eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.4هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 بدون هیچ حرفی رفتم و کنارش نشستم. روحانی نگاهی مهربونی بهم کرد و گفت : _سلام... منم در جوابش فقط سرمو تکون دادم. روحانی که لبخندی گوشه لبش جاخوش کرده بود رو کردبه من گفت: _من یک ساعتی هست اینجا منتظر دخترم نشستم... ازآشنایی باشما خوشحالم بعدخواست دستشو جلو بیاره که باهام دست بده... باتندیدر جوابش گفتم: _ولی من نه... روحانی لبخندش.حفظ.کردو دستشو نگه. داشتو گفت: چرا ؟ منم برای اینکه حرسشو دربیارم گفتم: _خوب الان میری بالای منبرو میخوای در مورد بهشت و جهنم حرف بزنی که منم حوصله اشو اصلاً ندارم! روحانی بااین حرفم قهه قهه زد.که باعث‌ شد چند نفری نظرشون به ما جلب بشه... از خنده اش ولی بدتر عصبانی شدم میخواستم بازلجشو در بیارم گفتم: _خدایی که بنده ا‌شو میندازه تو آتیش. به چه دردش میخوره؟؟ روحانی.لبخند.شو.جمع.کردو متعجب پرسید: _چی؟؟ کدوم آتیش؟؟ _ منظورم آتیش جهنمه! _ ببین برادر من جهنم که آتیش نداره! _داری منو مسخره میکنی؟ _استغفرالله برادر چرا مسخره؟ جدی میگم. _پس این آتیشی که حرفش رو میزنند چیه؟ روحانی دوباره لبخند گرمی مهمون لب هاش کردو گفت: _ آتیش تو وجود خودمونه... _وجود خودمون؟ متوجه نمیشم یعنی چی؟؟ برادر من میشه اسمت رو بپرسم؟ _محمدم... _ببین آقا محمد اون آتیشی. که میگی اعمال خودمونه که دراین دنیا انجام میدیم ،که باعث میشه درون خودمون شعله ور بشه ،هر چقدر اعمال و گناه هانمون بیشتر باشه آتیش وجودمون هم.بیشتره و ما رو بیشتر میسوزونه،اصلا اجازه بده برات یه‌ مثال بزنم تا کامل متوجه بشی.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 _هیزم رو که دیدی؟؟ +خب آره! _هيزم اول خودش را مي سوزنه بعد هر چیزی ديگه که دراطرافشه... انسان گنهکار با اعمال بدش هم خودش رو می سوزنه و هم هر چیزی.که در اطرافش هست. در واقعا هیزم جهنم خود ما هستیم ... ما جهنم برای خودمون میسازیم نه خدا... + باکنایه گفتم : پس حاجی جون مراقب باش نسوزی حالا که کنارم نشستی. دستی به شونه ام زد و باز زد زیر خنده... یهواز.پشت.سرم.صدای ملایم و آرومی گفت: _ سلام بابا کی رسیدی؟؟ برگشتم به سمت صدا که با دختر خانم محجبه ای روبه رو شدم. _سلام دخترم یه چند ساعتی میشه. (دخترش سرشو پایین انداخت و برگشت سمتم گفت ) _ببخشید سلام ... منم.سرموتکون.دادم. مشغول.خوردن.کیکم.شدم بعدیک نگاه سوالی به پدرش کردو باسرش طوری که متوجه نشم به من اشاره کرد که کنارپدرش نشسته بودم... پدرش.با.همون.لبخند.مهربونش گفت: _ایشون آقا محمده تازه با هم آشنا شدیم. آقا محمد بلند شو بریم اتاق ما استراحت کن حتما خیلی خسته شدی. بهتره تا اتاقت آماده بشه بیای اتاق ما +ممنون ؛ اتاق منم.الاناست.که خالی بشه _باشه آقامحمد هرجور راحتی شماره ی اتاق ما چند دخترم؟ _صد و ده... بعدهمین.طور.که.از.کنارم.بلند.میشد.گفت: اگر دوست داشتی بعدازظهر میخواهیم بریم حرم خوشحال میشم شما هم با ما تشریف بیاری. برای اینکه زود تر برن مجبور شدم یه سر تکون بدم و برا خداحافظی از جام بلند بشم...
خداوندا به دستان حضرت مهدی ظلم را بمیران و...👀 +!♥️
🕊🌷🕊 🌷 🕊عَـجیب‌ دلم‌ گِرفتِه 🌷دِلـم ‌یک‌ دُنیآ‌ میخواهَـد ‌ 🕊شبیه ‌دنیـای ‌شُما 🌷کِه ‌هَمه ‌چیزِش 🕊بوی خُـــدا‌ بِدهـَـد. 🕊🕊 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
صفحه صفحه از صحیفه ی تو شرحه شرحه حرف دل من! جرعه جرعه نوشیدن بندگی ذره ذره عشق را در من زنده می کند امام عبادت مولود شجاعت سرشت اجابت میلادت مبارک💐 ‎ ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
چند نفر میدید به ما؟ چند نفر دلی بیاند🫀🫂✨ تگ میزارم
ادمین میخوایم خانم و آقا فرقی نمیکنه ! آیدی جهت پیام دادن 👇 @gomnaaamm_313
شهدا را یاد کنیم با صلوات(:🌱 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
مـٰا‌ع‌َـڪس‌ِتۅرابِہ‌ڪۅۍۅمِیدان‌زَدِه‌ایم تَصۅیر‌ِتۅرا‌بِہ‌پَـردِه‌ج‌ـٰان‌زَدِه‌ایم دَر‌صَفح‌ِـہ‌قـٰامۅس‌ِلُـغَـت‌بَعداَزتۅ بَر‌مَعنۍِع‌ِـشق‌خ‌َـط‌بَطلـٰان‌زَدِه‌ایم..🥺🫀
هر ڪَس ڪه راهِ ڪربُبَلا شد طریقہ اش بوےِ حُسیْن مےچڪد، از هر دقیقہ اش دردانہ‌ے خداسٺ حُسیْـن بن فاطمـہ احسنٺ و آفریـن بہ خُـدا و سلیقہ اش..🥹🫀
کنار او فراموش می‌کنم که دنیایی هم وجود دارد((:💙 🌱
دستای‌بریدت‌تومحشـر دستامو‌میگیره‌اباالفضل:) ♥️.
محبَت‌زیاد‌است‌اما‌محبَت‌تو‌فرق‌میکند ؛((✨
~' این دوتا زوج ِ شاعر ، ایتارو منفجِر کردن با شِعراشون 😻🙆🏻‍♀💛 '~ . ᙮ ⸼Click➜ ๋ https://eitaa.com/joinchat/3502571616Ca28e8b858a . ᙮ ⸼Click➜ ๋ https://eitaa.com/joinchat/3502571616Ca28e8b858a . _ ♥️ _ . ـ از مشاعِرھ ها و دعواهاشون نگم‌م‌ کہ خوراڬ ِ خندھ‌ست 😂💁🏻‍♀✨ . ๋࣭ • ִֶָ ⃟💙_ 🇭 🇦 🇲 🇷 🇦 🇿 _ ִֶָ ⃟💙 ๋࣭ • ـ [ تَک خطیاش خیلي 😌🌊 ] .
هرآنچه دختران باید به عشقشان بگویند 🫀🤏🏼🍫 💜😻𝐉𝐎𝐈𝐍: https://eitaa.com/joinchat/3502571616Ca28e8b858a 🔥
فروشگاه اینترنتی لباس زنانه ❉᭄͜͡ایـבا❉᭄͜͡ عرضه کنند انواع مانتو های مجلسی ورسمی و..‌. در طرح های مختلف با برند های معتبر و متنوع 🌹🥀با ارسال رایگان🌹 بازرگانی نجفی در خدمت بانوان ایران زمین🥀 https://eitaa.com/joinchat/1144324800C698526e435 جهت تبادلات @Aollking
' گࢪچہایݩشھڔشلۏغاسٺوَلۍباوَࢪکݩ آنچنآݩجاےتۏخالیسٺصِڊامےپیچد! :)' 「بِسمِرَبِّالْـقآسِمِالْجَبآرِیݩ」 سلام🙃 کانالی دارم براتون با حال و هوای حاج قاسم🌱 میدونم خیلیا دلتون برای حاجی تنگہ💔 بیا تو این کانال تو دلت یادشو زنده کن😇🕊 اینجا پر از پست هایی که از دیدنشون هیچ وقت خسته نمیشی🦋 پر از فعالیت های جذاب و به یاد ماندنی✔️ چالش ها و انواع جوایزات✨ حتما یہ سر بزن پشیمون نمیشی :)) بیا و تو جمع عاشق های سردار شرکت کن🌿' ╭───── • ◆ • ─────╮ https://eitaa.com/hyeink ╰───── • ◆ • ─────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال کلاس عربی میگردی؟🤔 دنبال یه استاد خوبی که راحت و سریع بهت آموزش بده؟🤔 ✅ دیگه غصه نخور، کانال استاد تقوی رو دنبال کن تا هم کلی آموزش رایگان یاد بگیری و هم تو‌ دوره هاشون شرکت کنی 😍 حتما کلیپ بالا رو هم ببین😉 ✳️همین الان عضو شو👇 https://eitaa.com/joinchat/2863399218Cb2937ae4ed
✅ اگه دوس داری عربی رو راحت حرف بزنی کانال استاد تقوی رو دنبال کن☺️ کلی فیلم آموزشی تو‌کانالش داره و برای هر فیلم هم نکته گفته😍 تا پیام پاک نشده سریع عضو شو💯 https://eitaa.com/joinchat/2863399218Cb2937ae4ed
دعوت شمابه کانال شهدا اتفاقی نیست👇👇 شهید محمد حسین ،مورد علاقه خاص،سردار دلها،حاج قاسم سلیمانی بودند❣ ایشون بعداز چاپ کتاب"حسین پسر غلامحسین"فرمودند:اگر بدانم کسی بعداز خواندن این کتاب،محمد حسین را بیشتر از من دوست بدارد*دق میکنم*❣ 🌷با ما همراه باشید با خواندن روزانه صفحه ای از کتاب حسین پسر غلامحسین 🌷 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بِسْـــمِ رَبِّـــ الشُـــ❤️ـــدا ✨ چرا شهید سلیمانی وصیت کرد مزارش کنار این شهید باشد?👆👆 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🍃معرفی شهید عارفی کہ سرداࢪ سلیمانے سفارش کردن کنارایشون خاکسپاری شوند😳😳 و از او به عنوان نوجوان عارف مسلک یادمیکردند😍 میخواے بدون این شهید عزیز کیہ؟؟‼️ آره؟؟!! پس وارد لینک زیر شو☺️☺️ 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093 _همه دعوتیم عزیزان.💌
- بسم‌رب‌ِّصاحب‌الزمان"عج":)🌸 -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو تنها کسی هستی که وقتی زندگی مرا نابود می‌کند به سراغش می‌روم... :)❤️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 منم به طرف پذیرش رفتم و کارت اتاقم رو گرفتم. نگاهی به کارت کردم _اوفففف صد و یازده!!!! یعنی اتاقم جفت اتاق اون حاجیه بود؟ وارد آسانسور شدمو دکمه رو زدم. خیلی خسته بودم. با باز شدن در آسانسور سریع از آسانسور خارج.شدم اتاقم رو پیدا کردم به محض وارد شدنم به اتاق خودم رو ؛ روی تخت انداختم. داشت چشم ها گرم میشد که گوشیم زنگ خورد! + اَه لعنتی ... حتما زنگ زدن ببینن کار رو تموم کردم یا نه! _الو سلام... +سلام ... _خوب چیکار کردی؟ +تو جمعیت گمش کردم... _چییییی؟؟؟ _محمد دارم ازت نا امید میشم از اول میدونستم جرئت کشتن کسی نداری... + پیداش میکنم ؛ حتما تو یکی از هتل های اطرف حرم رفته. _احمق تو هتلی هست که خودت اقامت داری. اتاق شصت وشش ؛ اتاق.اونه +شما این اطلاعات از کجا میارید؟ _این چیزا به تو مربوط نیست... تو فقط کاری که بهت میگیم انجام میدی. در ضمن نازنین رو فرستادم تا حواسش بهت باشه. + اون دختر عوضی رو برای چی ؟ _الان بهت چی گفتم ... _فقط میگی چشم... _حرف نازنین حرف ماست ... _مراقب رفتارت باش... حرفش که زدو ؛ گوشی رو قطع کرد. +لعنتی... میدونه چشم دیدن این دختریه هرزه رو ندارم... باز.میفرسته.سراغم تکی.به.درخورد... +اَه خیرسرم اتاق گرفتم راحت باشم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 +بله! جواب نداد بلند شدم در رو باز کردم. یه زن چادری پشت به در اتاق ایستاده.بود +بله خانم کاری داشتی؟؟ وقتی برگشت با دیدنش چشمام گرد شد. همنیجور.مات.مانده.بودم... _چته خوشگل ندیدی؟؟ _الان با این قیافه باید بچه مذهبی تور کنم حالا برو کنار چرا مثل مجسمه وایستادی جلوی در! خودمو.ازجلوی.درعقب.کشیدم... وارد اتاقم شد . دختره.نچسب.میدونه.ها.ازش.اصلاً خوشم نمیاد ولی چاره.ای.ندارم انگار باید تحملش کنم همون طور که داخل اتاق میچرخید وسرک به همه جا میکشید گفت: _خب برنامه ات چیه؟ +برنامه ای ندارم اگر داشته باشمم به تو یکی نمیگم... نازنین یه نیشخند حرص.دار.زد و گفت: _یه چند روزی این شخص اینجاست؛. البته با گندی که تو امروز زدی باید ببینم چی دستور میدن... یادت که نرفته پیش شون سفته داری... + نه.نرفته هم خسته بودم هم کلافه رو به نازنین گفتم: + حرفتو.که زدی حری گورتو.از.اتاق.من.گم.کن _ چته بد اخلاق شدی تو! _یعنی امشب نمیخوای پیشت باشم؟ +عوضی گم میشی بیرون یا خودم پرتت کنم؟ با طنازی گفت: _باشه بابا جوش نیار. _عزیزم... _اگر کارم داشتی شماره اتاق من نوده. انگشتاشو.نزدیک.لبش.بردو.بعد.گرفت.سمتم... باداد.گفتم.برووو.بیرون.کثافت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان تواب 💗 _ چته روانی... _ دارم میرم.راستی اذان صبح بیدار باش که ساعت ورود و خروجشون رو بدونی... باید کاری کنی تا بهش نزدیک بشی... _ بای... +صبرکن.ببینم.چی.گفتی +نزدیک بشم؟ _آرره ... +نزدیک بشم که چی بشه؟؟ _خودت بعدا میفهمی... ( دو قدم سمتم برداشت کنار گوشم به طور پچ پچ گفت: _یه سری اطلاعات میخوایم که باید به دستش بیاری... +کسی در این مورد چیزی نگفت.... _الان که فهمیدی! بادستم.هلش.دادم.عقب... +باشه حالابرو بیرون که حوصله اتو ندارم... _بای.عزیزم... درو که بست خودمو روتخت پرت کردم... ساعت گوشیم نیم ساعت قبل اذان تنظیم کردم و چشمهامو بستم... نمیدونم.چه قدر درخاطرات غرق بودم که خوابم برده بود... با صداي زنگ ساعت بيدار شدم ؛ دست و صورتم شستم و از اتاق بيرون رفتم. نميدونم نازنين بيدار شده بوديانه! برام.اصلاً اهمیتی نداشت. وارد آسانسور که شدم ؛ همين كه خواستم دكمه رو بزنم حاجی و دخترش وارد آسانسور شدند. حاجی باز بامهربونیو لبخند گفت: _سلام محمد جان +سلام _مثل اینکه قسمت شده تا با هم بریم حرم نمیدونستم چی بگم گفتم: +بله انگار! ( دخترش که سلام داده بود با تکان دادن سرم جوابشو داده بودم سر پایین باگوشیش مشغول بود،باصدای آرومی که می‌خواست من نشنوم...) _آقاجون دایی پیام داد گفت پایین منتظرمونه _باشه دخترم.
من یا کریم کوی توام ؛ اواره اما دلتنگ صحن توام ..(:💔