˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
https://eitaa.com/joinchat/3247833731C2a773dde9b کانال خودسازی ساجده😁 توجه کنید این کانالی که زده شد
خب شروع شد
زود عضو بشید تا دیر نشده
هدایت شده از ˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
•بِـسّمِاللـھِ الْـرَحمنِاَلـرَّحیم⊰♥️🌿⊱•
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً)
ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 مگه آدم بدا عاشق نمیشن 💗 قسمت17 از بغلش اومدن بیرون ماریا خوب یادم میاد: به من دست ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗مگه آدم بدا عاشق نمیشن 💗
قسمت19
آهنگ تمام شد رسیدیم خانه
ماشین گذاشتم پارکینگ برگشتم
سمت لیلا خواب بود پیاده شدم بغلش کردم گذاشتمش سر تخت واسه خودمم پتو و بالشت بردم سر مبل انداختم...
عوض کردم دراز کشیدم
خدایا به امید خودت...
برگه آزمایش دست دکتر بود لیلا از استرس داشت ناخون هاشو میجوید
من از استرس پاهام رو تکون میدادم
دکتر:عجیبه واقعا
_چی عجیبه دکتر
همون موقعه یکی در زد وارد شد :
دکتر این آزمایش جدیده
دکتر:ممنون
برگه آزمایشو باز کرد دکتر:
واقعا عجیبه اقای راد
نمیفهمم
دکتر:این برگه آزمایش قبلیه ک توش ذکر شده شما تومور دارید اما ....
لیلا:اما چی دکتر
دکتر:توی این برگه نشون داده
شما هیچ مشکلی ندارید
واسه یه لحظه زمان وایساد توی شک بودم.
لیلا:واییی شکرت خدایا شکرت
نمیتونستم حرفی بزنم
دکتر:ما شک کردیم ک شاید اشتباه شده آزمایشات واسه همین دوباره آزمایش انجام دادیم خوشبختانه شما هیچ مشکلی ندارید یعنی....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 مگه آدم بدا عاشق نمیشن 💗
قسمت 20
از نظر پزشکی اینجوری از نظر من این یه معجزه ی الهیه دید اقای راد خدایی هم وجود داره؟
_دیر فهمیدم ولی فهمیدم
لیلا:تو پیشمی تو همیشه پیشمی دیدی خدا جواب خوبی هاتو داد دیگه کنارمی واسه همیشه....
_آره عزیزم قول میدم قول
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
فرداش رفتیم مشهد نذر لیلا بود بعد برگشتیم بچه هارو انتقال دادیم که خونه ای که بنام لیلا کرده بودم...
لیلا...
لیلا:جانم
_سارینا کجاس؟
بین اینا نیست...
مدیر:بیمارستانه؟
با نگرانی پرسیدم:
چی شده مدیر:
فصل سرماست یکم تب کرده ...
کدوم بیمارستانه؟
مدیر:بیمارستان رازی
_لیلا بریم فعلا با اجازه
حرکت کردیم سمت بیمارستان از بخش اطلاعات پرسیدم کدوم اتاق بستریه همین که شماره اتاق گفت دویدم سمت اتاق...
عجیب بود این دخترو دوست داشتم
رفتم تو اتاق خوابیده بود شبی فرشته ها بود دختر بچه ی سه ساله با چشمای سبز دماغ کوچیک لبای غنچه ای لپای قرمز من عاشق دختره بچه بودم....
_لیلا
لیلا:جانم امیر
_میشه این دخترو به فرزند خواندگی قبول کنیم؟
لیلا با خوشحالی گفت:
چرا نمیشه عزیزم
من عاشق این دخترم
_منم همین تور لیلا:
ای ای من حسودم...
برگشتم سمت سارینا چشماس باز شد:
بغلش کردم گفتم...
توام دیگه پدر مادر دار شدی...
"پـــــــایــــــــــان"
میدونیرفیق!
توزندگیمونخیلیوقتاترسیدیم
گفتیمنمیشه،
اگهنشه..
اگهخداکارینکنه
اگهخدادیرکنه
اگهخدایادشبره . . .!
ولییهسوالدارم
شدهیهروزقلبتتوسینهنتپه؟♥️
میخوامبهتبگمبهخدااعتمادکن
خداکارنمیکنهشاهکارمیکنه . . ."🌙
#خداگونه
شهدا عزیز ما هستن
نور چشامون
الان اینجایی که نفس میکشی مدیون شهدا هستی:)
اگه الان که داری درس میخونی و موفقی و به خودت میبالی مدیون شهدایی.. شهدایی که از بچشون ، همسرشون ، خانوادشون گذشتن تا تو در امنیت باشی.. !
برمیگردیم به چند سال پیش
همون سالهایی که به دست همین جوونا که امروز به اسم شهید میشناسیمشون
تمام جاهای لهو بسته شد
امام خمینی به برکت همین جوونا تونست بیاد... جوون هایی بودن که غیرت و معرفت داشتن