🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗به وقت دلدادگی 💗
قسمت 44
دکمه پاسخ را فشار دادی
-بله
صدای همهمه نمی گذاشت صدای آنطرف واضح به گوشش برسد
-الو نیما....آب دستته بزار زمین .....بیا دم خونت.... سریع بیا ها... بجنب....
-چی شده فرهود ...اتفاقی افتاده
اینبار صدای بلند فرهود را شنید
-ببین نیما سند خونه رو هم بیار... زود باش
سریع به اتاقش رفت و لباس پوشید. باید بیخیال منت کشی از فاخته میشد.سند خانه دستش نبود پیش پدرش بود.کاپشنش را هم پوشید و از در اتاق بیرون رفت.به صدای سشوار ،در اتاق فاخته را زد.داشت موهای زیبایش را خشک می کرد.امروز که موهایش را کوتاه نکرده بود انگار جانش را نجات داده بود.رفت و پشت سرش ایستاد.جلاد از آینه هم نگاهش نمی کرد. سشوار را خاموش کرد و بلند شد.بازوی لاغرش را در دست گرفت و به سمت خودش برگرداند
-باید یه سر برم بیرون ...بر میگردم....اخم نکن دیگه....درم از پشت قفل کن باشه
اشک فاخته دوباره در آمد.اصلا نمی فهمید چرا تا حرف می زد فاخته گریه می کرد
-گریه نکن دیگه....زود بر می گردم
داشت می رفت اما دوباره برگشت.چند ثانیه ای نگاهش کرد و سریع از اتاق بیرون رفت.در را که باز کرد چشمش به پسر همسایه افتاد.نمی دانست چرا حس بدی به این آدم دارد.سلام داد .آرام جوابش را داد و در را بست.خودش در را قفل کرد.سوار ماشینش شد و با آخرین سرعت به سمت خانه خودش به راه افتاد.
آرام و قرار نداشت.دلش گواه بد می داد.جلوی برج همهمه بود و فرهود با مرد مسن چاقی که یک پیپ هم کنج لبش بود حرف می زد.فرهود تا چشمش به نیما افتاد رو به همان مرد مسن کرد و با دست نشانش داد
-بفرمائید صاحب این خونه ایشونن
زنی با فیس و افاده رو ترش کرد
-در هر صورت این خونه رو ما خریدیم آقا...امروز هم اینجا اسباب می یاریم
نیما با زور آب دهانش را قورت داد.اینها چه می گفتند. رو به فرهود کرد
-جریان چیه
فرهود نگاه نگرانش را بین او و مرد مسن رد و بدل کرد
-چه جوری بگم....اومدم خبر از مهتاب بگیرم همون جور که گفتی. ...فقط آروم باشیا نیما....ظاهر اون عفریته خونه رو وکالتی حالا به چه دوز و کلکی فروخته به این آقا.متاسفانه همه وسایل خونت رو هم فروخته. سرت کلاه گذاشته به چه بزرگی.خونه به اون گرونی رو سیصد میلیون داده به این آقا
خشکش زده بود.با ناباوری به دهان فرهود چشم دوخته بود.خانه نازنینش .یادگار برادرش....ای داد بی داد....این خانه را اول پدر برای نریمان خریده بود که بعد از فوت دلخراشش به اسم نیما برگشت.آبروریزی از این بیشتر .....افتضاح پشت افتضاح...تا کی باید تاوان این اشتباه را می داد.کاش همان موقع با آبرو ریزی از خانه بیرونش می انداخت. فقط خواست مدارا کند تا بی سر و صدا گورش از زندگیش پاک شود اما چه مفت همه چیز را باخته بود...خانه اش را..دل فاخته را.....به آن همه کاره بی همه چیز باخت....به همین راحتی.با احساس تیر بدی در ناحیه قلبش دستش را روی قلبش گذاشت.فرهود سریع به سمتش رفت
-درست میشه نیما .. سند داری ..مدرک داری...کلی همسایه شاهد ماجرا هستن... همین نگهبانی.....
نیما اما پاهایش تحمل وزنش را نداشت.این دیگر چه بلائی بود. فرهود بازویش را گرفت و فریاد
-یه لیوان آب بیارین لطفا
همانجا روی زمین نشست و دستش را روی قلبش گذاشت. لیوان آبی به لبش نزدیک شد
-بخور این آبو ...درست میشه... اینا قبل اینکه تو بیای اینقدر لات بازی در آوردن زنگ زدم پلیس. اجاره اینجا فقط سیصد میلیونه.... هیچ کاری نمی تونن بکنن.نهایت اینه که باید پولشونو جور کنی
پولشان را چطور جور می کرد. باید با سرافکندگی پیش پدر می رفت و دسته گلی را که آب داده است تعریف می کرد. سیصد میلیونش کجا بود تا یکجا به آنها بدهد.
بِسـمِرَبِّنآمَــتْکھاِعجٰآزمیکنَد••
یـٰااُمٰـاهْ🌼••
سلامروزتونمعـطربهنآم
امامصـٰآحِبَالزمٰان؏💛.•
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
•💛📒•
یه جمله سنگین از شهید آوینی:
کربلا به رفتن نیست
به شدن است
اگر به رفتن بود
شمر هم کربلایی است!
‹ #بسیـجۍ›
‹ #شهیـدآنه›
ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
هدایت شده از - دُخترحاجی .
پناه منی وقتی هر راهی خستم میکنه
ابی عبدالله ❤️🩹
https://eitaa.com/Rahat_ghalb313
https://eitaa.com/Rahat_ghalb313
یامعینالضعفاءِادرکنی ؛
هدایت شده از - دُخترحاجی .
بهترین و قشنگ ترین کانال دلي ❤️
یه سر بزن پشیمون نمیشی🌱
https://eitaa.com/Rahat_ghalb313
https://eitaa.com/Rahat_ghalb313
دعوتی از سوی[راحة القلب]🫀🕊
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
پناه منی وقتی هر راهی خستم میکنه ابی عبدالله ❤️🩹 https://eitaa.com/Rahat_ghalb313 https://eitaa.co
سنجاق ایتامه کانالش از بس باکیفیته .🤍
دوست داشتن آدمهایِ
بزرگ انسان را بزرگ میکند ؛
و دوست داشتن آدمهایِ
نورانی به انسان نورانیت
میدهد . اثر وضعی محبوب ،
آنقدر زیاد است که آدم باید
مراقب باشد مبادا به افراد
بیارزش علاقه پیدا کند .
‹#استـاد_پناهیـان›
ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
حاج حسین یکتا :
یکوقت دم دم خیمه و دم دم #ظهور
خوابت نبرد چون بینالطلوعین
خیلی خواب میچسبد
اصلاً هر چیز شیطانی
به جان این نفس اماره ما میچسبد. 😞💔
‹#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج›
ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」