از چی شروع کنم آخیی..😊؟!
- میدونید اصلا امام زمان چقدر مهربونه ؟!
اگر واقعا دوس داری از زندگیت لذت ببری و همیشه سرت بالا باشه..
همیشه این رو زیر لبات زمزمه کن..!!
{ اَدرکنی اَغثّنی یا #صاحبالزمان...}
ما خیلی سردرگمیم...!!
میگیم که #جهاد اصلا چطور یه دفعه به خدا و اهل بیت ع رسید ؟!🤔
جهاد رابطهاش با امام زمان خیلی قوی بود..!!
که به قول مادرش..!
نمیدونم چی گفت به امام زمان..
که خریدارش شد...
#امامزمانعاشقجوانیاست..
#پسقدرجونیهامونروبدونیم..
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
ما خیلی سردرگمیم...!! میگیم که #جهاد اصلا چطور یه دفعه به خدا و اهل بیت ع رسید ؟!🤔 جهاد رابطهاش با
مثالشو با داداش جهاد زدم ک بهتر متوجه شید...
امشب سر سفره ی کمیل برا ظهور مولا دعا کنید برا همه دعا کنید...
منه حقیر رو هم همینطور🤲💔
اینـکه میگویـم دمـا دَم مـذهـبى ها عاشق ترند..
بـا دلـیل میگویـم کـه آنها واقـعا عـاشـق تـرنـد ..
هـرکـه الگویـش مـولاعـلى و فـاطمـه اسـت ..
بـر یـقـین هـم مـیتوان گـفـت ؛ کـه آنها عـاشـق تـرنـد (:♥️
zeinab:
💼گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟
♂گفتم : تا منظورت چه باشد ...🙂
💼گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟😁
♂گفتم : آری...
💼گفت : در چی؟؟
♂گفتم :در خواندن نماز شب...😇
💼گفت: حسادت بود؟؟😎
♂گفتم: آری...
💼گفت: در چی؟؟
♂گفتم: در توفیق شهادت...
💼گفت: جرزنی بود؟؟😉
♂ گفتم: آری...
💼گفت: برا چی؟؟
♂گفتم: برای شرکت در عملیات ...
💼گفت: بخور بخور بود؟؟😦
♂ گفتم: آری ...
💼گفت: چی میخوردید؟؟😮
♂گفتم: تیر و ترکش ...😪
💼گفت: پنهان کاری بود ؟؟
♂گفتم: آری ...
💼گفت: در چی ؟؟
♂گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...👞
💼گفت: دعوا سر پست هم بود؟
♂گفتم: آری ...
💼گفت: چه پستی؟؟
♂گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...😌
💼گفت: آوازم می خوندید؟؟😜
♂گفتم: آری ...
💼گفت: چه آوازی؟؟😐
♂گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...☺️
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟💨
گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 🙁
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...😣
گفت: استخر هم می رفتید؟؟🌊
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...❄️🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟🔥
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...🌤
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁😁
گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...🔫
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟!😂
گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟
گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمان😭
سکوت کرد...
گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...😔
#شهــداتــاابــدشرمنــده_ایم😔
#شهدانه🌹