#رمانِبامنبمان
#پارت48🤍
سرمو گوشه ی تختش گذاشتم و چشمامو بستم،احساس خستگی شدیدی میکردم ولی دلم نمیومد برم خونه.
محمد، نرگس و حوریه خانومو برد خونه استراحت کنن،اوناهم پا به پای من بالای سر کمیل مونده بودن.
چهره ی پر از اشک و بهم ریخته ی مادر کمیل وقتی که اومد بیمارستان هنوز جلوی چشمم بود.
به کمیل نگاه کردم و با بی قراری دستشو گرفتم،با احساس حرکت دستش سرمو از رو تخت برداشتم.
سرشو یکم تکون داد که با خوشحالی صداش زدم:
_اقا کمیل؟؟
چشماشو اروم باز کرد و گیج و منگ بمن نگاه کرد.
اخی گفت و خواست دستشو رو سرش بزاره که متوجه شد دستشو گرفتم
با خجالت ازش فاصله گرفتم که گفت:
_احساس میکنم خون تو سرم میچرخه!
با دیدن لبخند من متعجب گفت:
_چیشده من کجام؟
-وقتی زخمی شد سرتون اوردمیتون بیمارستان،اون دزده هم فرار کرد!
-دزد؟
-بله، اقا محمد حدس میزنن برای دزدی وارد باغ شده باشن!
-ولی من بعید میدونم.
-چرا؟
با بیجونی گفت:
_چون تو تاریکی واسم اشنا به نظر میومد!
ادامه ی حرفامون با اومدن پرستار قطع شد:
-کی به هوش اومدید؟؟
_الان.
-خوب خداروشکر،دیدی گفتم شوهرت به هوش میاد،همش بی طاقتی میکردی!
سرمو پایین انداختم داشتم اب میشدم جلوی کمیل،
چیزی به سرمش تزریق کرد و گفت:
_جواب عکسی که از سرتون برداشتیم مشخص بشه ان شا الله تا فردا مرخص میشید،میگم دکتر بیاد ویزیتتون کنه!
سکوت کرد که با رفتن پرستار منم بلند شدم برم،اروم گفت:
_شما کجا؟
بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم:
_میرم بیرون شما استراحت کنید!
-ببخشید که نگرانت کردم.
سمتش چرخیدم و گفتم:
_خواهش میکنم اتفاقی بود که افتاده امیدوارم زودتر خوب شید!
لبخند کمرنگی بهم زد که بی اختیار به چشماش خیره شدم.
خدایا ممنون که به هوش اومد احساس میکنم بار سنگینی از قلبم برداشته شده.
-ازاده خانوم؟
به خودم اومدم و گفتم:
_بله؟
-حواستون پرته؟رو پیشونی من چیزی نوشته شده؟
با خجالت به زمین نگاه کردم که صدای خندش اومد!
......
روزمرگی های یه دختر هنرمند خرداد ماهی 👒
از گلدوزی بگیر🪡 تا نقاشی های جذابش🎨
وکلی مطالب مفید و سودمند
کلیپ های کوتاه و پر از نکات کلیدی😍
تا پاک نشده بزن تو لینک❌ 🖇
https://eitaa.com/joinchat/332530781C23f1f30623
May 11
هدایت شده از هیئت لثارات الحسین«ع» مؤسسه قرآن و عترت معراج
44.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعای_روز_دوازدهم
•
بـه نـام خـداونـد بـخـشـنـده بـخـشـایـشـگـر
خدایا مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بیارای، و بپوشان در این ماه به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت، و وادارم نما در این ماه بر عدالت و انصاف، و مرا در این ماه از هرچه می ترسم ایمنی ده، به نگهداری ات ای نگهدارنده هراسندگان❣
🌱 به مهرت ای مهربان ترین مهربانان🌱
•
#ماه_رمضان
#هیئت_لثارات_الحسین(ع)
#موسسه_معراج_نور_گلدشت
🌐@Lasarat_Alhossinir
- بسماللهِالذیخَلقَالـمهدی -
-
ایظهورتدردهارابهتریندرمان ، بیا💚 ִִֶֶָָ࣪࣪𖥻.
هدایت شده از [ فتحخون ]
سلام رفقا روزتون بخیر ، دیشب دیده بودم خیلیاتون پی وی ادمینا پیام دادین از بس دنبال مداحی های ِ جدید کانال ِ آقای من بودین ، همین دفعه رو میزارم دیگه بفرمایید :
@Aghaye_Man128 ♥️
هدایت شده از [ فتحخون ]
رفقا خواهش میکنم اذیت نکنید دیگه 🥲😂 ، اجازه نمیدن لینکشو بدیم بهتون چون واقعا کانالشون منحصر به فرد ِ خودشونه ، ولی این دفعه با کلی زحمت اجازهشو گرفتم ، اگه میخواید عضو شید دیگه بعدش پیام ندید به ادمینا🥲🙏
روزمرگیِیهدخترِجنوبیکهترکوندهایتاروִֶָ🔥𓂃
ازوقتیاینجاعضوشُدمنمیتونمنخندم*😂:))))
٭زودعضوشیدقرارهخصوصیشکُنیم!👇🏼
𝙅𝙤𝙞𝙣↝https://eitaa.com/joinchat/3847225836C5ad721ff36