eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی قشنگ و مجلسی جواب عبدالحمید و داد
هرکی باخدا رفیق میشه، اهل بلا میشه... هرکی هم اهل بلا بشه اهل کربلا میشه 🌱🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمازتون سرد نشه 🌱
حواست هست محرم نزدیڪہ؟ ڪجاے ڪاریم؟ چجورے رفتۍ استقبال آقا؟ میخوای وقتۍ شب اول محرم بہ آقا سلام دادی همون لحظہ جوابتو بده و بگہ علیڪ‌سلام؟ رفیق! طورے بہ استقبال محرم برو ڪہ آقا بہت خوش‌آمد بگہ رفیق! آدم گناهڪار هرچقدرم سینہ بزنہ براے امام‌حسین بازهم اون حس ناب نوڪرے رو تجربہ نمیڪنہ رفیق! سینہ‌زدنات باید خالص باشہ طورے نباشہ چشات اونقدرے ناپاڪ باشہ ڪہ با روضہ آقا چشات تَر نشہ رفیق! گناه قلب رو سیاه میڪنہ(: از همین الان بسم‌الله بگو و شروع ڪن یڪ گناهت رو تا محرم ترڪ ڪن حتما آقا ڪمڪت میڪنہ،شڪ نڪن(:!
•. دخترونه ::::✓::::
•. پسرونه ::::✓::::
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختࢪ که بــاشـی آࢪزوت شهادت باشه.. مادࢪکه شوی حججی میپࢪوࢪانی..
روایتۍازشھیدهادۍ‌🗞-!- رفتم‌پیشِ‌ابراهیم،هنوزمتوجھ‌ حضورِمن‌نشده‌بود! باتعجب‌دیدم‌هرچندلحظھ‌سوزنۍ رابھ‌پشتِ‌پلک‌چشمش‌میزند!😧 گفتم؛چیکارمیکنۍداش‌ابرام؟ تامتوجھِ‌من‌شد،ازجاپریدوگفت: هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻‍♂ گفتم‌:بایدبگۍبرای‌چۍسوزن زدۍتوصورتت😕!! مکثۍکردوخیلۍآهستھ‌گفت: سزاۍچشمۍکھ‌به‌نامحرم بیفته‌همینھ‌...! -ابراهیم‌به‌نامحرم‌آلرژۍداشت! حتۍبراۍِصحبت‌بابستگانِ‌نامحرمشان هم‌سرش‌رابالانمیگرفت...!
حاجی😍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت . 💓از زبان مجید💓 . تو اتاقم نشسته بودم و✨دعای توسل✨ میخوندم که مامانم اومد تو و دید مشغول دعا خوندم خواست بره و یه وقت دیگه بیادکه گفتم: -مامان؟ کاری داشتی؟😟 -مجید؟؟😊 -جانم مامانم؟ -یه نفس عمیق بکش تا یه خبر بهت بدم...😇 -چی شده مامان 😧😢 -آمادگیشو داری؟😒 -اره مامان بگو تا دلم بالا نیومده 😢 -الان خالت زنگ زد... -خب...چی گفت؟؟😧 -خلاصه پسرم قسمت دست خداست😔 -وایییی...نههههه 😥😭 -باید همیشه راضی باشیم به رضای خدا😞 -نههههه مامان 😞 -گفتم آمادگی نداریا😐هل نکن حالا😊...عروس خانم هم دلش اینوره مثل اینکه ☺😆 -چی مامان؟چی شد؟ منکه نصف عمر شدم...😧 -خواستگاری فردا رو به خاطر شاخ شمشاد کنسل کردن...😉 -واییی خدا...راست میگی مامان؟😢خدایا شکرتتت😭 -ولی فعلا دلتو آب و صابون نزنیا...فعلا بچسب به درست تا یکم بزرگ تر بشی... خالت گفت با مینا هم زیاد صحبت نکنی ولی به نظرم کم محلی هم نکن بهش...😊 بزار بفهمه ازدواجش باتو عاشقونست نه صرفا سنتی....😎👌 . داشتم بال درمیاوردم...😍تو پوست خوندم نمیگنجیدم...اینقدر خوشحال بودم که حد نداشت...☺️😍 بهم ثابت شد که مینا هم دوستم داره... اصلا مگه میشه اونهمه خاطره بچگی رو فراموش کرد و بهم علاقه نداشت بهم ثابت شد که اون داداش گفتناش از سر محبته ☺️❤️ فهمیدم تا اینجا راه رو درست اومدم و باید همینطور ادامه بدم...😇😍 برای مینا پیام های مذهبی و در مورد 🌷شهدا میفرستادم و اونم باز با اینکه میگفت ممنون داداش ولی مطمئن بودن خوشش اومده...😍 دوست داشتم شوهری بشم که تو میخواد... یه فرد مذهبی و با ایمان و مقید...😊 ❤️زندگیم شده مینا... ❤️روزم مینا ... ❤️شبم مینا... تو هر مهمونی مینا بود میرفتم و هرجا نبود نمیرفتم...😅 هرجا فکر میکردم شاید مینا منو ببینه خوشتیپ میکردم و هرجا نبود اصلا تیپ و قیافم برام مهم نبود...😇 تو دانشگاه به خودم و به هیچ دختری رو نمیدادم چون این کار در حق مینا بود... اون به خاطر من خواستگارشو رد کرد و حالا اگه من با دختری حرف بزنم که خلاف انسانیته...😇 اینو از این بابت میگم که چون تو دانشگاه دانشجوی زرنگی بودم😊 و معمولا همه از من جزوه میگرفتم و توی یه طرح علمی هم شرکت کرده بودم که هم تیمیم دختری به نام بود... یعنی تو کل دانشجوهای ورودی رشتمون فقط 👈 من و زینب👉 مذهبی بودیم... و احساس میکردم به بهونه های مختلف میخواد باها حرف بزنه نه جرات اینو داشتم که بهش بگم باهام صحبت نکنه و نه میخواستم باهاش حرف بزنم... به خاطر همین از اون کار انصراف دادم و یکی از دوستام جایگزینم شد... 😊👌 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... ✍نویسنده؛ سیدمهدی هاشمی