمود: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اخْرى‏ و هيچ بردارنده بار گناهى بار گناه ديگرى را به دوش خود بر نمى‏دارد. واللَّه اگر كسى متعرض او شود آن كس را قصاص كنم. پس گفت: بشنويد حكايتى و آن را در كارها اسوه و دستور خويش سازيد. پدر من با من حكايت كرد و از پدر خود روايت فرمود كه ابومنصور، حاكم عبّاسى، آن سال كه به حج رفته بود گوهرى قيمتى بر وى عرضه داشتند كه مثل آن نديده بود و از آن تعجّب نمود. بعد از آن به او گفتند كه محمد بن هشام بن عبدالملك گوهرى از اين بهتر و پرقيمت‏تر و فاخرتر دارد. منصور ربيع حاجب را گفت تا محمد بن هشام بن عبدالملك را طلب كند و آن گوهر را از او بستاند. پسر هشام هم بعد از اين واقعه پنهان شد. منصور گفت: فردا كه در مسجدالحرام من نماز جمعه گزارم تو بگو تا همه درها را فرو بندند و قفل بر نهند و معتمدان و ثقات را بر آن درها موكّل گردان و بعد از آن يك در بگشاى و خود بر آن در بنشين و بايد هيچ كس از آن در بيرون نرود الّا آن كه‏ تو او را بشناسى؛ در هر صورت چون محمد بن هشام در اين مسجد باشد بدين طريق ظاهر شود. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 233 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2